Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #برگ

zahra
zahra
ماﺷﯿﻨﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﻤﻮ ﺩﺯﺩ ﺑﺮﺩ
ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪﻥ ﻭ ﯾﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺗﻮﺵ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﺎﺭﻭ ﺣﻼﻝ ﮐﻦ
ﯾﻪ ﺑﻠﯿﻂ ﻣﺸﻬﺪﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﻣﺎﺷﯿﻦ
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﺭﻓﺖ ﻣﺸﻬﺪ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﯾﺪ ﺧﻮﻧﺸﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ !
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/8 - 10:45 ·
4
hamed
hamed
خانومی که دنیای بعد از مرگ را دیده
سلام دیروز رفتم افسریه پیش دختر داییم موضوع جالبی رو برام تعریف کرد ،دختر داییم پیش دانشگاهیه وتهران هم دوره های پیش دانشگاهیش از تابستون شروع میشه . میگفت هفته پیش خانومی رو به دبیرستان آوردند که بسیار محجوب و زیبا بود چادری بر سر کرده پوشیه زده بود اما وقتی داخل شد پوشیه را برداشت .گفت میخواهم برایتان اتفاقی که برایم افتاده است را تعریف کنم دوستان من از زبان خود آن خانوم نقل میکنم؛ ۲۱ سالم بود دختر شر وشوری بودم نه اهل نماز نه روزه حتی آیه ای از قرآن را نخوانده بودم مگر به اجبار ودر مدرسه همیشه با تیپ فجیهی به بیرون میرفتم و مادرم را دل آزرده میکردم روزی داشتم از خیابون رد میشدم که ماشینی با من برخورد کرد ومرا ضربه مغزی کرد تا بیمارستان درد کشیدم ووقتی همه را بالای سر دیدم بیهوش شدم که یک دفعه دیدم خودم روی تختم اما دارم خودم را میبینم و متوجه شدم حالا روح هستم روح بشدت حرکت کرد بصورت پرواز روی زمین تا به تونلی رسیدم داخل صحرایی شدم در آنجا آقای بسیار زیبا و بلند قدی را دیدم که نورانی بود تا مرا دید روی برگرداند وپشت برمن کرد روح باز حرکت کرد خود را در اتاقی دیدم که دو صندوق در آن بود و موجودی بسیار ترسناک که همانا شیطان بود بطرفم آمد در صندوق باز شد فرشته ای بمن گفت در اینجا باید کار ای خوبت را از صندوق برداری بطرف او پرتاب کنی من هم شروع کردم و خوبی ها را بسمتش سوق دادم اما طولی نکشید صندوق خالی شد ‌و من تازه فهمیدم که ای وای من درآن دنیا چه کردم هیچ کار خیری ندارم ببه جای دیگری رفتم جهنم را دیدم به شدتی ترسناک بود که روحم تا شد روی زمین آنجا آتش نبود مواد مذاب بود باز همان موجود ترسناک را دیدم با لیوان آبی به سمتم آمد و گفت بخور و بنده من شو من عقب رفتم و پرت شدم باز به همان صحرای اولیه آن آقای بلند قد گفت ببریدش تا مواد مذاب بخورد تو جهنمی هستی در آن جاودانی دو موجود ترسناک مرا شلاق زدند شلاق هایی که بطور حتم اگر جسم بودم تمام استخوان هایم خورد میشد خوک هایی را دیدم که صورت آدم داشتند بسیار ترسناک بود یک دفعه تکانی خوردم و خود را روی تخت یافتم و دکترانی که شک میدادند آری واقعا برای لحظاتی مرده بودم از آن ببعد دیگر خطا نکردم حال۲۸ سال دارم من آن آقای نورانی را در خواب دیدم که لبخند زیبایی بمن میزد :-) . خلاصه که اینم از لحظات
... ادامه
zoolal
zoolal
تقدیم به دوست

من دلم مي‌خواهد

خانه‌اي داشته باشم بر دوست،

کنج هر ديوارش

دوست‌هايم بنشينند آرام

گل بگو گل بشنو...؛



هر کسي مي‌خواهد

وارد خانه پر عشق و صفايم گردد

يک سبد بوي گل سرخ

به من هديه کند.



شرط وارد گشتن

شست و شوي دل‌هاست

شرط آن، داشتنِ

يک دل بي رنگ و رياست...



بر درش برگ گلي مي‌کوبم

روي آن با قلم سبز بهار

مي‌نويسم اي يار

خانه‌ي ما اينجاست



تا که سهراب نپرسد ديگر

" خانه دوست کجاست؟ "
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/7 - 20:05 ·
2
mostafa AZ
mostafa AZ
امروز هم دلم از نبودت درد میکرد.

پشیمونم از رفتنت...

پشیمون...

میفهمی؟؟؟

کاش برگردی...

...چقدر خوش خیالم.
دیدگاه · 1393/02/6 - 22:43 ·
10
صوفياجون
صوفياجون


منو کاغذ و قلم یه عالم فکر و خیال

باز نشستیم دور هم ،وقتشه بارونم بیاد

بشینه رو خاک و عطر تن تو جاری کنه

تا نیایشی کنم، شاید خدا کاری کنه

که دیگه جای تو اینجا پیش من خالی نشه

قصه جدایی ما دیگه تکراری نشه

راه برگشتن مون تاریک و سوت و کور نشه

همه حرفای دلم نامه ی راه دور نشه

من اینجا دلتنگ توئم

تو ولی دلگیبری ازم

حالا که کم دارم تورو

عشق تو میگیری ازم

کجا گمت کردم و قلبت چرا دور شده ازم

جوابشو نمیدونیم نه من، نه کاغذ ،نه قلم

از تو با ساز و صدام ترانه می سازم

پشت هر قافیه قلبمو دوباره به تو می بازم

تا که شاید برسه به گوشت آهنگم

از غم توی صدام بفهمی دلتنگم

من، نه کاغذ ،نه قلم

جای تو سازم بغلم
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}
zoolal
zoolal
اعتماد, هیچ یدکی ندارد,.
وقتی از بین رفت, احتمالا دیگر نمتوانید آنرا برگردانید
دیدگاه · 1393/02/5 - 20:38 ·
4
bamdad
images.jpeg bamdad
در جلسه امتحانِ عشــــ ـــــق
من مانده‌ام و یک برگۀ سفید!
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی..
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی‌شود!
در این سکوت بغض‌آلود....
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می‌کند!
و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می‌کشد!
عشق تو نوشتنی نیست..
در برگه‌ام، کنار آن قطره، یک قلب می‌کشم!
وقتـــ تمـــــام اســـــــــــت.
برگـــ ــــه‌ها بـــــــــالا....
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/4 - 18:23 ·
4
bamdad
bamdad
گاهی دوستت دارم ها بی فایده اند...
مثل موفق باشید های انتهای برگه ی امتحانی...
دیدگاه · 1393/02/4 - 17:27 ·
5
bamdad
bamdad
چندیست که آشفته ام ای یار جوانم!

برگرد و از این حال پریشان برهانم........
دیدگاه · 1393/02/3 - 19:26 ·
4
sam
sam
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ
ﺳﺮﮐﺎﺭ، ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ
ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ
ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ
ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ...
.
.
.
.
.
ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ
ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ
ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!!
ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ
ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ
ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ
ﺧﻮﻧﺪ،،،
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ
ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ،
ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ هنگام ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺼﺪﺍ ﺩﺭ
ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺟﻮﺍﺏ
ﻣﯿﺪﻩ :
ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺎﺳﺎﻡ ﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﻣﯿﺎﻡ، ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ
ﻓﺪﺍﺕ ﺷﻢ،،،
ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﮔﻮﺭﺵ ﻭ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ، ﺍﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﯾﺨﺘﺶ ﻭ
ﻧﺒﯿﻨﻢ
ﺍﺻﻸ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﻢ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ
ﺑﻮﺩ،،، ﮐﺎﺵ ﻗﺒﻞ
ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ
ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﺪﻡ ﺍﻟﻬﯽ ﮐﻪ
ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺖ ﺑﺮﻡ، ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ
ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻣﻦ ﺗﺎ ﻧﯿﻢ
ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺸﺘﻢ.
ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮﻟﺐ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ
ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ
ﺯﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ميمرد ﻭ ﭘﺮﭘﺮ
ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺷﻮﻫﺮﺵ، ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺖ
ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ
ﺭﻓﺖ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭼﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ .
.
.
ﺩﯾﺪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ،،؛
ﺧﻨﮕﻮﻝ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﭼﭙﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ،،،
ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﻧﻮﻥ
ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/3 - 17:29 ·
2
Morteza
Morteza
(M.H)
ﺑــﻪ ﺟـﺎﯾــﯽ ﺭﺳـﯿـﺪﻡ ﮐـﻪ ﺩﯾـﮕـﻪ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﭼـﯿـﺰﺍ ﻭﺍﺳـﻢ ﻣـﻬﻢ ﻧـﯿـﺴـﺖ ﺟـﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﻭﻗـﺘـﯽ ﯾـﮑـﯽ ﺩﻟـﻤـﻮ ﻣـﯽ ﺷـﮑـﻨـﻪ ﻣـﺜﻞ ﺁﺏ ﺧـﻮﺭﺩﻥ ﻣـﯿـﺬﺍﺭﻣـﺶ ﮐـﻨـﺎﺭ ﺟـﺎﯾــﯽ ﮐـﻪ ﺑـﺎ ﺩﯾـﺪﻥ ﺑـﯽ ﻣـﻌﺮﻓـﺘـﯿـﺎ ﻓـﻘـﻂ ﻣـﯿـﮕـﻢ "ﺑـﻪ ﺩﺭﮐـ" ﺩﯾـﮕـﻪ ﻧـﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻣـﺪﻥ ﮐـﺴـﯽ ﺫﻭﻕ ﺯﺩﻩ ﻣـﯿﺸــﻢ ﻧـﻪ ﺍﺯ ﺭﻓـﺘـﻦ ﮐـﺴـﯽ ﻧـﺎﺭﺍﺣـﺖ ﮐـﻪ ﺑـﺨـﻮﺍﻡ ﻧـﺎﺯﺷـﻮ ﺑـﺨــﺮﻡ ﺑـﺮﮔـﺮﺩﻩ ... ﺑــﯽ ﺍﺣـﺴـﺎﺱ ﻧـﺒـﻮﺩﻡ ﯾــﻪ ﮐـﺴـﺎﯾﯽ ﺍﻭﻣــﺪﻥ ﺗـﻮ ﺯﻧـﺪﮔـﯿــﻢ ﮐــﻪ ﯾــﻪ ﺳــﺮﯼ ﺑــﺎﻭﺭﻫــﺎﻣـﻮ ﺍﺯ ﺑـﯿــﻦ ﺑـﺮﺩﻥ ﻫـﻤـﻮﻧـﺎﯾـﯽ ﮐــﻪ ﮔـﻔـﺘـﻦ " ﺗـﻮ ﻭﺍﺳــﻪ ﺍﯾـﻦ ﺩﻧـﯿـﺎ ﺯﯾـﺎﺩﯼ ﺧــﻮﺑـﯽ " ﺁﺑــﯽ ﭘـﺸـت ﺳــﺮ ﮐـﺴــﯽ ﻧﻤــﯽ ﺭﯾـﺰﻡ ﮐــﻪ ﺑﺮﮔــﺮﺩﻩ .. ﻫــﺮ ﮐــﯽ ﺭﻓـﺖ "ﺑــﻪ ﺳـﻼﻣـﺖ ..
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/3 - 15:23 ·
7
zahra
zahra
تا حالا شده دلت تنگ بشه اما ندونی واسه کی ؟ تا حالا شده ناراحت بشی اما ندونی چرا ؟
تا حالا شده سر دوراهی بمونی اما ندونی سرِ چه دو راهی ای ؟ تا حالا شده دلت بگیره اما دلیلشو ندونی ؟
چرا اینجور موقع ها خدا کمکمون نمی کنه ؟ یا شایدم ما کمکشو متوجه نمی شیم و درک نمی کنیم .
یا اینکه ...
یا اینکه انقد بارِ گناهامون زیاد شده که کاری بهمون نداره ، ما رو جز بنده هاش نمی دونه ،
یا حداقلش اینه که منتظره برگردیم پیشش ؟! عنی ممکنه هنوز بعد از اینهمه گناه ، بعد از اینهمه
عهد شکنی منتظر باشه تا ما بازم برگردیم سمتش ؟! اگه آره ، واقعا منتظرمون باشه ،
من با چه رویی باید برگردم ؟! اون بخشندس اون می بخشه من چجوری فراموش کنم ؟!
با چه امیدی پیشش برگردم ؟! چه قدر از اینکه برگردمو دیگه کارای گذشته رو تکرار نکنم مطمئنم ؟!
اینکه میگه تو یه قدم بیا سمتم من چند قدم میام سمتت بازم میشه روش حساب کرد اونم بعد از اینهمه
خطا ؟!
الآن که می بینم و فکر می کنم می فهمم اونا دلتنگی واسه کسی ، ناراحتی واسه چیزی ،
سر دوراهی قرار گرفتن ، دلگیری یا هر چیزی که فکر می کردم نیست . تنها دلیلِ این بغض ،
این احساسِ گنگِ وجودِ آدم بعد از مرور بعضی چیزا فقط یه دلیل می تونه داشته باشه :
تا حالا شده از خودت متنفر باشی و دلیلشم بدونی و رنج بکشی ؟!
بغض کنی ؟!
احساس پوچی کنی ؟!
ولی کاری برای از بین بردن این تنفر نکنی ؟!
کاش یه روز این تا به حال شده ها هم بگذره و راحتت کنه از این عذاب . :(
bamdad
bamdad
هر روز پشت پنجره می ایستم

فکر می کنم « شاید دوباره برگردد! »

اما چه فایده !

هیچکس حتی به اشتباه

دو بار به کوچه ی بُن بست نمی رود
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/2 - 19:06 ·
7
Mohammad
VwEoh2dFpK.jpg Mohammad
{-29-}
Mohammad
1_P_929.jpg Mohammad
... ادامه
hamnafas
hamnafas
گاهی دو نفر باید از هم فاصله بگیرند....
تا بفهمند چقدر نیازمند برگشتن به همدیگرند
دیدگاه · 1393/02/1 - 00:21 ·
6
رضا
رضا
@bamy بامداد غروب یک آقایی رو در حال رانندگی دیدم داشت با موبایل هم حرف میزد یه لحظه فکر کردم خودت باشی :)
✔♥Дℓɨ♥✔
Sohrab-Sepehri-5.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
دارم بهتر از .{-41-}

سهراب سپهری
Noosha
images (1).jpg Noosha
می خواهم برگردم به روزهای کودکی...
آن زمان ها که تنها قهرمان بود...
عشــق، تنـــها در آغوش خلاصه میشد...
بدتـرین دشمنانم بودند...
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود.....{-128-}
zoolal
zoolal
یاد من باشد از فردا صبح



جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا، آب ، زمین

مهربان باشم، با مردم شهر

و فراموش کنم، هر چه گذشت

خانه ی دل، بتکانم ازغم

و به دستمالیاز جنس گذشت ،

بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش

دست در دست زمان بگذارم


یاد من باشد فردا دم صبح

به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم

و به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش، نگردد فردا

زندگی شیرین است، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید

به سلامت ز سفر برگردد

بذر امید بکارم، در دل

لحظه را در یابم

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم، عرضه کنم

یک بغل عشق از آنجا بخرم


یاد من باشد فردا حتما

به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در

چشم بر کوچه بدوزم با شوق

تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود

و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست


یاد من باشد فردا حتما

باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست

و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت

و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی


یاد من باشد

باز اگر فردا، غفلت کردم

آخرین لحظه ی از فردا شب ،

من به خود باز بگویم
این را

مهربان باشم با مردم شهر

و فراموش کنم هر چه گذشت......
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/29 - 16:19 ·
5
صوفياجون
thumb_HM-20134261619161156691388068349.7721.jpg صوفياجون

اَمی ماران گیلکی دوعا کونید
گیلانِ لبظ خودایا صدا کونید
خوشانِ جی جاکی دستانِ ذرهَ
گیله تجربه مرهَ دوا کونید
دوشمنا نفرین و دوستانا دوعا
گوشت و ناخوناَ اَجور سیوا کونید
دمبتو ابریدی آسمان جیر
عروسهِ گریه مرهَ عزا کونید
پسرِه ... دُخترِه ... خانه مرداکهِ
خوشانِ جانَ ذرهَ فیدا کونید
نیشینید پینیک پاره سر تنایی
مرداکِ نیم تنه یاَ قبا کونید
عینهو بسوخته کوسر آدمان
هفت ساله کهنه جورفاَ پا کونید
فچمید وقتی کی آب واغوشتنهِ
آسمان کمراَ دولا کونید
همه تاَ سرده زمستان شبانهِ
موشاَ نقل میانی پیچا کونید
دیهاتِ کل کچلانَ اوسانید
نقلِ من ئی چکِ پادشا کونید
وختی که جوان اونه شین جاهیله
همساده کورکی یاَ کدخودا کونید
آفتابِ زال درون بج بنی وخت
فکر مشهد ذکر کربلا کونید
غریبهَ وقتی دینید بی کس و پوشت
بمیرم یادِ ایمام رضا کونید
نیبه هیچّی اوشانهِ ویرجا اویر
حقاَ حق گید ناحقا نیگا کونید
وختی دیلخور ج سال و زمانه اید
هاَچینهِ هیچّی ر کارِها کونید
دوکونید ئیشکورِ خوردهَ طبجَه
من نانم کو چشم اَمرهَ پا کونید
هرّه پیش وختی هوا خوشی کونهِ
کیشکاناَ دانه دهید بلا کونید
اُردیک وشلختاناَ هولی هولی
ئیشمارید ئی تا ئی تا بجا کونید
تا اَمی جنگلاَ اَربادار دره
غوله چمیایاَ دوشاب پلا کونید
اَمی ماران همه روز زندگی
مرگاَ رخشن گیریدی فنا کونید
دوتا پا دارید دوتام قرضاَ کنید
خانه کاروبارا روبرا کونید
روزی صدبار میریدی زندهَ بیدی
خوشانِ دیناَ اَجور ادا کونید
آشنا غورصه بیگانه دردسر
خوشاناَ صدجوری مبتلا کونید
نیشینید نماز سر روبه خودا
شیونم آخر پسر دوعا کونید
---------------------------------------------------------------------------------------------------
برگردان فارسی
مادران ما

مادرانمان به لهجه ی گیلکی دعا می کنند
و خدا را بهمان لهجه صدا می کنند
زخمهای دستانش را با تجارب
داروی گیاهی دوا می کنند

دشمن را نفرین و دوست را دعا
اینگونه گوشت را از ناخن جدا می کنند

در زیر آسمان ابر دلگرفته اند
گریه هایشان عروسی را عزا می کنند

بخاطر پسر و دختر و مرد خانه ی خود
جان شیرینشان را فدا می کنند
بر سر وصله پاره دوزی که تنهائی می نشینند
قبای مردخانه را کلاه می کنند
همچون آدمهای کوه نشین قحطی دیده
جوراب کهنه ی هفت ساله را بپا می کنند

بگاهی که برای برداشتن آب از چاه خم می شوند
کمر آسمان را میشکنند
... ادامه
1 دیدگاه · 1393/01/29 - 00:21 در گیلک ·
8
صوفياجون
صوفياجون

از سنتهای ملی ایرانی است که در استان گیلان و مناطق مختلف آن نیز اجرا می شود . دندان در آوردن در همه کودکان در زمان یکسانی رخ نمی دهد؛ در نتیجه، زمان مراسم مصادف است با درآوردن اولین دندان.

مردم گیلان معتقدند که اجرا و برگزاری این مراسم باعث می شود تا دندانهای بچه راحت و سبک رشدکند... در این مهمانی دانه هایی مانند برنج، گندم، نخود، لوبیا، عدس بو داده شده و به شادباش، والدین و دیگر بستگان به نوبت هرکدام مشتی بر سرکودک می پاشند و عکس یادگاری می گیرند و در پایان، حاضرین که دندانهای آنها خوب رشد کرده، از دانه های خوراکی نوش جان می کنند.
یک رسم جالب در گیلان که آن را از نقاط دیگر متمایز می کند و از عناصر دیگر این مراسم، سفره ای است که در پیرامون کودک پهن کرده و در آن اشیاهای مختلف که هر کدام نماد یک شغل خاص در جامعه است را با مهارت خاص می چینند از جمله اشیای موجود در سفره ی زندگیِ شغلیِ کودک : قیچی، سوزن، خودکار، دفتر، آینه و غیره است؛ که در پایان مراسم، کودک هدایت و ترغیب می شود که یکی از اشیاء چیده شده در سفره را بردارد و با این عملِ کودک، شغل او در آینده رقم زده شده و والدین کودک با چنین مراسم نمادینی، به نگرانیشان در مورد آینده ی شغلی فرزند خود، جامه ی عمل می پوشانند. در مراسم نیز مدعوین برای نوزاد هدیه ای ضمن آرزوی سلامتی و رشد راحت دندان بچه به عنوان چشم روشنی و شرکت در شادی در بسته بندی های رنگارنگ می آوردند و دعوت کننده از مدعوین به صرف شربت، شیرینی، برنج و دانه های سرخ شده پذیرایی می نماید و در پایانِ مراسم، بسته های کوچک از برنج و غیره تهیه می کند و به عنوان شیرینی دندان در آوردن کودکش بین اقوام، آشنایان و همسایگان تقسیم می کند. {-35-}{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}{-41-}{-57-}
الان 3تا دندون داره 8 عیدم رفتیم واسش دندونی گرفتیم طلا برداشت ما هم گفتیم این میشه {-7-}{-203-}
bamdad
bamdad
اینجور که داره پیش میره...

فکر کنم کم کم فتوا صادر کنن هرکس طالب یارانه گرفتن باشد...

از دین برگشته و مرتد میباشد...

همانا ریختن خون او واجب و اجر اخروی دارد..!

والله...
:)
zoolal
zoolal
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/28 - 15:47 ·
4
صفحات: 22 23 24 25 26

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ