یافتن پست: #بخندی

ıllı YAŁĐA ıllı
348aa324726c819b524bc3c16ad2eac1.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
#ﻧﺎﺭاﺣﺘﻲ ﻳﻚ #ﺑﺮﺯﻳﻠﻲ ﺩﺭ #ﻣﻘﺎﺑﻞ #ﺑﺎﺧﺖ #ﺗﻴﻢ #ﻣﻠﻴﺸﻮﻥ : (
Mostafa
DSCF5979.JPG Mostafa
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
n00174829-b.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
@ruby تولدت مبارک باشه انشاالله تو همه مراحل ِ زندگیت موفق باشی دوست عزیز و قدیمی من / و همیشه به همه تیکه بندازی دورهمی بخندیم {-62-}{-135-}{-256-}{-96-}{-217-}{-155-}
zoolal
ق.gif zoolal
گاهی دلتـــــــــ میخواهد
همه ی بغضهایتــــــــ
از نگاهتــــــــ خوانده شوند . . .
میدانی که
جسارتـــــــ گفتن کلمه ها را نداری . . .
اما یکــــــــ نگاه گنگــــــــ تحویل میگیری . . .
یا جمله ای
مثل : چیزی شده ؟؟!!!
آنجاستـــــــــ که
بغضتــــــــ رو با لیوانی از سکوتـــــــــ سر میکشی . . .
و با لبخندی سرد میگویی : نه هیچی . . . !!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 19:00 ·
3
رضا
رضا
این ویدوئو رو ببینید . عروسی یا عزا {-7-} فقط تحت تاثیر قرار نگیرید !
5 دیدگاه · 1393/04/7 - 00:24 در ویدئو ·
9
zoolal
zoolal
خودتان را سفت بچسبید !
قدر خودتان را بدانید ....
ارزان نفروشید خودتان را ؛
به لبخندی ، به حرفی ، به نقلی ، به هدیه ای ، به اندک توجهی ...
بگذارید تلاش کند.
بگذارید برای به دست آوردنتان هزار راه را امتحان کند.
بگذارید قدرتان را بداند. بگذارید بهایتان را بپردازد.
آدمها چیزهای مفت به دست آمده را مفت هم از دست می دهند !
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 19:56 ·
3
...
...
اگرطاووس برای نازکردن،روباه برای فریب دادن،تمساح برای اشک ریختن وکلاغ برای غارغارکردن داشته باشی؛
دیگرنیازی به زن گرفتن نداری!{-11-}
zoolal
zoolal
می دانی؟
یک وقت هایی باید
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی
تعطیل است
و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال سوت بزنی
در دلت بخندی به تمام افکاری که
پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویی:
بگذار منتظر بمانند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 19:51 ·
3
zoolal
zoolal
یاد من باشد از فردا صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا ،آب ، زمین
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت
خانه دل بتکانم از غم
و به دستمالی از جنس گذشت
بزدایم دیگر ، تاری گرد و کدورت از دل
مشت را باز کنم تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش ، دست در دست زمان بگذارم.
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 16:39 ·
1
bamdad
bamdad
رنگین کمانی ، به ازای هر طوفان

لبخندی ، به ازای هر اشک

دوستی فداکار، به ازای هر مشکل

نغمه ای شیرین به ازای هر آه

واجابتی نزدیک به ازای هر دعا...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/3 - 22:53 ·
6
sam
sam
از لاشی پرسیدند آخر عشق چیست؟
لبخندی زدو گفت: غسل جنابت...
دیدگاه · 1393/04/2 - 23:56 ·
3
bamdad
bamdad
اگر هیچوقت بعد از هر لبخندی خدا رو شکر نمیکنی

،حق نداری بعد از هر اشکی اونو سرزنش کنی
دیدگاه · 1393/03/29 - 22:53 ·
5
...
fhdfg0.jpg ...
خواهرجرج بوش...##
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلام
خوبین بچه ها ؟؟؟
bamdad
bamdad
دلتنگ که میشوم بغض میکنم می ایم پشت صفحه مانیتور پست میگذارم صورتک میگذارم
صورتی که میخنددو پشتش قایم میشوم که فکر کنی میخندمو بخندی...

:(
دیدگاه · 1393/03/9 - 12:18 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
میگن به هرچی بخندی سرت میاد. {-164-}{-137-}{-77-}

بیل گیتس هه هه هه هه. {-33-}{-105-}

اون آقا پولداره خخخخخخخخ. {-33-}{-105-}

صد میلیارد پول نقد هر هر هر هر کر کر کر کر. {-33-}{-105-}

کل سرمایه بانک مرکزی قاه قاه قاه قاه! {-33-}{-105-}

{-177-}{-177-}{-177-}
Mohammad
mohammadali-keshavarz.jpg Mohammad
محمدعلی کشاورز: فردین هنرمند بسیار نجیب و والایی بود

ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
درست سر شب توی اوج اسمس بازیو اوج گرفتن بحث و دعـــــــــــوا دیگه جوابتونمیده یه اسمس دیگه دوتا اسمس دیگه سه تا....نه فایده نداره...جوابتو نمیده...حوصلتو نداره...چه فکرایی که درموردش نمیکنی...ناامید میشی گوشیو میذاری کنار...روی تختت کنار پنجرا دراز میکشی...پنجره بازه باد بهاریه شب که به گونه هات میخوره دوباره یادش میفتی....کم کم کم ارو اروم گریت میگیره...فقط اروم کسی نفهمه....اخه اگه بفهمن باید چی بگی؟چراگریه میکنی؟پس هــــــــــــــــــــــــــــیس اروم فقط اشک بریزو به بیرون و اسمون نگاه کن فقط وفقط...ازش گله کن..توی دلت بهش بگو چرا بام اینجوری رفتار میکنی؟چرا نمیگی حرفای اخرت شوخی بود؟چرا جواب نمیدی لعنتی؟...حرف کم میاری درموردش...میری سراغ خدا...خدایا چرا چرا چرا؟بعد کلی درد دل کردن باخدا اروم میشی دیگه اشکات از روی درد نیس..ازروی ارومیه....بلندمیشی نمازتو که از روی تنبلی قضا شده میخونی دیره ساعت از12 گذشته ولی بخون....یه ساعت با خداحرف بزن ازش بخواه که بجای عاشق بنده شدن بنده ای که همش دلتو میشکنه وهرکاری ازش برمیاد عاشق خودش خودش که خالق این بندس بشی....دیگه ارومی....فقط ازخدامیخای که کمکت کنه...دیگه ازونی که ازسرشب منتظرشی خبری نیس..ناامید شدی...چادر نمازتو درمیاریو با لبخند میری روتختو به اسمون دوباره نگاه میکنی خیلی ارومی ...تااشکاتو پاک میکنی که یهو صدای ویبره ی گوشی غافلگیرت میکنه...ساعت 1وشیش دقیقه اسمس از طرف اونی که بخاطرش اشک ریختی...نمیدونی بخندی یاگریه کنی...ولی گریرو ترجیح میدی همزمان میخندی...نمیدونی چیکارکنی...نوشته(دیرجواب دادم که خواب باشی صب بخونی..من عاشقتم وتواینو نمیفهمی چرا؟نمیدونم.تاحالا خیلی ناراحتم کردی ولی من چون دوست داشتم بروت نیاوردم حرفای امروزت سنگین بود بوی ضعف میداد بوی تحقیر....من بدون تو میمیرم...شب بخیر)
حالا بااین گریه ی دوباره چیکار کنی خدامیدونه ولی هـــــــــــــــــــــــــیس حالااروم اروم اروم بخواب ا
... ادامه
Mohammad
Mohammad
مردی بر همسر خود در آشپزخانه وارد شد و از او پرسید
کدام یک از فرزندان خود را بیش از دیگر فرزندانت دوست داری ؟
همسر او گفت همه آنها را بزرگشان و کوچکشان،
دختر و پسر همه یکسانند و همه را به یک اندازه دوست دارم
شوهر گفت : چگونه دل تو برای آنها همه جا دارد
همسر جواب داد :
این خلقت خدا است که مادر دلش برای همه فرزندان خود وسعت دارد
مرد لبخندی زد و گفت :
اکنون شاید بتوانی بفهمی که چگونه دل مرد برای چهار زن همزمان وسعت دارد
خدایش بیامرزد روش والایی در قانع کردن داشت ،
لاکن موقعیتش در آشپزخانه غلط بود
مراسم آن تازه در گذشته صبح و بعد از ظهر فردا برگذار می شود ! {-15-}{-15-}{-15-}
bamdad
bamdad
Noosha
گاهی دلم می گیرد
از آدم هایی که در پس نگاه سردشان
با لبخندی گرم فریبت می دهند
دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمی کند
و نوری که تاریکی می دهد
ازکلماتی که
چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند
دلم می گیرد
از سردی
چندش آور دستی که دستت را می فشارد
و نگاهی که
به توست و هیچ وقت تو را نمی بیند
hastii
rain-again-300x200.jpg hastii
خـــودتان را محکم بچسبید … قـــدر خودتان را بدانید … ارزان نـــفروشید خـــودتان را؛ به لَبخندی ، به حَرفی ، به نَقلی ، به هَدیه ای ، به اَندک توجهی … بگذارید تلاش کند ……
... ادامه
Majid
Majid
یک روز لوبیا به نخود گفت:"زن من می شی؟!"

نخود از خجالت قرمز شد و گفت:" خدا مرگم بده! این چه جور خواستگاری کردنه؟!"

لوبیا گفت:"ای بابا! مگه چه کار باید بکنم؟!"

نخود گفت:" نه سلامی ، نه علیکی!"

لوبیا به خود امد و گفت:"ببخشید.سلام علیکم! زن من می شی؟!"

نخود گفت:" دِ بیا! این چه جور خواستگاری کردنه؟!"

لوبیا گفت:" ای دفعه اشکالش چی بود؟"

نخود تکانی به سرو گردنش داد و گفت:" ننه ای، بابایی، کس و کاری نداری که بیاری

خواستگاری؟"

چشم های لوبیا از اشک خیس شد و گفت:" تمام افراد خانواده ام در یک جنگ نابرابر به

دست ادم های شکم گنده کشته و خورده شدند."

نخود گفت:" حالا گریه نکن! چون این بلا هم بر سر پدرو مادر من اومده."

لوبیا گفت:" تسلیت عرض می کنم.حالا بعد از همه این حرفا زن من می شی؟"

نخود در حالی که به اسمان نگاه می کرد، گفت:"یک نخود تنها به هیچ دردی

نمی خوره،جز اینکه زن یک لوبیای تنها بشه."

لوبیا گفت:" واسه من شعر نگو! زن من می شی یا نه؟"

نخود لبخندی زد و گفت:" با اجازه نویسنده و خواننده های این قصه :

بله!"خیال باطلنیشخند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:19 ·
Majid
438892_lyJtgSOD.jpg Majid
مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب.


در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل".


چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج می شود.


مرد نفسش را در سینه حبس می کند.


دکتر به سمت او می رود.


مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند.


دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم.


اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده.


ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم ...


باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی


روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی ...


اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده ...


با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد.


سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.


با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد.


دکتر: هه ! شوخی کردم ... زنت همون اولش مُرد !!!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:17 ·
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ