دیدم که میگم..... حرف طلایه جونمو بخون گرچه مخت هنگ میکنه اما چندبار بخون تا بتونی تجزیه و تحلیل کنی و شاید متوجه شی
1392/05/15 - 02:12خود شماها رو وقتی که خونه شوهرتون میرید دلم میخواد ببینم
فکر کردین خونه پدرتونه که دست به هیچی نزنید
اینجاست که شاعر میگه :
روزای رفته خداحافظ/خونه ی بابا خداحافظ
ما نگفتیم که دست ب هیچی نمیزنیم اما شوهری که کمک نکنه رو خاکبرسری میکنیم که خونه بابا براش آرزو بشه
اون شاعرم احتمالا مرد بوده و ازشرایط خودش می نالیده
ایندتو از الان میتونم پیش بینی کنم
عاقلان دانند
هه کی میخاد آیندمو پیش بینی کنه تو خودت چی دیدی ؟؟؟؟
تو جم عاقلا خودتو جا زدی چش نخوردی ی وقت
بیچاره عاقلا
دیگه داری به زور نشون میدی که داری میخندی
مواظب باش با این اخلاقی که داری شوهرت فراری نشه که من روی این مسئله زیاد مطمئن نیستم
آهااااااااااا من زوری بخندم چرا ؟؟؟ دست و پامو مگه بستن زور بزنم.... هه...
یادت باشه راجع ب همسرم درست بحرفی من رو شوهر آیندم غیرتیم و اجازه نمیدم احدی راجب شخص شخیص ایشون بحرفه
اوکی شد...
هر جا نیاز باش بنده از لبخند بسیار بسیار زیبایم استفاده میکنم
برو چایی بیار خسته شدم انقد شیرین بیانی کردم
چی همه #دیدگاه فرارررررررررررررررررر
1392/05/15 - 10:26شیرین بیان
1392/05/15 - 21:17دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره.
روز اولی که به مدرسه جدید آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند .
نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت.
او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :
میدونی زشت ترین دختر این کلاسی؟
یک دفعه کلاس از خنده ترکید ...
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند.
اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند:
اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی .
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد.
و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند .
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و...
به یکی از دبیران، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود.
آری ویژگی برجسته او، تعریف و تمجیدهایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد.
مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت.
آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود.
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم.
پنج سال پیش وقتی برای خواستگاریاش رفتم، دلیل علاقهام را جذابیت سحرآمیزش میدانستم.
و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند.
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟
همسرم جواب داد :
من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم.
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید.
شاد بودن، تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت.
آیا می دانید این داستان از کیست؟
ارنستو چه گوارا
خسیس ی گل چرا دادی؟؟؟؟؟؟؟ ما بت 2تا گل دادیم، همه دوتا اضافه میکنن شما 2تا کم کردی
1392/04/25 - 01:43واقعا که ..چطور به این خندیدین..ولی به اقایون نخندیدین؟
1392/04/20 - 23:21حقشونه همون کوکو سبزی بخورن مائده جون
1392/04/21 - 00:38من کوکو دوست ندارم مهناز
1392/04/21 - 00:39پس واس خانوما نخند یا لطف کن برو بشین جلوی تلویزیون برنامه
آشپزی هارو دنبال کن
مهناجون منم فکر میکردم که حقشون کوکو سبزیه ولی.....حالاااااااا میخوام عدالت علی وار داشته باشم بگم حقشون اینه که گشنه پلو بخورن
1392/04/21 - 01:551392/04/21 - 02:03
در روزهایی که هنوز پای شیرینیهای مربایی و نارگیلی و دانمارکی به میزهای پذیرایی باز نشده بود، باقلوا، مسقطی، راحتالحلقوم و سوهان پای ثابت تشریفات عید به حساب میآمدند؛ شیرینیهای سنتیای که عمر بعضی از آنها تا زمان قاجار میرسد و هنوز هم گاهی در حاشیه پذیرایی نوروزی جایی برای خودشان دست و پا میکنند.
قدیم؛ وقتی خبری از شکلاتهای رنگارنگ نوروزی نبود، سفره هفتسین با ظرف نقل تزئین میشد. نقلهای بادامی، بیدمشک، هلدار و... که عموما سوغات تبریز و اردبیل و خراسان بودند و اینطور که جعفر شهری در طهران قدیم مینویسد اولین وسیله پذیرایی از مهمانهای نوروزی به حساب میآمدند: «قبل از همه نقل و قرصهای (آبنباتهای سنتی) رنگارنگ مخلوط تعارف میکردند و بعد از آن آجیل و شیرینیهای درختی مانند کشمش سبز و توت و انجیر خشک و...» و بعد از آن نوبت به شیرینیهای خانگی و بازاری مثل نانبرنجی و کلوچه و راحتالحلقوم و نان بادامی و... میرسید. تمام این تشریفات هم در بهترین اتاق خانه صورت میگرفت که از قبل برای پذیرایی نوروزی آماده شده بود و به روایت جعفر شهری: «وسایل پذیرایی و تشریفات عید عبارت بود از آماده ساختن بهترین اتاقها از قبیل سه دری و پنج دری و اروسی و تالار که اعیان و رجال با مبل و صندلی و میز و عسلی، و طبقات پایینتر به نسبت وسع با قالی و قالیچه و گلیم و جاجیم و پتو و تشکچههای رویه سفید کشیده و پشتیهایی که در اطراف اتاق گسترده و مینهادند زینت میکردند.»
با این حال، نقلها نه فقط در مراسم نوروز، که در جشنهای عروسی یا مراسم آشتی کنان هم کاربرد زیادی داشتند. تولید نقل در گذشته کار بسیار سختی بود. زنان اهل ارومیه، در زمینهای اطراف بادام میکاشتند و بعد از برداشت، در فصل بهار آینده با گلهای بیدمشک درون کیسههایی قرار میدادند. آنها این ترکیب را آنقدر هم میزدند تا خلال بادام سفید کاملا گرده را جذب کند و به رنگ زرد دربیاید و عطر و طعم بیدمشک را بدهد. بعد چند نفر گارگر این ترکیب را با شیره غلیظ و داغ قطره قطره میپوشاندند و به این ترتیب نقلها آماده میشدند.
حلوایی که جهانی شد
در نوروز قدیم، سوهان یک شیرینی نوروزی به حساب میآمد. شیرینیای که البته هنوز هم در خانوادههای سنتی جزئی از بساط پذیرایی عید به حساب میآید. سوهان براى اولین بار در قم پخته شد و این طور که سوهانى هاى قدیمى قم میگویند، عمر آن به دوره قاجار میرسد. گفته میشود تا پیش از آن که یکی از درباریان حکومت مظفرالدین شاه نام سوهان را روی این شیرینی بگذارد، سوهان یک حلوای بسیار مغذی قمی به حساب میآمده است. اما فرستاده مظفرالدین شاه وقتی اولین بار این شیرینی را میخورد، در توصیف آن میگوید که مثل سوهان کامش را جلا داده است. از این به بعد این حلوا سوهان نام میگیرد.
اما سوهان اولین بار چطور به دربار راه پیدا کرد؟ باز هم نقل مى كنند كه در دوره قاجار، یعنی حدود سالهای ۱۲۸۵ شمسى وقتی قرار شده صحن عقیق حرم حضرت معصومه(س) افتتاح شود، مظفرالدین شاه که آن زمان پادشاه ایران بود، رئیس ایل قاجار را به قم مى فرستد. كسبه و بازاریان قم هم به استقبال او میروند و هر كدام با خود تحفه و هدیه اى مى برد که یكى از آن هدایا، حلواى قمى بوده است. این حلوا را که از آرد گندم، مالت، شکر و روغن تهیه میشود صنف عطار تقدیم کرده بودند.
رئیس ایل قاجار هنگام بازگشت به تهران مى گوید: «آن حلوا، چون سوهان دل مرا سیقل داد و غذایم را هضم كرد، از این بدهید تا براى اعلیحضرت ببرم.» به این ترتیب هم نام حلوای قمی به سوهان تغییر میکند و هم سوهان از قم تا تهران و از آنجا کم کم به دیگر نقاط ایران میرود. حالا در قم حدود 700 کارگاه سوهان پزی فعال هستند که به طور میانگین 25تن سوهان تولید میکنند و 20 تن آن به خارج از کشور صادر میشود.
از مسقط تا شیراز
مسقطی بیشتر یک دسر ایرانی به حساب میآید اما در سفره نوروزی ایرانی ها، به خصوص در جنوب کشور جاپای قرص و محکمی دارد. مسقطی که با نشاسته و زعفران و مغز پسته درست میشود، شیرینی شیراز به حساب میآید اما نجف دریابندری در کتاب مستطاب آشپزی مینویسد: «مسقطی در گذشته در سبدهای کوچک برگ خرما از بندر مسقط به سواحل ایرانی خلیج فارس میآمد و سپس در بندرعباس و لنگه و میناب و بوشهر نظیر آن ساخته میشد و هنوز هم میشود.»
شهددارهای تبریزی و مغزدارهای اصفهانی
باقلوا هم یکی دیگر از بازماندههای پذیرایی قدیمی است که اگرچه اصلیت ایرانی ندارد اما خیلی خوب جای خودش را در نوروز باز کرده است. اصلیت باقلوا به ترکیه و کشورهای آسیای میانه برمی گردد اما در ایران، تبریز و یزد و قزوین، معروف ترین باقلواهای کشور را دارند. باقلواهای تبریزی پرشهدتر از باقلواهای یزد و قزوین هستند و در مناطق مرکزی ایران مثل اصفهان هم باقلوا کم شیرین اما پرمغز تهیه میشود. باقلوا البته به بعضی از کشورهای عربی مثل لبنان و سوریه هم رفته و تا روسیه و یونان و قبرس هم رسیده است. اما معروف ترین باقلواپزیهای دنیا را در ترکیه و باکو باید پیدا کنید.
نان برنجی؛ میراث پدران
سوغات شیرین کرمانشاهیها یکی دیگر از شیرینیهای پرطرفدار نوروزی است که اگرچه این روزها جایش را به شیرینیهای جدیدتر داده اما به خاطر ماندگاری بالایی که دارد از قدیم برای پذیرایی دو هفته ای نوروز مورد استفاده قرار میگرفت. سابقه پخت نان برنجی را به دوره قاجار نسبت میدهند و حداقل 150 سال سن برای این شیرینی در نظر میگیرند. شاید به دلیل همین قدمت و محبوبیت هم بود که یک ماه قبل در هفتمین اجلاس سراسری شورای سیاستگذاری ثبت آثار معنوی کشور که در شهر شاهرود برگزار شد، نان برنجی به عنوان یک میراث ملی به ثبت رسید.
شیرینی سختی که راحت میبلعید
اما اگر یک شیرینی باشد که از سالها قبل تا به حال همچنان در پذیرایی نوروزی طرفدار دارد، باسلوق است. باسلوق یا همان راحت الحلقوم سوغات مراغه و ملایر و اراک است و با شیره انگور، نشاسته، مغز بادام یا مغز هستهٔ شیرین زردآلو و ادویه آن را آماده میکنند. جالب است بدانید راحت الحلقوم با همه راحتی اش در خوردن، روش تهیه دشواری دارد. فرآیند آماده کردن این شیرینی حدود سه ماه طول میکشد و در مراغه معمولا آن را اواسط آذرماه تهیه میکنند تا در حدود عید نوروز آماده مصرف شود.
برای تهیه باسلوق باید مغز بادام یا هسته زردآلو را در آب جوش خیس کنند و پوست آن را بگیرند. سپس در نخهای مخصوصی بچینند و آویزان کنند تا خشک شوند. بعد از آن نوبت به ترکیب شکر و نشاسته میرسد و بعد هم به نخ کشیدن باسلوق ها. بعد از یک ماه که باسلوقها آویزان بودند، آنها را پایین آورده در جعبههای چوبی میچینند و جعبهها را در محل نرم و مرطوبی قرار میدهند تا شکرک بیاورد و آماده استفاده شود.
گز، شیرینی 450ساله
گز سابقه ای 450ساله دارد و از گیاهی به نام گزانگبین تهیه می شود که در اطراف اصفهان و خوانسار می روید. طبق گفته ها گز از زمان صفویه و همزمان با شکوفا شدن مجدد هنر و فرهنگ ایرانی در اصفهان به وجود آمده است. البته در این زمینه حدس و گمان ها فراوان است ولی متاسفانه تحقیقات مناسبی در مورد ریشه آن نشده.
درباره تاریخچه گز گفته می شود که در زمان های دور کشاورزانی که خشخاش کشت می کردند، موقع جمع آوری محصول دچار سردی، سستی و عرق ریزی شدیدی می شدند و به همین دلیل به فکر افتادند که نوعی شیرینی با نام حلوا چوبه بپزند. حلوا چوبه ارزان و در دسترس بود و از شکر و سفیده تخم مرغ درست می کردند. کم کم حلوا چوبه تکامل پیدا کرد و به گز تبدیل شد.
این شیرینی اگرچه با نام اصفهان عجین شده اما در استان های چهار محال و بختیاری، یزد و فارس هم تهیه می شود. گز اصفهان و گز چهار محال و بختیاری که در بلداجی شهرکرد تولید می شوند مرغوبترین انواع گز هستند. گفته می شود گز در دوره آقامحمد خان قاجار به کشورهای دیگر صادر می شد و معمولا یکی از شیرینی هایی بود که به عنوان پیشکش به پادشاهان کشورهای دیگر هدیه داده می شد.
منبع:mehrnews.com
در واپسین روزهای سال 1391 نمی توانیم از یاد ببریم هنرمندان قدیمی را که از جمع زمینی ها جدا شدند و در خاک آرام گرفتند پس در ادامه مروری داریم بر هنرمندان سینما و تئاتر که از دنیا رفتند.
به گزارش ایسنا پروین دخت یزدانیان، بی بی قصه های مجید پنجم فروردین ماه از دنیا رفت. او متولد ۱۳۰۶در نجف آباد بود و از سال ۱۳۷۰، با ایفای نقش بی بی در سریال تلویزیونی «قصه های مجید» به کارگردانی پسرش (کیومرث پوراحمد)، قدم به دنیای بازیگری گذاشت و سپس در سال ۱۳۷۱ با بازی در فیلم های «صبح روز بعد» و «شرم» وارد سینما شد.
او برای بازی در فیلم «صبح روز بعد»، برنده ی دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش دوم زن از یازدهمین جشنواره ی فیلم فجر شد. از دیگر کارهای او هم می توان به «نان و شعر»، «مهریه ی بی بی»، «خواهران غریب»، «شب یلدا» و سریال «سرنخ» اشاره کرد.
فاطمه صفرطاهری اصفهانی در سال 1318 در تهران متولد شد و پس از اخذ دیپلم از سال 1336 فعالیت هنری اش را با حضور در تئاتر آغاز کرد و از سال 1366 نیز با فیلم «تحفه ها» وارد سینما شد. از فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی این بازیگر می توان به گل پامچال، سایه همسایه، خاله سارا، طوبی، روز باشکوه، پهلوانان نمی میرند، زیر بام های شهر، دبیرستان خضرا، هامون، سفر جادویی، انفجار در اتاق عمل، شهر در دست بچه ها، نرگس، دیدار در استانبول، رابطه پنهانی، طعمه، مستاجر، آبادانی ها، جای امن، مهریه بی بی، راه افتخار، بی قرار، مرد آفتابی، زن امروز، تارهای نامرئی، طوطیا، شوخی، دختری به نام تندر، میهمان مامان، پشت پرده مه و گرگ و میش اشاره کرد.
ایلوش خوشابه هم که با نام ایلوش مطرح بود در سال 1311 در ارومیه به دنیا آمد و فعالیت در سینما را با بازی در فیلم «امیر ارسلان نامدار» در سال 1333 آغاز کرد. از دیگر آثار او می توان به «افعی»، «یاران» و «تعقیب» اشاره کرد و در خارج از کشور نیز در مجموعه ها و نمایش هایی چون هرکول، سامسون، اولیس، برادران ماسیست، من جاسوس هستم، خطاکاران، اف بی آی و بازی شانس به ایفای نقش پرداخته است. این بازیگر همچنین در رشته پرتاب دیسک و زیبایی اندام کشور در سال 1327 به قهرمانی رسیده است.
ایرج قادری کارگردان و هنرپیشه سینمای ایران، 17 اردیبهشت ماه امسال به دلیل سرطان از دنیا رفت. او فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۳۴ با بازی در فیلم «چهار راه حوادث» به کارگردانی «ساموئل خاچیکیان» آغاز کرد و در سال ۱۳۴۱ هم شرکت سینمایی «پانوراما» را به همراه «موسی افشار» تأسیس کرد.
در واپسین روزهای فصل بهار هم یکی دیگر از هنرمندان این سرزمین درگذشت؛ شاپور قریب. او که متولد ۱۵ آذر ۱۳۱۱ در تهران است، ۱۶ خرداد پس از گذراندن دوره ی طولانی بیماری در بستر چشم از جهان فرو بست. در کارنامه ی فیلمسازی او ساخت آثاری چون «کاکو»، «غریبه»، «خروس»، «بت شکن»، «سه ماه تعطیلی»، «بگذار زندگی کنم»، «سایه های غم»، «بازگشت قهرمان»، «اشک و لبخند»، «کفش های جیرجیرک دار من»، اپیزودی از فیلم «ملاقات» و فیلم موفق کودک و نوجوان «هفت تیرهای چوبی» به چشم می خورد.
آغاز فصل تابستان همزمان شد با درگذشت، علی کسمایی - پدر دوبله ایران-، او که متولد سال 1294 بود در روز 6 تیر ماه درگذشت.
وی سرپرستی دوبلاژ «شازده احتجاب»، «شطرنج باد»، «ملکوت»، «هجرت»، «پرواز در شب»، «هزار دستان»، «سربداران»، «آخرین پرواز»، «این خانه دور است»، «سال های جوانی»، «اتاق یک»، «حکایت آن مرد خوشبخت»، «کمیته ی مجازات» و «هور در آتش» و فیلم های خارجی «دکتر ژیواگو»، «بانوی زیبای من»، «آوای موسیقی» و «هملت» را در کارنامه ی هنری اش ثبت کرده است.
22 تیر ماه روزی بود که حمید سمندریان کارگردان نامدار و پدر تئاتر ایران از دنیا رفت. او متولد اردیبهشت ۱۳۱۰ بود، در حالی که مدتی بود از بیماری سرطان کبد رنج می برد، درگذشت. شروع فعالیت های تئاتری او در حین تحصیل در دوره ی متوسطه با حضور در کلاس های تئا تر و هنرپیشگی اساتیدی چون «حسین خیرخواه»، «شباویز»، «نصرت کریمی» و «عبدالحسین نوشین» بود و آثار ماندگاری را چون «بازی استریندبرگ»،«ملاقات بانوی سالخورده»، «ازدواج آقای می سی سی پی» و.... بر صحنه ی تئاتر ماندگار کرد.
ایرن زازیانس بازیگر قدیمی سینما هم 7 مرداد ماه در سن 85 سالگی از دنیا رفت. این بازیگر ارمنی تئاتر، سینما و تلویزیون که متولد مرداد 1306 بود در فیلم ها و مجموعه های متعددی از جمله «سلطان صاحبقران» ایفای نقش کرده است.
نعمت اسدالهی بازیگر قدیمی تئاتر از دیگر هنرمندانی بود که هشتم آبان، در سن 68 سالگی از دنیا رفت. او مدت ها دچار عارضه ی ریوی بود و براثر همین عارضه هم درگذشت. او قصد داشت نمایشی از «برشت» را به صحنه بیاورد و مشغول رایزنی با اداره ی کل هنرهای نمایشی بود اما به دلیل بیماری اش این تصمیم عملی نشد. وی علاوه بر بازیگری در کارگردانی و تدریس تئاتر نیز فعالیت داشت. از جمله فعالیت های او می توان به کارگردانی و بازی در نمایش های «شبی در کنار رود گرانیکوس»، «خسیس»، «گمراه»، کارگردانی نمایش های «توراندخت»، «ننه دلاور و فرزندان او» و بازی در نمایش های «در حضور باد» به کارگردانی بهرام بیضایی، «دیکته و زاویه» به کارگردانی داود رشیدی، «حسن کچل» به کارگردانی داود رشیدی، «شهاب آسمانی» به کارگردانی حمید سمندریان، «دخمه شیرین، عکس یادگاری» به کارگردانی دکتر قطب الدین صادقی، «بیژن و منیژه» به کارگردانی محمود عزیزی، «هفت نمایش کوتاه» به کارگردانی اسماعیل خلج اشاره کرد.
اما دوم آذر ماه فهیمه راستکار، دوبلور پیشکسوت و بازیگر تئاتر و سینمای ایران، پس از 80 سال زندگی، همسرش نجف دریابندری - مترجم - را ترک کرد و به دیار باقی شتافت. فهیمه راستکار که مدتی بود به بیماری آلزایمر هم مبتلا شده بود، در تهران متولد شد و فعالیت سینمایی را از نیمه ی دهه ی 30 در حوزه ی دوبله و تئاتر آغاز کرد.
او در سال 52 در فیلم «مغول ها»ی پرویز کیمیاوی به ایفای نقش پرداخت و بعدها در فیلم هایی چون «گیس بریده»، «پابرهنه در بهشت»، ستاره ها ۳: ستاره بود، رازها، دختری به نام تندر، روانی، زن شرقی، الو!الو! من جوجوام، مرغ و همسایه، عشق و مرگ، جهیزیه ای برای رباب، محموله، ترنج، شیر سنگی، خط پایان و آقای هیروگلیف حضور داشت. وی هم چنین در تالیف کتاب «مستطاب آشپزی» با همسرش همکاری داشت.
13 دی ماه هم حسین حسینی، بازیگر قدیمی سینما، به علت ابتلا به تومور مغزی در سن 70سالگی در منزل خود، درگذشت. از جمله کارهای شاخص این بازیگر می توان به سریال تلویزیونی «سرکار استوار» با ایفای نقش سرگروهبان در این مجموعه اشاره کرد. فیلم های سینمایی «شهر آفتاب» و «استوار و پاسبان» هم از دیگر کارهای حسین حسینی هستند.
مسعود بهنام - مدیر استودیو بهمن - دیگر هنرمندی بود که ششم بهمن ماه، پیش از آغاز جشنواره ی فیلم فجر درگذشت. این هنرمند فعال در عرصه ی صداگذاری و صدابرداری سینمای ایران در سن 57 سالگی درحالی که مشغول آماده سازی برخی از فیلم های جشنواره ی فجر بود، در منزل مسکونی خود درگذشت. مسعود بهنام که متولد 1334 و فارغ التحصیل مدرسه ی عالی تلویزیون و سینما در سال 1354 بود، صدابرداری و صداگذاری فیلم های مختلفی چون شبح کژدم، آن سوی آتش، لنگرگاه، ماهی، روز باشکوه، تمام وسوسه های زمین، آخرین روز بهار، دادستان، دو نیمه سیب، نان و شعر، بوی خوش زندگی، عاشقانه، سفر به چزابه، براده های خورشید، ساغر، کمکم کن، کیسه برنج، بودن یا نبودن، زمانی برای مستی اسب ها، بوی کافور عطر یاس، شب یلدا، نیمه پنهان، متولد ماه مهر، شام آخر، کاغذ بی خط، نان و عشق، موتور هزار، دوئل، واکنش پنجم را انجام داده است.
طرز تهیه:
آرد و بکینگ پودر را با یکدیگر الک کرده و در کاسه بزرگی بریزید. پودر کاکائو و پودر شکر را افزوده و مخلوط را با قاشق هم بزنید تا یکدست شوند. روغن را افزوده و مخلوط کنید، سپس آب سرد، آب پرتقال، وانیل و مغز را اضافه کنید و با قاشق هم بزنید تا مواد یکدست شوند. سپس سرکه سفید را اضافه کنید. مایه آماده شده را در قالب گرد 20 سانتی که قبلا چرب کرده یا کاغذ گذاشته اید، ریخته و در فر از قبل گرم شده با حرارت 180 درجه سانتیگراد به مدت 50 تا 1 ساعت قرار دهید تا کیک پخته شود. بعد از اتمام پخت، اجازه دهید از گرمای کیک کاسته شود، سپس در یخچال بگذارید و بعد از خنک شدن سرو کنید.
نکته: برای تست کردن پخت کیک، بعد از اتمام زمان گفته شده یک سیخ چوبی را داخل کیک فرو کنید اگر از مایه کیک چیزی به سیخ نچسبید به این معنی می باشد که کیک پخته است، در غیر این صورت کیک را چند دقیقه ای بیشتر داخل فر قرار دهید.