یافتن پست: #باد

zahra
zahra
من به مردي وفا نمودم و او

پشت پا زد به عشق و اميدم

هر چه دادم به او حلالش باد


غير از آن دل كه مفت بخشيدم



دل من كودكي سبك سر بود

خود ندانم چگونه رامش كرد

او كه مي گفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم به جامش كرد؟



اگر از شهد آتشين لب من

جرعه اي نوش كرد و شد سرمست

حسرتم نيست زآنكه اين لب را

بوسه هاي نداده بسيار است



باز هم در نگاه خاموشم

قصه هاي نگفته اي دارم

باز هم چون به تن كنم جامه

فتنه هاي نهفته اي دارم



باز هم مي توان به گيسويم

چنگي از روي عشق ومستي زد

باز هم مي توان در آغوشم

پشت پا بر جهان هستي زد



باز هم مي دود به دنبالم

ديدگاني پر از اميد و نياز

باز هم با هزار خواهش گنگ

مي دهندم بسوي خويش آواز



باز هم دارم آنچه را كه شبي

ريختم چون شراب در كامش

دارم آن سينه را كه او مي گفت

تكيه گاهيست بهر آلامش



زانچه دادم به او مرا غم نيست

حسرت و اضطراب و ماتم نيست

غير از آن دل كه پر نشد جايش

به خدا چيز ديگرم كم نيست



كو دلم كو دلي كه برد و نداد

غارتم كرده، داد مي خواهم

دل خونين مرا چكار آيد

دلي آزاد و شاد مي خواهم



دگرم آرزوي عشقي نيست

بي دلان را چه آرزو باشد

دل اگر بود باز مي ناليد

كه هنوزم نظر به او باشد



او كه از من بريد و تركم كرد

پس چرا پس نداد آن دل را

واي بر من كه مفت بخشيدم

دل آشفته حال غافل را
فروغ فرخزاد
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:55 ·
1
zahra
zahra
هرروز او متولد میشود؛
عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست كه او؛ عشق می كارد و كینه درو می كند چرا كه در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد كه تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می كند ... و اینها همه كینه است كه كاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است


زن عشق می كارد و كینه درو می كند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی ... در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو ... او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی ... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی...او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد ... او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .....
دکتر شریعتی
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/6 - 22:40 ·
2
zahra
zahra
میراثدار مجنون بادقت بخون شاید اینها آخرین کلماتی باشه که بین ما رد و بدل میشه. روز اولی که باهات آشنا شدم بهت گفتم اگه قصدت دوستی باشه و چیزی جز ازدواج من نیستم و تو گفتی با این مسافت بین ما چه چیزی جز ازدواج میتونه ما رو به هم نزدیک کنه و من و تو بهم نزدیک شدیم به تو دلبستم و گمانم این بود که تو هم دلبسته ای از عشق میگفتی از میراثی که از مجنون به تو رسیده از روز نخست حرف بین ما خدا بود و امام حسین و حضرت عباس. تو سرسپهدار فداییان من بودی و من ملکه تو. چقدر کودکانه باورت کردم افسوس افسوس. تو از فاطمه گفتی که بالاخره مخش رو زدی و رفت ازدواج کرد و من گفتم مخ منو نمیتونی بزنی من بیخ ریش خودتم از سارا گفتی گه چقدر دور و برته و تو حتی به دستهاشم نگاه نمیکنی حالا من موندم قصه من رو داری برای کدام بینوای دیگه تعریف میکنی. اما من باورت کردم میتن. حالا برای کنار گذاشتن من هزار و یک دلیل پیدا کردی و من مات ومبهوت جز این فضای مجازی حالا که حتی موبایلتم خاموش کردی هیچ جایی نمونده که فقط تولدت رو بهت تبریک بگم@Matin_dada
... ادامه
zahra
zahra
میراثدار مجنون بادقت بخون شاید اینها آخرین کلماتی باشه که بین ما رد و بدل میشه. روز اولی که باهات آشنا شدم بهت گفتم اگه قصدت دوستی باشه و چیزی جز ازدواج من نیستم و تو گفتی با این مسافت بین ما چه چیزی جز ازدواج میتونه ما رو به هم نزدیک کنه و من و تو بهم نزدیک شدیم به تو دلبستم و گمانم این بود که تو هم دلبسته ای از عشق میگفتی از میراثی که از مجنون به تو رسیده از روز نخست حرف بین ما خدا بود و امام حسین و حضرت عباس. تو سرسپهدار فداییان من بودی و من ملکه تو. چقدر کودکانه باورت کردم افسوس افسوس. تو از فاطمه گفتی که بالاخره مخش رو زدی و رفت ازدواج کرد و من گفتم مخ منو نمیتونی بزنی من بیخ ریش خودتم از سارا گفتی گه چقدر دور و برته و تو حتی به دستهاشم نگاه نمیکنی حالا من موندم قصه من رو داری برای کدام بینوای دیگه تعریف میکنی. اما من باورت کردم میتن. حالا برای کنار گذاشتن من هزار و یک دلیل پیدا کردی و من مات ومبهوت جز این فضای مجازی حالا که حتی موبایلتم خاموش کردی هیچ جایی نمونده که فقط تولدت رو بهت تبریک بگم@Matin_dada
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/6 - 19:20 ·
bamdad
1400564407465.jpg bamdad
اگر باران ببارد باز می آیم درون کوچه ی امید و فانوس نگاهم را برایت می افروزانم و از ترکیب دستانم برایت چتر می سازم مبادا قطره ای باران بیازارد نگاه مهربانت را.
... ادامه
دیدگاه · 1393/09/16 - 22:21 ·
7
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
از امروز دیگه به تمام پیشنهادای فکر میکنم!{-101-}

گور بابای اونی که رفته، خیلی شیک و میریم استقبال اونی که قراره بیاد!{-189-}

دارم معیارام هم می نویسم{-287-}
Mohammad
1417676321490150.png Mohammad
">مرجان بانو :)
آواتار جدید مبارک :d
✔♥Дℓɨ♥✔
1231685_231494267006491_139306587_n.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
بابام زمان شاه گرفته زيرش نوشتن:

" به پاس تلاش و مجاهـدت ١٢ ساله تان براى كسب علم و دانش اين تصديق به شما اهدا ميگردد تا هم از مزاياى قانونى آن بهره مند شويد و هم نقشى در عمران و آبادانى ميهن عزيزمان ايران ايفا كنيد"


حالا ما رفتیم گرفتیم زيرش نوشتن:

"اين مدرك بنا به درخواست نامبرده صادر گرديده و هـيچگونه ارزش قانونى ديگرى ندارد"
Majid
1.jpg Majid
مجید خراطها:
طبق وظیفه به احترام مرتضی پاشایی و خانواده محترم و کلیه هواداران ایشان یک هفته پست های همدردی با بازماندگان این عزیز سفر کرده گذاشتیم از پست های بعدی طبق روال همیشگی.
و در پاسخ به سوالات متعدد شما فکر نمیکنم خوندن آهنگ در این شرایط کمکی به آرامش مرتضی عزیز بکنه , البته آهنگی در نظر داشتم که به علت بروز این اتفاق تلخ پخشش رو به بعد موکول میکنم.
زنده باد پدر و مادر مرتضی بابت تربیت و پرورش این فرزند
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
آرزومه
که بارون بیاد بارونی سه چهارساعته
منم زیر بارون برای خودم قدم بزنم بدون اینکه به چیزی و کسی فکر کنم
بدون هیچ دغدغه و نگرانی
فقط خودم باشم و خودم هیچکسی کاری بهم نداشته باشه ………
... ادامه
bamdad
bamdad
باید از خاطرات ترسید مبادا باور زندگی را فلج کنند...


که وقتی خاطرات بی حیا شوند


دلتنگی، بزرگ تر از رسالت گریه می شود


دیگر فرقی نمی کند به شک دیوار تکیه دهی


یا پشت آبروی خیابان پناه بگیری...


این خاطرات، تمام نمی شوند که دوباره شروع... نــ / ـشوند..


می دانی..


مادامی که هرکس درون خودش خیابانی برای قدم زدن داشته باشد


بی اختیار در آن زمین گیر می شود...

:(
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
یدونید چرا به آقایون میگن: "مذکر" ؟
چون همه چیزو باید مدام بهشون تذکر بدی و تکرار کنی!
تا اکتشافات بعدی، خدا یار و نگهدارتان باد{-18-}{-7-}
Mohammad
199082_953.jpg Mohammad
ترافیک خیابان عباس آباد تهران در دهه 50
√√★nima★√√
√√★nima★√√
آدرس دادن ﺗﻮی آﻣﺮﯾﮑﺎ -ﺧﯿﺎﺑﺎن 45 ﺷﻤﺎرﻩ - 120ﻣﻨﺰل دﯾﻮﯾﺪ آﻧﺘﻮﻧﯽ :آدرس دادن ﺗﻮی اﯾﺮان ﻓﻠﮑﻪﺑﺰرﮔﺮاﻩ آﯾﺖ اﻟﻪ ﺻﺪر ﻋﺎﻣﻠﯽ -ﺧﯿﺎﺑﺎن ﺣﺮ اﺑﻦ ﯾﺰﯾﺪ رﯾﺎﺣﯽ - ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﺷﻬﯿﺪ- اﻧﺼﺎراﻟﻤﺠﺎﻫﺪﯾﻦ - روﺑﺮوی ﺑﺎﻧﮏ ﻗﻮاﻣﯿﻦ - ﺟﻨﺐ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻼل ﺣﺒﺸﯽ 3.1+13ﻫﺸﺘﻢ - ﭘﻼکﺻﯿﻒ اﻟﺪﯾﻦ ﺧﻮاﺟﻪ اﻧﺼﺎری - ﺟﻨﺐ ﺳﻮﭘﺮﻣﺎرﮐﺖ ﺳﺘﺎرﻩ - ﺑﻦ ﺑﺴﺖ -ﻣﻨﺰل ﺣﺎج ﮐﻤﺎل ﻋﯿﻦ آﺑﺎدی....
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/20 - 20:44 ·
1
Mostafa
Mostafa
فکر میکردم نسل اد لیست یاهوم منقرض شده باشه ولی با کمال تعجب 3 نفر آنلاینن{-11-}
sam
sam
72تن یار امام حسین (ع) در دیدگاه اول
مرجان بانو :)
02.jpg مرجان بانو :)
عروس چقدر قشنگه...
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
وصیت می‌کنم بعد از مرگم ....



... از بوی گلاب بدم می آید، همون آب معدنی کفایت می کند، نگید این رانی هلو دوست داشت،
سنگ قبرش رو با رانی بشوریمااا،نوچ میشه !

آقایون فامیل، به خاطر من سه متر ریش نذارید!

خانم های فامیل، خواهشا بالای سر قبرم جیغ و داد نکنید،
باور کنید من از همهمه و شلوغی بدم میومد! مردم، گناه که نکردم!

توی درایو E عکس دارم، خوراک اعلامیه، عکس پرسنلی نذاریداا، اونا جلب ترحم نمی کنه!

بعد از مرگم هنوز میت رو زمین مونده هارد کامپیوترم رو بزارید تو ماکروفر!
یا با چکش خردش کنید! یه کاری کنید درایو D بیشتر بترکه!
فلش قرمزرو که پشت کتابام قایم کردمم را هم حتما بسوزونید
اصلا هم نیاز نیست توشو نگاه کنید که چیه من اندک آبرویی داشتم در این خانواده!!!!!
حواستون باشه ....

روی خرما ها پودر نارگیل نریزید، هم شکلش خز میشه، هم بدمزه میشه!
همون گردو بزارید لاش خیلی حال میده!

شایعه کنید قبل مرگش بهش الهام شده بود میمیره!
از اون دیالوگ هاست که مو به تن سیخ می کنه هااا !!

پنج شنبه ها سر خاکم نیاید چه کاریه؟ ترافیکه!

فیس بوکم رو بلاک نکنید، گاهی باهاش پست بدید بیاد بالا جیگر رفیقام کباب شه!

حتی اونائی که مثل نامه ی یک طرفه فقط براشون ایمیل میفرستادم ...
گاها برام ایمیلی بجای فاتحه بفرستید و یادم کنید

روحم شاد و یادم گرامی باد !

bamdad
Ashoora Tree Blood1_[www_sarzamindownload_com].jpg bamdad
در منطقه الموت شرقی استان قزوین در روستای زرآباد درخت چنار قدیمی و تنومندی وجود دارد که با اتفاقی نادر موجب شده تا همه ساله در ماه محرم کانون توجه خیل عزادران حسینی باشد.
درخت زرآباد که به درخت خونبار زرآباد شهرت یافته سالهاست که در کنار امامزاده ای قرار دارد و سحرگاه روز عاشورا از تنه آن صمغی به مانند خون جاری می شود که حیرت همگان را برانگیخته است.

نکته جالب این که ماه های قمری که سالانه 10 روز جلو حرکت کرده و تغییر می کند هیچ تغییری در این رخداد نداشته و جاری شدن خون هماهنگ با تقویم ماههای قمری تغییر می کند.

این درخت با 10 متر قطر و 30 متر ارتفاع دارای قداست خاصی در بین اهالی روستای زرآباد است و هر ساله به محل تجمع زوار و عاشقان اهل بیت تبدیل می شود.

بقعه مطهر حضرت علی اصغر فرزند بلا فصل امام موسی کاظم(ع) و درخت چنار مقدس روستای (زرآباد) در استان قزوین همه ساله میزبان خیل عظیمی از زائران و مشتاقانی است که برای زیارت و عزاداری گرد هم می آیند.

طبق یک سنت دیرین هر ساله مردم روستای زرآباد و هزاران زائر در قالب دسته های عزاداری، شب عاشورا گرداگرد درخت چنار خونباری که در صحن این امامزاده روییده حلقه زده و ضمن عزاداری و سینه زنی در اولین دقایق صبحگاه عاشورا شاهد چکیدن مایعی سرخ فام از شاخسار این درخت می شوند.
به اعتقاد اهالی این روستا و طبق روایات سماعی و نقل شده از گذشتگان، درخت کهنسال و مقدس زرآباد در روز عاشورای 61 هجری که شهادت امام حسین (ع) به وقوع پیوست و خون مقدس حضرتش دشت کربلا را گلگون کرد، میزبان یکی از مرغانی بود که از سوی خداوند مامور شده بودند تا با آغشته کردن خود به خون سیدالشهدا پیام سرخ شهدای کربلا را به سراسر جهان برسانند و یکی از آن مرغان به این دیار آمده و با پرهای خونین خود بر روی شاخسارهای درخت چنار(روستای زرآباد) نشسته و از آن پس در روز عاشورا این خون در سوگ آن حضرت جاری می شود.
{-35-}
[لینک]
دیدگاه · 1393/08/12 - 14:42 ·
3
رضا
رضا
چه بارون شدیدی از صبح بارید انگار تا فردا ادامه داره .
banoo_tanha
banoo_tanha
عباس بادست آب راتکان داد,,,,
تانگویند کوفیان,,,,
حسین را کشتیم و آب از آب هم تکان نخورد,,,,
دیدگاه · 1393/08/12 - 06:39 ·
2
صوفياجون
صوفياجون
:
-پایتخت اولین جمهوری در قاره آسیا (جمهوری گیلان سال ۱۲۹۹)
-اولین شعبهٔ بانکی ایران (اولین شعبه بانک سپه)
-اولین کتابخانه ملی ایران (سال ۱۲۹۹)
-اولین تئاتر ایران
-اولین اتوبوس شهری ایران (سال ۱۲۷۰)
-اولین قطار ایران (رشت-انزلی سال ۱۲۲۹)
-اولین داروخانه شبانه‌روزی در ایران (داروخانه کارون)
-اولین مریضخانه ملی ایران (پورسینا)
-اولین خانه معلولین و سالمندان در ایران (توسط دکتر آرس میناسیان)
-اولین بازیگر تئاترِ زنِ ایران (مرحوم فرخ لقا هوشمند)وهمچنین مرحوم حمیده خیرآبادی معروف به نادره و ملقب به مادر سینمای ایران رشتی بود!
-اولین کارخانه برق ایران
-اولین چاپخانه و روزنامه ایران
-اولین بلدیه ایران (شهرداری)
-اولین خیابان سنگ فرش ایران
-اولین شهری که دولت های روس وانگلیس وعثمانی وفرانسه در آن نمایندگی سیاسی داشتند و کنسولگری دایر کردند.
-اولین سیستم اِگو و گنداب (محل تغزیه بدخواهان رشت)
-اولین مدرسه دخترانه ایران (در اون زمان سطح فرهنگ مردم شهر های دیگه اونقدر پایین بود که دختران اجازه تحصیل نداشتن و رشتی هارو که به دختراشون اجازه مدرسه رفتن میدادن بی غیرت میخواندن)
{-41-}{-41-}{-41-}{-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
" به خاطر بسپار "
*****
- زندگی بدون چالش ؛ مزرعه بدون حاصل است.
*************************
- تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد؛ مرغ است.
*******************************
-زندگی ما با " تولد" شروع نمی شود؛ با "تحول" آغاز میشود.
*****************************
- لازم نیست "بزرگ " باشی تا "شروع کنی"، شروع کن تا بزرگ شوی ...
***************************
- اگر قبل از رفتن کسی خوشبخت بودید ؛ بعد از رفتنش هم می توانید خوشبخت باشید...
********************************
- باد با چراغ خاموش کاری ندارد ؛ اگر در سختی هستی بدان که روشنی...
*********************************
- ما فقط برای یک بار جوان هستیم ؛ولی با یک تفکر غلط می توانیم برای همیشه نابالغ بمانیم ...
******************************
- بخشش؛ گذشته را دگرگون نمی سازد؛ ولی سبب گشایش آینده می شود...
********************************
- و در آخر :
ما نمی توانیم تعیین کنیم چند سال زنده خواهیم بود؛ اما می توانیم تعیین کنیم چقدر از زندگی بهره ببریم...
نمی توانیم تک تک اعضای صورتمان را انتخاب کنیم؛ اما می توانیم انتخاب کنیم که چهره مان چگونه به نظر برسد...
نمی توانیم پیش آمدن لحظات دشوار زندگی را متوقف کنیم؛ اما میتوانیم تصمیم بگیریم زندگی را کمتر سخت بگیریم..

{-35-}
دیدگاه · 1393/08/9 - 21:04 ·
4
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
گر کسی با تمام مشکلات و دیوانه بازی هایت ترا بیشتر از خودش دوست داشت
اگر با چرخش مردمکان چشمت
یا طرز صدایت از هزاران کیلومتر راه دور
متوجه شد که هوای دلت ابری است یا آفتابی
اگر از اشتباهات خودت برایش حرف زدی
و او با آرامش به تو گفت فدای سرت آدمیزاد است دیگر گاهی اشتباه میکند
اگر اشتباهات تو را با شتاب پنهان چشم خودش پاک کرد
و ورقت زد که مبادا از نمره بیستش کم شوی
اگر لج بازی ها و قهرهای بی دلیلت را مصلحت عشقش دانست
اگر بدون جبران محبتهایش به تو محبت کرد و عشق ورزید
اگر با دست بسته اش پُر غرور از یک دانه گندمش به تو گندمزار بخشید
اگر با بغض تو پنهان گریست و با تبسمت بلند خندید
اگر هزار بهانه بدستش دادی که با تو حداقل به ظاهر قهر کند و قهر نکرد
اگر خشم تو را از تو تفریق و خوبی ترا جمع و عشق ترا ضربدر هزار کرد
اگر با حوصله ترا نوشت و تو او را بی حوصله خواندی
و با تمام این اگرها
اگر هر روز دل نگران بخاطر خوبی هایش از تو عُذر خواهی کرد
او احمق نیست
او یک انسان ساده است که خدا برای امتحان لیاقتت برای تو فرستاده است!
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/6 - 14:51 ·
4
rezamousavand
عشق؟-Blue-Eyes.jpg rezamousavand
??شب تولدم همه گفتن آرزو بکن شمعتو فوت کن .....

?? چشمامو بستمو آرزو کردمو شمع فوت کردم ......

??مامانم گفت من میدونم چی آرزو کردی پول .....

?? خواهرم گفت ماشین ....

?? دوستام گفتن ی عشق پولدار و خوب.....

?? من به همشون فقط خندیدمو نگاه کردمو تو دلم گفتم.....

?? آرزو کردم شمع تولدسال دیگه ام رو سنگ قبرم روشن کنید و جای من باد شمعو خاموش کنه .......

?? هیـــــــــس فقط بگو آمــین ??

??بــِــه سـَلامـَتـی اون شــَب...??
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/6 - 00:59 ·
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ