آقو ما یه بار تو یکی از زندان های آمریکا بودیم…یه پسریم اوجا بود بهش میگفتن مایکل…آقو ای پسرو نقشه زندانو رو تنش خالکوبی کرده بود میگفت من شمارو فراری میدم…گفتیم خب خدارو شکر بالاخره در میریم آقو از شانس ما شب قبل فرار ای پسرو آبله مرغون گرفت همه تنش پر جوش شد نقشه ی رو تنش قاطی پاطی شد از تو زندان تونل زدیم از وسط کاخ سفید سر در آوردیم!ها ها ها…ینی چنان ضایع شدیما…400سال دیگه حبس واسمون بریدن…36بارم به اعدام محکوم شدیم! کلاٌ دوستان هرچی کینه از مسئولین عزیز ایران تو دلشون بود رو تو سرنوشت ما پیاده کردن!

وقتی تواوج دوست داشتن باشی وباتمام وجودت کسی رودوست داشته باشی ودرست

توهمون لحظه ببینی همه چیزخواب وخیال بوده،تولحظه ای که همه ی آدماروتوشادی

خودت سهیم می کنی ببینی که خودت غمگین ترین آدم هستی ،وقتی که فکرمی کنی

پات رو،جای محکمی گذاشتی اماوقتی که خوب نگاه میکنی می بینی که زیرپات خالی

هست،وقتی که باورنکنی که همه چیزدروغ بوده وتوی نهایت ناباوری به باورنابودی

همه اون عشق وعلاقه برسی جوری بی صدامی شکنی که هیچ کس حتی خودت هم

صداش رونمی شنوی.

آقای مجری : برای حفظ سلامتی و با نشاط بودن باید ورزش کرد. فواید ورزش کردن ُ میدونین بچه ها ؟

فامیل دور : آقای مجری شما اصن از عقبه ی ورزشی من خبر داری که جرو (جلو) من از ورزش حرف میزنی ؟ جرُو یه پیشکسوت ؟

آقای مجری : جان ؟ شما ورزشکار بودی ؟

فامیل دور : پس چی ؟ بنده دروازبان تیم دوریان یونایتد بودم.!!!

آقای مجری : جدی میگی ؟!!! آفرین احسنت، چرا نرفتی مربی شی ؟

فامیل دور : می خواستم. اما مافیای فوتبار تو اوج منو نیمکت نشین کرد، بعد ِ خداحافظی ام منو خانه نشین کرد.

تو می گویی باران صدای پای اجابت است
نیاز کن ! اما مسلک من ، مسلک درویشان است
چه دارند که از هر حیث بی نیازند ؟!
آن نیازی که تو را بی نیاز می کند
اما من در اوج بی نیازی ، به تو نیاز پیدا کردم
پس ببار باران . . .

متن آهنگ سیروان خسروی به نام بازم بتاب
چند وقته تنهام غرقم تو دنیا
نبودت سخته عشق تو می خوام
تو مثل آتیشی گرم و زمستونی
تو من و می سازی تو اوج ویرونی
چند وقته تنهام غرقم تو دنیا
نبودت سخته عشق تو می خوام
تو مثل آتیشی گرم و زمستونی
تو من و می سازی تو اوج ویرونی
این زمستون بی تو بد جوری تنهام
بازم به تو خورشید دنیام
این زمستون بی تو یخ زده عشقم
بیا و برگرد گرماتو می خوام
بازم بتاب
تگ دوم آهنگ سیروان خسروی به نام بازم بتاب
نیستی و تنهام تاریک دنیام
با خاطراتت می گذره روزام
از وقتی تو رفتی ازم یه سایه مونده
سرمایه زمستون دنیام و سوزونده
یادش بخیر اون روزا احساست.با من بود
یادش بخیر اون روزا اما گذشتن زود
یه بار دیگه بذار دستات رو بگیرم
تنهام نذار، نذار تو سرما بمیرم
این زمستون بی تو بد جوری تنهام
بازم بتاب خورشید دنیا
این زمستون بی تو یخ زده عشق و
بیا و برگرد گرما تو می خوام
بازم بتاب ، بازم بتاب ، بازم بتاب......

ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻫﺮ ﻭﺭﻕ ﺍﺯ ﺟﺰﻭﻩ ﻫﺎﻡ

ﺣﺲ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﺑﺎ ﻛﺎﺭﺕ ﺻﺪ ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺳﻮﻡ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ تو اوج ﺍﺯ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺧﺪﺍﻓﻈﻲ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ !

روزی مـیـرسـد . . .
در حـسـرتـم بـمـانـی
در روزی بـارانـی ، مـن در اوج و تـو در ویـرانـی . . .
یـه روزی صـادقـانـه صـدایـت کـردم . . .
عـاشـقـانـه نـگـاهـت کـردم . . .
حـالـا عـاجـزانـه نـگـام مـیـکـنـی
بـا حـسـرت صـدام مـیـکـنـی
امـــا فــقــط
بـــــرو . . .