Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_postcomment.php on line 102

فقط زنبورا اونجا پدر آدم رو در میارن تو تابستون...

طالبی و تخم ریحان

خونه عمم اینا تو کوچه مجلسی جنب آق سید عباس هست هر وقت میریم قبل از رفتن به خونشون یه ته بندی با یخ در بهشت میکنم بعد میرم یا هر وقت با جولی میریم مطهری اول میایم یخ دربهشت میخریم بعد میریم دور میزنیم

^_^

وااااای جمعه هم رفتیم با خواهرم اینا خودش بود کلی با پته های بچگی خواهرم ریخت بیرون که بچه بودی میومدی بهت باقلی میدادم میخوردی

صوفیا

مصطفی تابستون بریم اینجا کمی استراحت کنیم

بابا بزرگ من یلدام

رضا

دیدم چرا منشن میزنی؟ گفتم مصطفی در جریان باشه

نمیبینین مصطفی کیبوردش سوخته از اینجا هم استعفا داده

لااقل خطاب بدین

چرا حرف در میاری استعفا کجا بود بچه رفته مشق بنویسه

مشق چیه رفته دنبال کار انگار من همسایشم

الان تریپ ِ دیکتاتوری هم گرفته رو نیمکت

ما رو اصلا نمیشناسه

شاید فقط گوشیشو گم کرده سیم کارتشو گم نکرده بودش با گوشی مامان یا باباش اس داده به اون یکی اینجوریم میشه نه؟؟؟

میشه نمیدونم والا من که هنگ کردم

نه شایدم طرف خیلی خنگه
و یارو میخواد بپیچونتش
اینم میشه

اینم میشه گفت

ممکنه از طریق مسنجر تحت ویندوز جواب بده حتما نباید گوشی باشه . مثلا نسخه تحت ویندوز وایبر و نیمباز و اسکایپ و ...

خب حرفم جدی و منطقیه

منم قبول کردم

خداروشکر

بله اگه قبول نمیکردم داشتی میومدی منو بزنی

من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خب واست توضیح دادم . اصن من دیگه هیچی واسه کسی توضیح نمیدم

خیلی خشن توضیح میدی

گفتی من دارم سنمو کم میکنم خب منم عصبی شدم اومدم بهت کامل و واضع توضیح میدم اصن بیخی

خوب میشه
مطمئن باش که همه چیز درست میشه
باور داشته باش
به روزایی فکر کن که خوب شده

یا خدا کمک کن ، به این بنده ی نیازمندت کمک کن...

وای صوفیا اشک تو چشام جمع شد

درست میشه...

گناهی نداره تا بخواد آمرزیده شه گناهش اینه که بدنیا اومده
منم ناراحنم خیلی جلوی مامان و بابام خودمو کنترل کردم ولی نمیتونم خیلی دردناکه

من این متن رو تو یه سایت دیدم و همونجوری اینجا نوشتم
منم میدونم گناهی نداره
به دنیا اومدنش هم گناه نیست ، حکمته...
من هر وقت دلم میگیره میرم آستانه ، هر ساعتی باشه فرقی نمیکنه ، 4 یا 5 صبح هم باشه میرم
خیلی آرومم میکنه
تو هم بگرد و محل آرامشت رو پیدا کن...

محل بخصوصی ندارم من اینقد گریه میکنم که یهو بیحال میشم میخوابم بعد روز بعد کمی گرفته هستم بعد کم کم خوب میشم

توکل بخدا

چی بگم والله...

ایشاا... اگه همکار محترم تشریف بیارن

اق ا ما هستیم عسکو مدارک برا ثفتنام گروه باس بدیم کی

بیاین ثبت نام کنین دیگه من هرکاری میکنم دعوت نامه ارسال نمیشه خودتون بیاین.

به به داش مصطفی جونم.مبارکه....نامرد اگه همکارتم باید منم مدیر گروه باشم....

باشه شما هم مدیر این گروهو داش رضا زحمت کشید درست کرد

ندا شروع کن دیگه.

اوکی مصطفی....

ممنونم هم از تو هم از رضا بابت مدیریت این گروه جدید....
ولی من شوخی کردم عزیزم...مدیریت برازنده خودت بود مصطفی جان

نه من زیاد وارد نیستم تو باتجربه تری

مرسی

خدای اون روز نشد خطابا درس بزنم

چی

خطاب زدم دوستان واسه تو نبودا عصبااااااااااااااااانی بودی

zoolal

نه بابا

خدا بیامرزتش مامان عزیزتو و همچنین مامان گل آجیم نداجونو شب جمعه است ر روحشون شاد

صوفی جون یلدا میگفت تو هم دیگه نمیای راسته؟

من مثل قبل که بیشتر سایت بودم نمیام ولی این به این معنی نیست که اصن نمیام بازم سر کار هستم با گوشی هم که شده میام ببینم چه خبره. پنج شنبه و جمعه هم سعی میکنم بیام .

ای بابا اینا هموناین که بهش #تلنگر زدن منم قبلنا باهاش قهر میکردم

ای بابا من وسط خطاب زدن قط شدم نشد بیام
مگه میشه بامدادنباشیییییییییییییتو عایا

من کاری کردم ایا؟

حالا که شده...

نه کونا جان سلام عرض شد بعد کلی وق اومدن دیگه

خدا نکنه غم بشینه رودلت

چی شده صوفیا؟!!!!!!!!!!!!!

یلدا . پرنیا خدافظی کردن رفتن

چرا؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چی شده مگه؟!!!!!!!!!!

منم دقیقا نمیدونم چی شده

ای بابا!!!!!!!
دیروز متین بهم اس داد گفت دیگه نمیام
امروزم که این دوتا
بچه شدن بخدا...

ای روز گار دو روز نبودما ببین

اینجا باز چه خبره ؟!!

هیچی مونا جونم خداروشکر حل شدش

همشون بچه شدن

چی شده بابا؟!!!
یکی به ما هم بگه خب...

: | چـِ خَفــــَرهـ؟! : |

گل ناز یاسمن خودش میمونه اوکی میشه ناراحت نشو

سلام خوبیم

سلامت باشین

من کاری نکردم که ......
جالبه کاری نکردم از دستم ناراحت میشین وای به حالی که واقعا کاری کنم . واقعا که
مشکلتون منم نمیام اصن

سلامممم نجسن خانم یاخجسان ؟!

عالی زنده باشی

صوفیا
این چه حرفیه من الان عصبی هستم بگم یه چیزی میگم شاید برای تو مهم نباشه ولی برامن مهمه و بد میشه بزار آروم شم با وقار بهت خصوصی میگم که نادانها فکر بد نکنن اوکی

نموخوام چرااااااا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ دیوار کوتاه تر پیدا نکردین خودمم اصن اعصاب ندارم از این به بعد کسی به من گیر نده خواهشا اول بسم الاه هر وقت میام شروع میکنین مگه باهاتون چیکار داشتم حالا خوبه زیاد نمیام .

چیه بابا من از یه چیز دیگه ناراحتم اونم بهت میگم
ربطی به کسی یا چزی نداره چرا بازی درمیاری
تو بهترنی آبجی منی
خودتم زیاد درگیر نکن کاش نمیگفتم

بامداد عین ماشین من شده تصادف کردم اینوطری شده ماشینم ها
خخخخخخ

خوبه دیگه دادا
پولداریه دیگه...
خخخ

نه بابا میگم عین ماشین من اینم تصادفی خب خخخخخخخخخخخخ

کجاش تصادفیه؟!!!!!!
مدلشه...

خب بابا دستمون نیست نمیرسه منم میگم نمیپسندم برا اون میگم افتاد

سلام بر برادر بزرگوار خوبی شما خسته نباشی

بابا این برادر گفتنت منو دیونه میکنه نگو اصلا اه

چشم نمیگم برادر عزیز

سلام متین خان خوبی

سلام آبجی جونی
خوبی عایا؟

سلام شما هم خسته نباشی بامداد

گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد

و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض

تا بیاید از راه

از خم پیچک نیلوفرها

روی موهای سرت بنشیند

یا که از قطره آب کف دستت بخورد

گاه یک سنجاقک ، همه معنی یک زندگی است ...