یافتن پست: #برادر

soheil
soheil
سلام و خسته نباشيد خواهران و برادران گرامييييييييي {-35-}{-35-}{-35-}
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلام به روی ماهتون
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلاممممممممممممممممممم علیکم
خوبین همگی ؟؟
Morteza
images (9).jpg Morteza
خدایا
soheil
soheil
سلام
رضا
رضا
با سلام خدمت کاربران گرامی شبکه اجتماعی نمیدونم

بعد از گذشته 3 سال و نزدیک شدن به چهارمین سال تاسیس نمیدونم بخاطر عدم پیشرفت سایت و وجود مشکلات مالی عدیده تصمیم گرفتم که از تاریخ 15 فروردین 93 سایت رو از دسترس خارج کنم .

از این تاریخ به بعد سایت فعالیتی نخواهد داشت . چون هزینه ارتقاء سایت چند میلیون میشه و فعلا توان مالی این کار رو ندارم . به همین خاطر از همه بخاطر فعالیتشون تو سایت متشکرم .

موفق باشین .

مدیریت شبکه اجتماعی نمیدونم .
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلاممممممممممم
soheil
soheil
مرا پرسی که چونی بين که چونم خرابم بيخودم مست جنونم

مرا از کاف و نون اورد در دام از ان هيبت دو تا چون کاف و نونم

پريزاده مرا ديوانه کرده است مسلمانان که می داند فسونم

پری را چهره ای چون ارغوانست بنالم که ارغوان را ارغنونم

مگر من خانه ی ماهم چو گردون که چون گردون ز عشقش بی سکونم

غلط گفتم مزاج عشق دارم ز دوران و سکونتها برونم

درون خرقه ی صدرنگ قالب خيال باد شکل ابگونم

چه جای باد و ابست اب برادر که همچون عقل کلی من ذوفنونم

بکش ای عشق کلی جزو خود را که اينجا در کشاکش ها زبونم

ز هجرت می کشم بار جهانی که گويی من جهانی را ستونم

به صورت کمترم از نيم ذره ز روی عشق از عالم فزونم

يکی قطره که هم قطرهست و دريا من اين اشکالها را ازمونم

نمی گويم که من اين گفت عشقست در اين نکته من از لا يعلمونم

که اين قثه هزاران سالگانست چه دانم که من طفل از کنونم

سخن مقلوب می گويم که کرده است جهان بازگونه بازگونم

سخن انگه شنو از من که به جهد ازين گرداب ها جان حرونم

حديث اب و گل جمله شجونست چه يکرنگی کنم چون در شجونم

غلط گفتم که يکرنگم چو خورشيد ولی در ابر اين دنيای دونم

خمش کن خاک ادم را مشوران که اينجا چون پری من در کمونم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/5 - 21:27 ·
3
محمدطاها
محمدطاها
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که:

پدر تنها قهرمان بود.

عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد.

بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند.

تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.

تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود.

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/4 - 18:47 ·
7
bamdad
bamdad
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...
می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند و...

می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

...مُردَم...

برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!... خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.

حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای زندگی ابدی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!...

مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم،
اکنون لحظه ای به یاد من نیستند.

و چه نيكو فرموده قرآن كريم:

«وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ»

و از[حرف] مردم مي‌ترسيدى و حال آنكه خداوند سزاوارتر است اينكه از مخالفت امر او بترسى‏...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/29 - 21:36 ·
3
soheil
soheil
مجيد و حميد پسر عمو هام هستند هر چه قدر تونستيد اذيتشون كنيد خواهران و برادران گرامي
حمید
110ح.jpg حمید
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی، پاکی، مروت، ابلهی است

من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار،
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای، جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است

فریدون مشیریاز مرگ نترسید!

از این بترسید که وقتی زنده اید

چیزی در درون شما بمیرد

بنام انسانیت!
... ادامه
bamdad
bamdad
آتشی که نمی سوزاند " ابراهیم" را
و چاقویی که سر نمیبرد " اسماعیل " را
و دریایی که غرق نمی کند" موسی " را
کودکی که مادرش او را
به دست موجهای " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
و دیگری را برادرانش به چاه می اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد...
آیـا هـنـوز هـم نـیـامـوخـتـی؟!
کـه اگـر هـمـه ی عـالـم
قـصـد ضـرر رسـانـدن بـه تـو را داشـتـه بـاشـنـد،
و خـــدا نخـواهد، " نــمــی تــوانــنــد "


پـس...
به "تـدبـیـرش" اعتماد کن
به "حـکـمـتـش" دل بسپار
به او "تـوکـل "کن
و به سمت او " قــدمــی بـردار"
تا آمدنش به سوی خود را به تماشا بنشینی...
... ادامه
کاپیتـان رستمی
کاپیتـان رستمی
من نمیدونم این لحظه سال تحویل چه اتفاق خارق العاده ای میافته که همه میخوان قبلش کاراشون تموم شده باشه خونه تکونیها شونو کرده باشن خریداشونوبکنن ارایشگاه برن مسافرا زود برسن اجیل وشیرینی ومیوه وگوشت ومرغ وبرنج وپرده ورومیزی وتوالت شور ومیز عسلی و لنگه کیوه خوذی اقدس خانوم وغیره رو باید خریده وانبار کرده باشن...مگه میخواد سفینه فضایی بپره که همه باید حاضر باشن...خواهرا برادرا سال جدیدم ی چیزی مثل امساله که داری بالنگه دمپایی بیرونش میکنی!!!
اقا تنه نزن...ندو بابا ماهی قرمزا فرار نمیکنن..اجیلا تموم نمیشه....بابا بازم توالت شور تولید میشه توسال جدید!!
... ادامه
soheil
soheil
سلام وشب بخير به خدمت خواهر عزيز ندا و برادر گرامي حامد
soheil
soheil
شب همه ي خواهران و برادران گرامي خوشششششششششششش خدافزززززززززززززززززززززززززززززززززززززززز
soheil
soheil
شب خواهران و برادران گرامي خوششششششششششششش
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ