یافتن پست: #آشنا

Mostafa
Mostafa
amir hossein
تماشاي سیزدهمين شفق از دومين ماه پاييز يادآور حضور لطيف توست در دل معطر هستي...
سالروز زميني شدنت مبارك
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
با تمام بدیهاش این امتحانات پایان ترم یه مزیتی داره:اونم اینکه آدم با رشته ی تحصیلیش یکم آشنا میشه!
دیدگاه · 1392/09/13 - 15:37 ·
5
ıllı YAŁĐA ıllı
442287_ZXZhbyWF.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
چشمای منتظر به پیچ جاده
دلهره های دل پاک و ساده
پنجره ی باز و غروب پاییز
نم نم بارون تو خیابون خیس

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده

چشمای منتظر به پیچ جاده
دلهره های دل پاک وساده
پنجره ی باز و غروب پاییز
نم نم بارون تو خیابون خیس

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده

تو ذهن کوچه های آشنایی
پر شده از پاییز تن طلائی
تو نیستی و وجودم و گرفته
شاخهء خشک پیچک تنهایی

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من می کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده
برام یه یادگاریه جزءاون چیزی نمونده

{-35-}
...
...
باتوأم
این منم نیما
ازتبارعشاق اساطیری
که تورامیخوانم...
خوب گوش کن..
اینک
بازبان بی زبانی
واژه واژه
سطربه سطر
تورامیسرایم
تویی که هم
زخم بودی
هم مرحم
هم دوست بودی
هم دشمن
هم آشنابودی
هم غریبه
هم بیگانه بودی
هم خودی
هم بامن ازعشق میگفتی
هم انکارمیکردی
عاشقانه هایت را
هم محرم بودی
هم مجرم
گه چون رفیق بودی
گه چون رقیب
گه باطرف بودی
گه بیطرف
گه آسایه خاطربودی
گه بارخاطر
گه خواندی
گه راندی
گه پابه پایم آمدی
گه ماندی
... ادامه
arezoo
0.391334001363245599_taknaz_ir.jpg arezoo
هیچکی منو دوست نداره{-3-}
bamdad
bamdad
گآهی برای درد و دل

یک آغوش غریبه میخواهی

با عطری آشنا

کسی که قرار نیست برای بار دوم با او روبرو شوی!
دیدگاه · 1392/09/9 - 17:46 ·
5
رضا
رضا
با بعضی ها اول آشنا میشی می بینی چقدر خوبن بعد کم کم متوجه میشی اشتباه کردی اونا تو نسخه دمو خوبن نسخه اصلی چینی هستن حتما {-7-}
ოօհʂεղ
ოօհʂεղ
سلام دوستان روز خوش
رضا
FB_MODEL_100_x900.jpg رضا
دیدگاه · 1392/09/8 - 15:00 ·
8
Morteza
DSC00219.jpg Morteza
دیروز سفری کوتاه به دانشگاه سابقم داشتم.. دانشگاهی که برای من حکم بهترین ها رادارد.. هیچ گاه یادم نمی رود زمانی که پایم به آنجا باز شد برای انتقالی و بازگشت به هر دری می زدم به هیچ قیمتی نمی خواستم بمانم.. همه اش گله از خدا که چرا چنین شد.. حالا می فهمم که چرا می گویند اگر خدا نامطلوبی را سر راهت قرار داد بدان به صلاح توست.. این جمله برای من مصداق دارد..
چندماهی گذشت و عادت کردیم.. جای پایمان حسابی سفت شد..
دوستان بودند و زندگی شیرین خوابگاهی.. اما اگر بخواهم از حال دلم بگویم آنچنان روبراه نبود.. گویی چیزی کم داشت که در پی اش به هر دری می زد.. نمی دانم اسمش را چه بگذارم..
به قول حافظ سخن عشق نه آن است که آید به زبان...
چند ترم گذشت.. کسانی را دیدم که خوب تر از هر خوبی بودند.. دلشان مثل آینه صاف و زلال بود.. نگاهشان آدم را آرام می کرد.. حرف هایشان چون مرهمی زخم را درمان می کرد.. آنها خدا را جوری می دیدند که با نگاه من فرق داشت.. از زندگی چیزی می خواستند که من نمی خواستم.. به یقین آنها بندگان مخلص خدا بودند.. و کسانی که زندگیم را رنگ و بویی دیگر دادند.. گمشده من همان بود که از آنها آموختم... و آرام آرام همه چیز عوض شد... دیگر خوشی های گذشته برایم بی معنی شدند... هرچند نگاه های اطرافیان عوض شد اما من این "شدن" را دوست داشتم..
و دوستی من با شهدا از آنجا آغاز شد... وهمین آشنایی سرآغاز زندگی دوباره من شد..
دیروز که در دانشگاه قدم می زدم لحظه لحظه ی آن روزها برایم زنده شد.. دلم حسابی تنگ شد.. برای همه چیز.. یادم آمد اعتکاف سال پیش را.. مراسم هایی که در مسجد برگزار می شد و با دوستان می رفتیم.. مراسم چهلم شهید رحیمی و..
سری هم به دوستان شهیدم زدم.. سه شهید گمنام..سه دوست..سه همراه.. سه عزیز.. کسانی که لحظه های دلتنگی ام را همدم بودند.. شنواتر از هر کسی به حرف هایم گوش می دادند و در آن شهر غریب برایم برادری می کردند.. خدا می داند که چقدر دلم برایشان تنگ شده بود...
گاهی یک لحظه یک تصویر یک نگاه یک حال و یک تلنگر زندگیت را زیر و رو می کند...
و چه خوب می شود اگر آن تلنگر راهت را به سمت نور و آرامش عوض کند...
... ادامه
Noosha
db413a76e75db56df59cb2e852a86b34-425 Noosha
کودکی کرد به آرزوی خوشبختی...
بزرگ شد و همه کس یک مرد...
سالها بعد مادر شد و بهشتی شد برای فرزندانش...
سالها بعد با نوه هایش بازی کرد...
تا آخر عمر همه کس شد برای همه...
این روزها آخر همان خیابان می نوازد و میخواند...
سرود بی کسی را برای آنان که برایشان همه کس بود...
راستی این زن چقدر نامش آشناست ...
مــــــــادر {-35-}
مادری که قرار بود بهشت زیر پایش باشد...
نه کاسه ای برای جمع کردن سکه...
مادری که همه اورا زن خیابانی می نامند....{-60-}
Noosha
df5d9f5932891c5945155269c18ae2b1-425 Noosha
روزی روزگاری رسم زندگی ما این شکلی نبود. مردم خوش بودن و خرم، سالم و درستکار. به کوچکترین بهانه ائی شاد میشدن و به راحتی شادیهاشون رو تقسیم میکردن. رحم داشتن و دست بده. کی اینهمه غم داشتیم و درد و مرض؟
کجا رسممون اینطور جدائی بود و دوری؟ توی فرهنگ لغاتمون هرگز معنی شارلاتان، آدم زرنگ نبود. هرگز فرصت طلب و کلاش، آدم تیز نبود. دزد معنیش آدم کار درست نبود و آدم درستکار هم به ولله که اسمش اسگول نبود! آئین همه چیز رو به هم ریختیم و فکر کردیم این یعنی نوگرائی و روشنفکری. رفتارهامون رو دگرگون کردیم. به سیره گذشتگانمون پشت کردیم. حتی از خودمون و روابط زناشوئیمون هم زدیم و فقط به فرزندانمون پرداختیم. فکر کردیم شاهکار میکنیم! روابط عاطفی رو کم رنگ کردیم. گشت و گذار دست جمعی و درکنار اقوام و آشنایانمون بودن رو با خانه نشینی معاوضه کردیم. فکر کردیم به این میگن آرامش!
هر روز گفتیم وقت نداریم . همش غر زدیم از گرونی و مشکلات و به تفریحات و دلخوشی های ارزون هم وقتی نگذاشتیم.
ضرب المثل هامون شده، این چشمت به اون چشمت اطمینان نکنه...
یا دیگی که برای من نجوشه، میخوام سر سگ توش بجوشه !
الان هم که در دنیای مجازی داریم غرق میشیم. حوصله حرف زدن با همدیگه رو نداریم و فردا هم احتمالا چشم دیدن هم رو ! دور از جون شما ، خودم رو میگفتم!{-60-}
1 دیدگاه · 1392/09/5 - 11:42 در Lawless ·
10
ıllı YAŁĐA ıllı
a6cyx3xx4igjm2qcrbpp.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
... ؟؟؟ {-137-}
MahnaZ
MahnaZ
زنِ چه حالی می‌کنه! دلِش که بگیره می‌گه فلان آهنگتو بخون واسم {-137-}
MahnaZ
MahnaZ
چیه؟
یه وسیله برای سرگرم شدن باهاش، وقتی که یه داره از کنار رد میشه
لامصب همیشه
... ادامه
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ