Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #اى

Mohammad
0009302 (17).jpg Mohammad
اى آنکه ترا حُسن خداداد بُود
میلاد تو جلوه گاه ایجاد بُود
ما را به نگاه لطف خود شادان کن
امروز که قلب فاطمه،شاد بُود

امروز که بلبلان ترنم کردند
با یکدیگر از عشق تکلّم کردند
چون غنچه و گل على و زهرا از شوق
بر روى حسین خود، تبسم کردند

میلاد حسین شادى دلها شد
امید دل پیامبران پیدا شد
اینک بسویش برو که فردا دیر است
کز آمدنش در شفاعت وا شد

.
.
روزى بودنم آرزو میشود…

اما من دیگرنیستم.

آن روز، جاى من خوب است و حال تو خراب…

و به گمانم آن روز نزدیک است…
دیدگاه · 1392/03/17 - 23:35 ·
4
.
sdg1 (5).jpg .
دوسـتـت مـی دارم !!!

اصلاً می دانی عشق چیست؟

من عاشق تو هستم ...

عاشق زمینى که بر روى آن خرامان خرامان راه مى روى !

عاشق گناهى که ارتکابش با تو مى تواند

زیباترین خاطره ى هر آدمیزاده اى باشد !!!

و عاشق نسیمى که عطر تو را با خود به همراه مى آورد!
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/17 - 14:24 ·
5
Mohammad
Mohammad
کم گویى ، حکمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى

که شیوه اى نیکو و سبک بار و سبب تخفیف گناه است.

Mostafa
Mostafa
سکوت خطرناک تر از “حرف هاى نیش دار” است

بدون شک کسى که “سکوت” میکند ،

روزى حرفایش را سرنوشت به شما خواهد گفت . .
دیدگاه · 1392/03/14 - 15:25 ·
8
MahnaZ
MahnaZ
بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:
خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم…
هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم!

یه دوست چینی داشتم !
مریض شد
ﺑﺮﺍﻯ ﻋﻴﺎﺩتش رفتم ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ
کنار تختش واسادم …
دوست چینیم بهم ﮔﻔﺖ : ﭼﻴﻨﮓ ﭼﻮﻧﮓ ﭼَﻦ ﭼﻮﻭﻭن…
ﺟوﻥ ﺩﺍﺩ بدبخت…!!!
ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﻤﻠﻪ رفتم ﭼﻴﻦ…
اونجا از یه مرد چینی معنیش رو پرسیدم
اون مرد چینی بهم گفت :
ﭘﺎﺗﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺷﻴﻠﻨﮓ ﺍﻛﺴﻴﮋﻥ ﻭﺭﺩﺍﺭ ﻛﺼﺎﻓططﻄﻄ

ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﻳﺨﭽﺎﻝ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﭼﻴﺴﺖ ؟!
ﻧﻮﻋﻲ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺭﻭﺍﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﻳﮏ ﺑﻪ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭﺏ ﻳﺨﭽﺎﻝ ﻣﻲﮐﻨﺪ،
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺻﻼ ﻣﻴﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﺪ
ﺍﺯ ﻋﻼﺋﻢ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻴﺸﻮﺩ
ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﺭﺍﻩ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ ﺩﺭﺏ ﻳﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻲﮐﻨﺪ،
ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭﺏ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﻨﺪﺩ
ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﻭﻓﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺘﻮﻟﺪﻳﻦ ﺩﻫﻪﻫﺎﻱ ۶۰ ﻭ ۷۰ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻲﺧﻮﺭد.
{-7-}{-29-}{-33-}
Mohammad
Mohammad
يادمان باشد ..
در املاى زندگى .....
هميشه براى محبّت تشديد بگذاريم
تا .......
از دوستى و انسانيت حتى نيم نمره هم كم نشود
دیدگاه · 1392/03/7 - 00:56 ·
10
صوفياجون
صوفياجون
تو گذشته میگفتن پزشک ..{-7-}

کم کم عکاس و فیلم بردار هم محرم شدن{-7-}

حالا هم که دى جى و گروه موسیقى محرم شدن{-7-}

اینجور که من فهمیدم الان فقط داداشاى عروس و دوماد نامحرمن!{-7-}
Majid
Majid
حتى واسه دلخوشیمم دس تكون ندادى رفتى//خب بذار روى ماهتو دم آخر نگاه كنم//سخته با خاطراتمون با دل خون وداع كنم//وقت رفتنت نبود تویى بود و هست من//چقدرخالیه جاى دستات توى دست من//سخته رفتنم ولى خداحافظ عشق من
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
اصن روى بسته هاى چیپس و پفک و پاستیل باید درشت کنن مخصوص یک نفر{-235-}
ebrahim
ebrahim
تاریخ تکرار بى پایان خطاهاى زندگى است. لورنس دورل
دیدگاه · 1392/02/29 - 23:01 توسط Mobile ·
7
ebrahim
ebrahim
گفتم:خسته ام! گفت:از رحمت خدا نااميد نشويد.(زمر/٥٣) گفتم:هيچكس نميداند در دلم چه ميگذرد! گفت:خدا حائل است ميان انسان و قلبش.(أنفال/٢٦) گفتم:كسى را ندارم! گفت:ما از رگ گردن به تو نزديكتريم.(ق/١٦) گفتم:گويا فراموشم كرده اى!گفت:بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را.(بقره/١٥٢)
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/29 - 22:56 توسط Mobile ·
7
ebrahim
ebrahim
گر سينه شود تنگ،خدا با ما هست...گر پاى شود لنگ،خدا با ما هست...دل را به حريم عشق بسپارو برو...فرسنگ به فرسنگ،خدا با ما هست.
دیدگاه · 1392/02/29 - 22:55 توسط Mobile ·
6
.
ree-1 (6).jpg .
دوسـتـت مـی دارم !!!

اصلاً مى دانى عشق چیست؟

من عاشق تو هستم ...

عاشق قلبى که براى عاشقى در سینه ات مى تپد !

عاشق محبتى که در کلامت موج مى زند

و عاشق تصورى که از زندگی در ذهن امیدوارت داری!
... ادامه
Mostafa
Mostafa
داشتم برنامه هاى مهم آینده م رو مرور میکردم

از شما چه پنهون به جز مسواکى که تا دقایقى دیگه میزنم، باقیش دور از دسترسه !
نگار
نگار
زيباترين شب زمين شب پر از نگاه تو ارزوي من براى تو خداى من پناه تو اميدوارم همه به آرزوهاي قشنگ شون برسن
دیدگاه · 1392/02/26 - 13:35 ·
5
ƛƦƬƖƝ
ƛƦƬƖƝ
چـه بـى پـَــروا....

دِلــ ــم آغـــوش ِ ممنـــوعــه اى را مى خــ ــواهــَـد

کـه تنهــــا شـَ ــرعــى بــودنـش را

مــن مــ ـى دانـــَ ـم و

دِلـــ ــم ...

و...

تـــــــــــ♥ــــــــــو...
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/21 - 08:53 ·
2
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
normal_Avazak_ir-Love1030~0.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
احساسـى کـه مـوقـع ِ شـکـسـت ِ عـشـقـى بـهـتـــ دسـتـــ مـیــده،

مـثـل ِ احـسـاسـیـه کـه وقـتـى بـراى اولـیـن بـار سـیـگـآر مـیـکـشـى، دارى

احـسـاس مـیـکـنـى بـزرگــ شـدى

ولى تـحــقــیــر …!
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/20 - 01:32 ·
Mostafa
Mostafa
انســـــــــانهاى بــــــزرگ ،دو دل دارنــــــــد ؛

دلـــــى که درد مى کشـــــــــــد و پنهـــــــــــــــان است

و دلـــــــــــــــى که میخندد و آشکـــــــــــــــار است . .
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/19 - 01:24 ·
2
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
qdjv80muagwud8fmoglh.png shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اينقدرکه براى"خر"کردن من سعى کردى

براى خودت وقت ميگذاشتى حتما"آدم"ميشدى
دیدگاه · 1392/02/15 - 23:49 ·
3
ebrahim
ebrahim
زندگی بایدکرد، گاه با یک گل سرخ، گاه با یک دل تنگ، گاه باید رویید در پس این باران، گاه بایدخندید برغمی بی پایان، زندگی باور می خواهد، آن هم ازجنس امید، که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد!!! یک نداى قلبی به توگویدکه خدایی هم هست، که خدایى هم هست...
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/15 - 01:12 ·
2
ebrahim
ebrahim
تو گذشته میگفتن پزشک محرمه..
کم کم عکاس و فیلم بردار هم محرم شدن
حالا هم که دى جى و گروه موسیقى محرم شدن
اینجور که من فهمیدم الان فقط داداشاى عروس و دوماد نامحرمن!
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/15 - 01:07 ·
1
ebrahim
ebrahim
ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه ديگرى رسيد. تدى در اين نامه گفته بود كه با دخترى آشنا شده و مي خواهند با هم ازدواج كنند. او توضيح داده بود كه پدرش چند سال پيش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش كرده بود اگر موافقت كند در مراسم عروسى در كليسا، در محلى كه معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته مي شود بنشيند. خانم تامپسون بدون معطلى پذيرفت و حدس بزنيد چكار كرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگين ها به دست كرد و علاوه بر آن، يك شيشه از همان عطرى كه تدى برايش آورده بود خريد و روز عروسى به خودش زد.
8
... ادامه
ebrahim
ebrahim
چهار سال ديگر هم گذشت و باز نامه اى ديگر رسيد. اين بار تدى توضيح داده بود كه پس از دريافت ليسانس تصميم گرفته به تحصيل ادامه دهد و اين كار را كرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترين و بهترين معلم دوران عمرش خطاب كرده بود. امّا اين بار، نام تدى در پايان نامه كمى طولاني تر شده بود: دكتر تئودور استودارد.7
... ادامه
ebrahim
ebrahim
خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشينش رفت و براى دقايقى طولانى گريه كرد. از آن روز به بعد، او آدم ديگرى شد و در كنار تدريس خواندن، نوشتن، رياضيات و علوم، به آموزش "زندگي" و "عشق به همنوع" به بچه ها پرداخت و البته توجه ويژه اى نيز به تدى مي كرد.

پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بيشتر تشويق مي كرد او هم سريعتر پاسخ مي داد. به سرعت او يكى از با هوش ترين بچه هاى كلاس شد و خانم تامپسون با وجودى كه به دروغ گفته بود كه همه را به يك اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترين دانش آموزش شده بود. 4
... ادامه
صفحات: 15 16 17 18 19

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ