روزگاری در سرزمینـم یــواشکی ساکشان را می بستنــد ،
یواشـکی شناسنـامه هایشان را دست کاری میکردنــد تا با زیـاد کردن سنشان بـه جبــهه برونــد ،
در جبـهه یـواشکی سنــگر را ترک می کردنــد بــرای نمـاز شب
و یواشکی گمنــام شهیــد می شدنــد ! •
ولی امروز. . .
و امـروز یـواشکـی در افـکـار مـان نـفـوذ کـردنـد، یواشکـی روشنـفـکر نـمـا ایمان کردند، یـواشکـی مـرا بـی غـیـرت و تـو را بـی حـجـاب کـردنـد، و امـروز تـو چـه بـا غـرور روسـری از سـر بـرمـیـداری و حـراج مـیـکـنـی زیـبایـیـت را بـه اسـم آزادی و مـن چـه با افـتـخار زیـرش کـامـنـت مـی گـذارم: سـپـاس بـانـو !!!
... ادامه