یافتن پست: #برم

رضا
رضا
بخورید تا پوکی استخوان نگیرید البته پرچرب نخورید تا ناراحتی قلبی نگیرید اصلا نمیخواد شیر نخورید چیزی نمیشه .
... ادامه
رضا
رضا
بامداد داره میده اومدم بگم و برم :)
Majid
Majid-Kharatha-8.jpg Majid
مسافر

قسمت نشد ببینمت خدانگهداری کنم
فرصت نشد بمونم و ازتو نگهداری کنم

گفتم اگه ببینمت دل کندنم سخته برام
اگه یه وقت بگی نرو،بی هوا سست میشه پاهام

گفتم صداتو نشنوم ، ندیده از پیشت برم
پشت سرم زاری نکن چیکار کنم مسافرم

من میرم ولی تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من فراموش نمیشه

گل من خوب می دونی بی تو تک و تنهام عزیزم
اگه تو نباشی می میرم

نامه رو تا تهش بخون ، گریه نکن طاقت بیار
اشکاتو پاک کن عزیزم سر روی شونه هام بذار

باور نکن یه بی وفام ، نامه میزارم و میرم
قسمت زندگیم اینه به کی بگم مسافرم

قسمت نشد ببینمت خدانگهداری کنم
فرصت نشد بمونم و ازتو نگهداری کنم

من میرم ولی تو بدون همیشه
یاد تو از خاطر من فراموش نمیشه

گل من خوب می دونی بی تو تک و تنهام عزیزم
اگه تو نباشی می میرم
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/19 - 14:43 ·
6
bamdad
bamdad
پسرها:
۱- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.
۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن.
۳- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.
۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن.


دخترها:
۱- با ماشین میرن دم بانک.
۲- در آینه آرایششون رو چک میکنن.
۳- به خودشون عطر میزنن.
۴- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.
۵- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.
۶- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.
۷- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.
۸- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.
۹- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.
۱۰- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.
۱۱- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.
۱۲- کارت رو وارد دستگاه میکنن.
۱۳- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.
۱۴- کد رمز رو وارد میکنن.
۱۵- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.
۱۶- کنسل میکنن.
۱۷- دوباره کد رمز رو میزنن.
۱۸- کنسل میکنن.
۱۹- دوستشون رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه.
۲۰- مبلغ درخواستی رو میزنن.
۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده.
۲۲- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.
۲۳- دستگاه ارور (خطا) میده.
۲۴- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.
۲۵- انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن.
۲۶- پول رو میگیرن.
۲۷- برمیگردن به ماشین.
۲۸- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.
۲۹- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.
۳۰- استارت میزنن.
۳۱- پنجاه متر میرن جلو.
۳۲- ماشین رو نگه میدارن.
۳۳- دوباره برمیگردن جلوی بانک.
۳۴- از ماشین پیاده میشن.
۳۵- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذار برای آدم)
۳۶- سوار ماشین میشن.
۳۷- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.
۳۸- آرایششون رو توی آینه چک میکنن.
۳۹- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.
۴۰- مندازن توی خیابون اشتباه.
۴۱- برمیگردن.
۴۲- میندازن توی خیابون درست.
۴۳- پنج کیلومتر میرن جلو.
۴۴- ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا انقدر یواش میره

{-105-}
bamdad
bamdad
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ام میکرد


بهم چی گفت؟ گفت:


جایی که میری مردمی داره که میشکنند


نکنه غصه بخوری تو تنها نیستی


تو کوله بارت عشق میذارم که بگذری


قلب میذارم که جا بدی


اشک میدم که همراهیت کنه


و مرگ که بدونی برمیگردی پیش خودم...

{-35-}
دیدگاه · 1393/05/17 - 13:57 ·
6
bamdad
bamdad
soheil
ليلی گفت: بس است. ديگر٬ بس است و از قصه بيرون آمد. مجنون دور خودش می‌چرخيد. مجنون ليلی را نمی‌ديد رفتنش را هم. ليلی گفت: كاش مجنون اينهمه خودخواه نبود. كاش ليلی را می‌ديد. خدا گفت: ليلی بمان٬ قصه‌ی بی ليلی را كسی نخواهدخواند. ليلی گفت: اين قصه نيست. پايان ندارد. حكايت است. حكايت چرخيدن. خدا گفت: مثل حكايت زمين٬ مثل حكايت ماه. ليلی٬ بچرخ. ليلی گفت: كاش مجنون چرخيدنم را می‌ديد. مثل زمين كه چرخيدن ماه را می‌بيند. خدا گفت: چرخيدنت را من تماشا می‌كنم. ليلی بچرخ. ليلی چرخيد٬ چرخيد و چرخيد...
:)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
بیاین اسم فامیل بازی کنیم{-7-}
غزل
3021588-af6d45c07799d577b6d3c92565b43310-l.jpg غزل
{-36-}
رضا
رضا
اینترنت تازگی اذیت میکنه به کارهام نمیرسم قسمت بشه برم کره جنوبی اونجا کارهام رو به ثمر برسونم .

پی نوشت : کره جنوبی بالاترین میانگین سرعت اینترنت دنیا رو داره .
... ادامه
setareh 22
1407412688248050_thumb.jpg setareh 22
بعضی وقت ها که .. ازت ناراحت میشم یا عصبانی .. بهت میگم برو به زندگیت برس همه بدنم میلرزه نکنه بری .. و وقتی که بهم میگی : زنــــــــــدگی من تـــــویی کجا برم ؟؟ پیش زندگیمم انگار دنیــــــا رو بهم دادند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/15 - 11:52 ·
8
ოօհʂεղ
ოօհʂεղ
سلام دوستان عزیز {-237-}

منم دارم میرم مشهد {-115-}
برا اولین بار امام طلبیده که برم حرمش {-133-}
برا همتون دعا میکنم همه

دلم براتون تنگ میشه {-397-}


یه 10 الی 15 روزط اونجام پ{-310-}
ا
دلم براتون تنگ میشه :(
bamdad
bamdad
سلام بر دوستان عزیز
خوبید عایا؟
من امشب یه کاری برام پیش اومده بود که تازه اومدم خونه زودم باید برم بخوابم که صبح برم سرکار
مراد دیدار شما عزیزان بود که خداروشکر حاصل شد
:)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
من برم بخوابم{-176-}صب باس برم باشگاه{-51-}شبتون ستاره بارون{-236-}
Majid
عکس-عاشقانه-تنهایی-khateresaz.ir-4-460x306.jpg Majid
مشکل از خود ماست
واسه کسی که یه قدم واسمون برمی داره
دو کیلومتر می دویم
دیدگاه · 1393/05/12 - 11:19 ·
6
رضا
00990211.jpg رضا
10 دیدگاه · 1393/05/10 - 14:29 در ورزش ·
7
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺎﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ...ﺩﻭﭘﺎﮐﺖ ﺳﯿﮕﺎﺭ،ﺩﺭﻭﻥ ﻗﺒﺮﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ....ﺷﺐ ﺍﻭﻝ ﻗﺒﺮ ﺑﺤﺜﻢ ﺑﺎﺧﺪﺍ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪﺷﺪ
دیدگاه · 1393/05/9 - 14:36 توسط Mobile ·
7
رضا
رضا
فکر کنم باید برم سیم کشی خط تلفن رو چک کنم .
دیدگاه · 1393/05/8 - 00:40 ·
8
soheil
soheil
پسری دختر زیبایی را تو خیابون دید.....

شیفته اش شد

با ادب و احترام جلو رفت وسلام کرد

یک ساعتی قدم زنان با یکدیگر صحبت میکردند

که یهویه مازراتی جلو پاشون ترمز کرد........

دختره به پسره گفت

خوش گذشت اما من همیشه نمیتونم پیاده راه برم....کاری نداری؟بای

پسر ساکت شد و آرام نگاه میکرد

دختر نشست تو ماشین

راننده بهش گفت خانوم ببخشید میشه پیاده بشی ؟

من راننده این آقا هستم
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/6 - 12:49 ·
3
سید محمد محمدی
chicken-soup-for-the-soul.jpg سید محمد محمدی
داستانی زیبا از کتاب سوپ جوجه برای روح(مجموعه داستان های واقعی روحیه بخش): یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"و اسمیت به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم.اگر تو واقعا میخواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!" چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!". همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت: اسمیت پول دارو ها جور شد نگران نباش همه چیز داره درست میشه..." به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکنه و قول بدیم که نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشه
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/5 - 18:24 ·
4
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ