یافتن پست: #اسیر

mamadlsd
mamadlsd
خداوندا پریشانم چه میخواهیتو از جانم مرا بی انکه خود خواهم اسیر زندگی کردیخداوندا تو مسئولی!!!
دیدگاه · 1391/09/29 - 22:44 ·
7
ramtin
ramtin
به غم کسی اسیرم که زمن خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هر گوید دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد

************************

گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
ازبس حضور ناب تو پر رنگ میشود
دنبال خویش هستم وپیدا نمی کنم
"من بودنم" با تو هماهنگ می شود

****************************


دیروز به دنبال تو به همه جا سر زدم ...

هم از نسیم سراغت را گرفتم ،

هم از گل سرخی که کنار چشمه عشق روییده بود .

حتی از پرنده هایی که در شعرهایم بال می زدند

نشانی ات را پرسیدم ...

اما پیدایت نکردم این را ولی خوب می دانم ،

که اگر چشمانم را ببندم و با دهان بسته صدایت کنم ،

فورا جوابم را خواهی داد.

راستی که عجب صفایی دارد این بی قراریها و این

دلتنگی ها !...

مانده ام که این فاصله ها اگر نبود ،

آیا باز هم اینقدر مشتاق شنیدن صدایت از درخت و صندلی

و ستاره بودم؟

همیشه فاصله ها باعث میشوند تا بیشتر قدر همدیگر را

بدانیم،

و بیشتر به دنبال هم بگردیم .

مثل همین امروز که همه جا را به دنبالت گشتم ...

حتی همه خوابهایم را یکی یکی جستجو کردم ...!

همه جا رد پایت بود ...

حتی مو
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/29 - 16:16 ·
8
نگار
نگار
خوندن برخی از جملات آدم رو بفکر فرو میبره و این سوال رو همچنان بدون پاسخ میگذاره که : آیا مردان شهادت رو برای خودشون انتخاب میکنند یا اینکه این شهادته که مردان شایسته اش رو گلچین میکنه ...
دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم گذشتیم ...

آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز...

دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز تلاش می کنیم ناممان گم نشود ...

جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو می دهد ...

آنجا روی درب اطاقمان می نوشتیم : یا حسین فرماندهی از آن توست، اینجا می نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید ...

الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم

و بصیرمان کن تا از مسیر بر نگردیم

و آزادمان کن تا اسیر نگردیم ...
قسمتی از وصیتنامه شهید شوشتری
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/25 - 12:11 ·
4
شهرزاد
شهرزاد
غمگینم...
همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده و به این فکر می کند که چگونه بمیرد...؟
گرسنه و آزاد
یا سیر و اسیر.....
دیدگاه · 1391/09/23 - 15:32 ·
6
Noosha
9653781.jpg Noosha
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب میشود.
چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر افتاب میشود.
دیدگاه · 1391/09/23 - 13:25 ·
6
salar
salar
گل یخ زمستان تو هستم / اسیر ناز چشمان تو هستم / مرا پرپر مکن ای جانم ای دوست / که من مشتاق دیدار تو هست
دیدگاه · 1391/09/23 - 00:54 ·
5
نگار
نگار
اسیر ظلمتم، ای ماه کجا مانده ای؟

من به اعتبار تو فانوس نیاورده ام ...
دیدگاه · 1391/09/13 - 23:40 ·
4
شهريار
شهريار
روباهه اومد پای درخت گفت : سلام زاغی …
زاغی با دستش پنیرو چسبید و گفت : من عمرا به تو پنیر نمیدم !!
روباه گفت : یه عمره همتون اسیر شورای تالیف کتب درسی هستین ،
وگرنه تا حالا کدوم خری دیده روباه پنیر بخوره !؟؟؟ {-18-}
نگار
prisonlove28 (2).jpg نگار
شهريار این عشقی که به من بخشیدی برای همیشه زنده خواهد ماند تو همیشه آنجا
هستی ،هنگامیکه فرو افتم ضعف مرا می ستانی و به من نیرو وقدرت می بخشی
و برای همیشه دوستت خواهم داشت و در کنارت می مانم همچو فانوسی در تاریکترین شبها بالهایی خواهم بود، که در طول پرواز یاری ات خواهم کرد و در طوفان
سر کش ،سر پناهی برای تو خواهم بود
آرماندو
آرماندو
اگه فصل افتادنت رسید ...
با غرور جدا شو!
یه وقت هایی لازمه برای حفظ غرورت !
قید آخرین نگاه
آخرین جمله
آخرین حرف رو بزنی ...
چون یه لحظه اسیر بغضی می شی ،که بعدها هر چی می باری دلت سبک نمی شه ...
اونوقت ذره ذره احساس میکنی که داری تموم می شی و خاکستری که ازت مونده با هیچ اشکی سرد نمی شه ...
اگه حس کردی زیادی هستی قبل از اینکه سنگینی سرمای زمستون سیاهت کنه
بارو بندیلت رو جمع کن و با لبخند عازم سفر شو ...
اینجوری به جز سیاهی تو کوله بارت، یه ذره رنگ میمونه که رویاهاتو باهاش رنگی کنی
و توُ مومیایی رنگـــــــــ به خوابـــــــــــ بری ...
خواب بهاری که هر گز نخواهی دید ...
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/6 - 01:40 ·
9
MONA
MONA
من از ميان همه‌ی شما
منتظر کسی بودم.. که نيامد!
به گمانم دريا
چشمی برای گريستن نداشت
ورنه آن پرنده‌ی بی‌جفت
به جای نم‌نمِ يکی قطره‌ی باران
چشمْ به راهِ دو ديده‌ی من
از دريا نمی‌گريخت..

سید علی صالحی
... ادامه
MONA
MONA
می دس نبو هر چی که می سر بما

می کار نبو هر چی برابر بما

مو خور اسیر بوم منسم بیارم

می زندگی می جون جی در بما

بُستم و تی غیرت جی دم نزی

خاک می سر بزی ... به عالم نزی

نمک بزی می زخمه بی معرفت

می زخم سر ایسکاله مرهم نزی
... ادامه
شهريار
شهريار
نگار برای با تو بودن دیر نمیشود
اما با تو بودن خیلی زود می گذرد
برایت خواهم ماند و همیشه ترانه "دوستت دارم" را میخوانم ...
نگار
نگار
بی احساس و بی عاطفه بودن ، انسان را از واقعیت دور میکند

امیر احساسات باشیم ، نه اسیر آن . . .
دیدگاه · 1391/08/30 - 14:32 ·
5
Mostafa
Mostafa
تو یاهو رفتم مکان هواشناسیرو رو تهران تنظیم کنم یه صفحه باز شد گفت
اول وارد کاربری یاهو شو بعد
وارد یاهو شدم گفت
برو ایمیلتو آپدیت کن
رفتم ابمیلمو از کلاسیک دراوردم گفت
برو فلش پلیر تو آپدیت کن
رفتم آپدیتش کردم گفت
برو مسنجرتو آپدیت کن .....
و اینگونه بود که مسیر زندگی من تغییر کرد!!!
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/25 - 20:43 ·
7
Noosha
5c9df3e1aa6f5d005814b65fe0c3ee43.jpg Noosha
دوستت دارم پریشان، شانه می خواهی چه کار ؟
دام بگذاری اسیرم ، دانه می خواهی چه کار ؟

تا ابد دور تو می گردم ، بسوزان ! عشق کن !
ای که شاعر سوختی ، پروانه می خواهی چه کار ؟

مـُردم از بس شهر را گشتم ، یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می خواهی چه کار ؟

مثل من آواره شو، از چار دیواری درآ !
در دل من قصر داری ، خانه می خواهی چه کار ؟

خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می خواهی چه کار ؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن ! پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار ؟

مهدی فرجی
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/22 - 12:07 ·
6
شهرزاد
شهرزاد
تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست

غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست

اسیر گریه بی اختیار خویشتنم

فغان که در کف من اختیار باید و نیست

چو شام غم دل اندوهگین نباید و هست

چو صبحدم نفسم بی غبار باید و نیست

مرا ز باده نوشین نمی گشاید دل

که می به گرمی آغوش یار باید و نیست

درون آتش از آنم که آتشین گل من

مرا چو پاره دل در کنار باید و نیست

به سرد مهری باد خزان نباید و هست

به فیض بخشی ابر بهار باید و نیست

چگونه لاف محبت زنی؟ که از غم عشق

تو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست

کجا به صحبت پاکان رسی؟ که دیده تو

بسان شبنم گل اشکبار باید و نیست

رهی به شام جدایی چه طاقتی است مرا؟

که روز وصل دلم را قرار باید و نیست

رهی معیری
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/4 - 00:18 ·
7
Majid
536981_F1VrEerT.jpg Majid
باورم کن

همه دنیا واسه من خنجر کشیدند خنجر کشیدند
دل من توو این روزا خیلی گرفته
یادته اون روزی که دل تو رو شکسته بودم
حالا این دل شکسته مثل اون روزا گرفته
باورم کن باورم کن باورم کن باورم کن
که بدون تو میمیرم میمیرم
بی تو تنهام خیلی تنهام
خوب میدونی که تو غصه هام اسیرم
مجید خراطها
از یادم هرگز نرفتی اما از یاد تو رفتم
بی تو تنها توو خیابون زیر بارون می رفتم
دلمو شکستی اما نذاشتم توی غم بمیری
توی کویر خشک قلبم هنوزم عزیز ترینی
وقتی فهمیدی عزیزی منو تنها گذاشتی
تو همونی که می گفتی جز من هیچکس و نداشتی
باورم کن باورم کن باورم کن باورم کن
که بدون تو میمیرم میمیرم
بی تو تنهام خیلی تنهام
خوب میدونی که تو غصه هام اسیرم
بیا برگرد تا هنوزم توی قلبم خونه داری
یادته قول داده بودی که منو تنها نذاری
نه تنهام نذاری
بیا برگرد تا هنوزم توی قلبم خونه داری
یادته قول داده بودی که منو تنهام نذاری
... ادامه
دیدگاه · 1391/07/30 - 23:15 ·
2
saeid
13701991.jpg saeid
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
خونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
شادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد
پرشور از حزین است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
... ادامه
دیدگاه · 1391/07/23 - 00:39 ·
3
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ