یافتن پست: #بالش

ıllı YAŁĐA ıllı
SPORTS-MADRESEHONLINE.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
mostafa AZ
mostafa AZ
سریال «آوای باران» تموم شد ولی
گوشی فرید رو 6 قسمته زدن، هنوز نفهمیده!
آدم بدای قاچاقچی، تو دریاچه چیتگر زندگی میکنن!
بیتا و زیور با ماشین تصادف میکنن، بیتا له میشه تو ماشین ولی زیور صحیح و سالم بدون اینکه نیروهای امداد احتمالی پیداش کنن میاد بیرون و فقط یک ماه بعد خل میشه.
چون نویسنده نمیدونه آخر فیلم با شخصیت های خاکستری مثل کیانوش باید چیکار کنه میزنه میکشتش قبل از پایان سریال!
سهام کارخونه به نام باران سند خورده بعد بیتا رفته کارگزاری برای فروش سهام!
کل گیریم پیر شدن شخصیت ها بعد از 20 سال ریش گذاشتن حمیدرضا پگاه بود!
و....
حامد هم این وسط امداد غیبی بود زد یه نفر رو لت و پار کرد و شکیب رو هم کشت هیچکس هم دنبالش نگشت

نقش پلیسم خیلی خوب ایفا شد،فرید همه چیو پیدا میکرد زنگ میرد پلیس نعش کش بیاد جسدارو ببره،مرتضی ام علم غیب داشت و از آینده خبر میداد،تبلیغ بین برنامه ام که خمیردندون 2080 بود که میگفت با خمیردندون 2080، 20 دندون سالم در 80سالگی داشته باشید،یعنی باعث خرابی 16تا از دندونامون میشه،پس نخرید تا دهنشون سرویس شه ...
... ادامه
صوفياجون
1389281212_mohammad-azadpour-aseh-aseh.jpg صوفياجون
bamdad
bamdad
خوش به حال سیندرلا…

لنگه کفشش را جا گذاشت…

یه لشکر آدم به دنبالش گشتن…

ما دلـــــــــــــــــمان را جا میگذاریم….

هیچکس از مــــــــــــــا سراغی نمیگیرد…

انگار که هیچوقت نبوده ایـــــــــــــــــم…!!!
... ادامه
...
...
دختره ازدوستت دارمهای هرروزدوست پسرش خسته میشه!یه شب که براش اس اومد
بدون اینکه بخونتش گوشیشوگذاشت زیربالش وخوابید..فرداصبح که بیدارشد..مادرپسره بهش زنگ زدوگفت:که سرش تصادف کرده ومرده!
دختره باچشم پرازاشک به سراغ گوشیش رفت
واس دیشب پسره رودیدوشروع کردبه خوندن؛؛تصادف کردم
باکلی مشکل اومدم درخونتون؛
تروخدابیاپایین تابرای آخرین بارببینمت..
""دوستت دارم!!!!""
{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا سيا
.
.
.
.
.
شما اينقد تنبلين كه حتي 25تا سيا بالا رو نخونديد
.
.
.
شما اينقد خنگيد كه متوجه نشدين يكي از كلمات بالا سينا ست
.
.
.
شما اينقد ساده اين كه دوباره رفتين بالا و دنبالش گشتين ولي پيدا نكردين
.
.
.
شما سركار گذاشته شدين!!!
.
.
.
شما الان دارين فوش و نفرين نصيبم ميكنين!!!
.
.
.
يادآوري: من به عمه اعتقاد ندارم
.
.
به روحم اعتقادي ندارم
.
.
.
راحت باشين ادامه بدين :))))) {-177-}
maedeh
maedeh
سلام maedeh به #شبکه_اجتماعی #نمیدونم خوش آمدی
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
cry.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
تنهایی یعنی یه پر از تو بالشتت دربیاری ولی هیشکی نباشه بکنی تو دماغش!
♥هـــُدا♥
داستان-غم-انگیز-خودکشی-نوجوان17ساله.jpg ♥هـــُدا♥
دختر، از دوستت دارم گفتنهاي هر شب پسره خسته شده بود ...

يک شب وقتي اس ام اس آمد بدون آن که آنرا بازکند
موبايل را گذاشت زير بالشش و خوابيد !

صبح مادرِ پسره به دختره زنگ زد گفت : پــــســــــرم مـــــــــرده ...
دختره شوکه شد و چشم پر از اشک بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت ...

پـــســــــره نــوشــتـــه بـــــــود:

تصادف کردم با مشکل خودم را رساندم دم درخانه تان

لطفا بياپائين ميخوام براي آخرين بار ببينمت ...

« خـــــيــــلـــــي خــــيـــــلــــــــي دوســــتـــتـــــ دارم »
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/18 - 11:49 در Lawless ·
7
zoha
zoha
چطور خیانت میکنن؟



چطور کنار یکی دیگه به آرامش می رسن؟



من حتی>>بالشم<< رو که عوض میکنم خوابم نمی بره.......
دیدگاه · 1392/10/16 - 17:18 ·
5
mostafa AZ
mostafa AZ
ﻗﺎﺿﻲ ﺑﻪ طرف میگه : ﭼﺮﺍ 8 ﻧﻔﺮ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺯﻳﺮ ﮔﺮﻓﺘﻲ ﻛﺸﺘﻲ ؟ طرف : ﻭﺍﻟﻠﻪ ﺍﻗﺎﻱ ﻗﺎﺿﻲ ﺗﻮ ﺳﺮﺍﺯﻳﺮﻱ ﺑﺎ 150 ﺗﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﻴﺮﻓﺘﻢ ﻳﻬﻮ ﺩﻳﺪﻡ ﺭﻭﺑﺮﻭﻡ ﺑﻦ ﺑﺴﺘﻪ ، ﺳﻤﺖ ﭼﭗ 1 ﻧﻔﺮ ﻭﺍﻳﺴﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ 7 ﻧﻔﺮ ، ﮔﻔﺘﻢ ﺟﻬﻨﻢ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺭﻭ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺑﺎﺯ ﻳﻪ ﻧﻔﺮﻭ ﺯﻳﺮ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ 7 ﻧﻔﺮﻩ ، ﺍﻗﺎ ﻣﻦ ﻣﺎﺷﻴﻨﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺳﻤﺖ ﺍﻭﻥ ﻳﻪ ﻧﻔﺮ ، ﺍﻭﻧﻢ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ 7 ﻧﻔﺮ، ﻣﻨﻢ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ {-29-}
rahaaa
rahaaa
ی کاش آشنائیها نبود یا به دنبالش جدائی ها نبود

یا مرا با او نمی کردی آشنا یا مرا از او نمی کردی جدا . . .
دیدگاه · 1392/10/12 - 00:48 ·
5
رضا
رضا
یکی رفت تو گم بشه راه رو بلد نبود افتاد تو چند ساعته آتش نشانی دنبالشه تا پیداش کنه .
دیدگاه · 1392/10/10 - 23:10 ·
7
Mostafa
Mostafa
یارو می گه: بابا دیب،

دیب!

طرف می‌بینه نمی فهمه،

می ره به رئیس داروخونه می گه.

اون میآد می پرسه: چی

می‌خوای عزیزم؟

یارو می گه: دیب!

رئیس می پرسه: دیب دیگه

چیه؟

یارو می گه: بابا دیب

دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

رئیس داروخونه می گه:

تو مطمئنی که اسمش دیبه؟

یارو می گه: آره بابا.

خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟

رئیس هم هر کاری می‌کنه،

نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.

یکی از کارمندای داروخونه

میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره.

فکر کنم بفهمه

این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.

رئیس داروخونه که خیلی

مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع

برش داره بیارتش.

می‌رن اون کارمنده رو

میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟

یارو می گه: دیب!

کارمنده می گه: دیب؟

یارو: آره.


کارمنه می گه: که این

ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟

یارو میگه: آره،

همونه.

کارمند میگه: داریم! چطور

نفهمیدن تو چی می خوای!؟

همه خیلی خوشحال شدن که

بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی

یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.

همه جمع می شن دور اون

کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟

کارمنده می گه: دیب!

می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه

چیه؟

می گه: بابا همون که این

ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!

رئیس شاکی می شه و می

گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟

کارمنده می گه: تموم شد.

آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!

.

.



.

*دلم خنک شد، آخر نفهمیدین دیب چیه*
... ادامه
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ