شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

zoolal

ﯾﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺎﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺫﻫﻨﻤﻪ ﻭﻟﯽ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﻻﯾﮏ ﮐﻦ ﺑﻬﻢ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﺣﺎﻟﻪ!!!!!!

1 دیدگاه · 1393/01/13 - 18:31 ·

5

zoolal

خیلی خیلی سخته بنویسی اما ندونن واسه کی مینویسی.

دیدگاه · 1393/01/13 - 18:24 ·

4

متین (میراثدار مجنون)

ﮔﺎﻫـــــﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟـــــﻢ ﻫﻮﺱ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ …
ﺍﺯ ﻫﻤـــــﺎﻥ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮎ ﺣــــــﺮﻑ ﺗﻮ ﭘﺸــﺖ ﺑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ که ﻣﯿﮕﻮﯾــــﯽ :
ﻣﮕﻪ ﺩﺳﺘـــــﻢ ﺑﻬــــﺖ ﻧﺮﺳـــــﻪ . . .

... ادامه

دیدگاه · 1393/01/13 - 17:47 در دوستها ·

6

zoolal

ﻣــــﺮﺩﻡ ﺍﯾــــﻦ ﺷـــﻬﺮ ﭼﻘـــﺪﺭ ﺧﻮﺑﻨـــﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ ﻛـــﻔﺶ ﻧـــﺪﺍﺭﯼ ﺑﺮﺍﯾـــــﺖ ﭘﺎﭘــــﻮﺵ ﺩﺭﺳـــﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

... ادامه

دیدگاه · 1393/01/13 - 17:46 ·

4

zoolal

همیشه میگفتم هرگز دستهایت را باز نکن
و تو همیشه میپرسیدی چرا؟
و من همیشه سکوت میکردم
و تو همیشه معنای سکوتم معما بود برایت
ومن همیشه میدانستم که بهتر است سکوت کنم
و تو همیشه اصرار داشتی به جوابش
باشد
قبول
میگویم
آخر
دستهایت را که باز کنی...به هیچ جا بند نیستم...سقوط میکنم...

... ادامه

دیدگاه · 1393/01/13 - 15:57 ·

5

رضا

با سلام خدمت کاربران گرامی شبکه اجتماعی نمیدونم

بعد از گذشته 3 سال و نزدیک شدن به چهارمین سال تاسیس نمیدونم بخاطر عدم پیشرفت سایت و وجود مشکلات مالی عدیده تصمیم گرفتم که از تاریخ 15 فروردین 93 سایت رو از دسترس خارج کنم .

از این تاریخ به بعد سایت فعالیتی نخواهد داشت . چون هزینه ارتقاء سایت چند میلیون میشه و فعلا توان مالی این کار رو ندارم . به همین خاطر از همه بخاطر فعالیتشون تو سایت متشکرم .

موفق باشین .

مدیریت شبکه اجتماعی نمیدونم .

... ادامه

22 دیدگاه · 1393/01/13 - 00:29 در اخبار نمیدونم ·

17

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

صوفياجون

{-139-} {-139-} {-139-} {-184-}
دوووووووووووووووووووووووولوووووووووووووووووووووووووووووغ نگوووووووووووووووووووووووووووووو {-184-}
راس میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ {-203-} {-203-} {-130-}
{-203-} {-203-} {-155-} {-90-} آخ جون {-90-}

1393/01/13 - 15:17

متین (میراثدار مجنون)

من شب ساعت 2 از خواب بیدار شدم باشه یکی به نفع تو

1393/01/13 - 17:26

♥هـــُدا♥

خداروشکـر تلفنی بهم خبر دادن ک دروغ 13 بــوده

1393/01/14 - 12:01

رضا

شهرزاد / بامداد {-7-} / آره صوفیا / امید دلم سوخت وگرنه زود بهتون نمی گفتم /

متین {-7-} / سامان باز باید بهت تذکر بدم ؟

هدا فکر کن چند دهزار کاربر اگر داشتیم {-7-} / طلا واقعا {-7-}

1393/01/15 - 14:40

Noosha

رضا خداییش با این خبری که صوفیا بهم داد چند روز آخر مسافرتم زهر مار شد برام.خیلی بدی ی ی ی {-60-}

1393/01/15 - 17:35

Noosha

ولی بعد که دوباره صوفی اس دادو گفت که دروغ سیزده بوده خوشحال شدم...امیدوارم هیچوقت مجبور نشی سایتو ببندی {-165-}

1393/01/15 - 17:58

ıllı YAŁĐA ıllı

عـــــجــــــب آدمــــــــایـــــی هــســتــیــن {-112-} {-118-}

ســـکــتــــه کـــــردم بـــــــااااااااااااااوو {-201-} {-193-} نـــه بــاحـــال بـــود {-91-}

فــکــــر قــلـــب مــنـــه جـــــوون رو نــمــیــکــنـــن {-190-} {-85-}

{-157-} آدمــــــــــــــــای خــبــیـــــث ..... بـــــــووووووووق {-194-}

1393/01/16 - 15:49

رضا

ندا #روایت_داریم دروغ خوب دروغی هست که همه باورشون بشه {-7-} انشالله سالهای آینده در کنار هم تو نمیدونم باشیم .

یلدا والا بهشون بگو مرض دارین {-7-}

1393/01/16 - 19:13

متین (میراثدار مجنون)

بله بردار

1393/01/16 - 21:32

حامد@ پسر تنها

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_postcomment.php on line 102

1393/01/18 - 14:56

✔♥Дℓɨ♥✔

ای #آفتاب آهِسته تَر، اَز پُشتِ بامِ #یارِ مَن
تَرسَم #صِدایِ پایِ تُو، #خواب اَست، #بیدارَش کُند ... {-41-}

2 دیدگاه · 1393/01/12 - 23:15 در عكس نوشته ·

14

bamdad

مردی در هنگام رانندگی،درست جلوی حياط يک تيمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعويض لاستيک بپردازد. هنگامی که سرگرم اين کار بود، ماشين ديگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشين بودند گذشت و آنها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره ها را برد. مرد حيران مانده بود که چکار کند. تصميم گرفت که ماشينش را همانجا رها کند و برای خريد مهره چرخ برود. در اين حين، يکی از ديوانه ها که از پشت نرده های حياط تيمارستان نظاره گر اين ماجرا بود، او را صدا زد و گفت: از ٣ چرخ ديگر ماشين، از هر کدام يک مهره بازکن و اين لاستيک را با ٣ مهره ببند و برو تا به تعميرگاه برسی. آن مرد اول توجهی به اين حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد ديد راست می گويد و بهتر است همين کار را بکند. پس به راهنمايی او عمل کرد و لاستيک زاپاس را بست. هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن ديوانه کرد و گفت: خيلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی! پس چرا توی تيمارستان انداختنت؟ ديوانه لبخندی زد و گفت: من اينجام چون ديوانه ام. ولی احمق که نيستم!!

... ادامه

1 دیدگاه · 1393/01/12 - 20:49 ·

11

zahra

چشمانت را ببند ای شهید!

مبادا این روزها را در مقابل مادرم زهرا شهادت دهی...

مادرم! ببخش که با هر تیری که به قلب فرزندت می زنیم

یاد سیلی را روی گونه ات زنده می کنیم...

... ادامه

دیدگاه · 1393/01/12 - 17:15 در با شهدا ·

10

♥هـــُدا♥

#جـهالتـــ

1 دیدگاه · 1393/01/12 - 14:58 در عكس نوشته ·

14

ოօհʂεղ

کی میگه اینجا دنیای مجازیه ؟؟!!
هان؟؟؟
دنیای مجازی اون بیرونه !
که همه با نقابن !
همه تو قیافن !
حتی من! حتی تو!
دنیای واقعی اینجاس !
همه بی ریا و خاکی !
کسی زخماشو نمیپوشونه ! {-38-}

کسی اشکاشو پاک نمیکنه !

کسی بغضاشو قورت نمیده ! {-273-}

کسی به خاطر چهرش تحقیر نمیشه !!! {-76-}

اینجا فرق نمیکنه با گرون ترین کامپیوتر و لپ تاب باشی! {-123-}

یا ارزون ترین و قدیمی ترین!
اینجا مملو از حرف های نگفتس !
حرفایی که اون بیرون نمیشه زد !
دیدی؟؟؟
دنیای واقعی اینجاس!

دیدگاه · 1393/01/12 - 13:37 ·

7

عسل

یه سوال فنی :
سال 93 با جمعه شروع میشه، با جمعه هم تموم میشه
بین التعطیلین حساب نمیشه ما چمدونامونو ببندیم !؟

دیدگاه · 1393/01/11 - 15:12 ·

6

mostafa AZ

سلامتی استادی که سر جلسه امتحان دید برگم سفیده اومد در گوشم گفت نگران چی هستی؟ اسمتو بنویس بقیش با من! ولی حیف بیدار شدم بقیه خوابمو ندیدم {-35-}

دیدگاه · 1393/01/10 - 23:51 ·

6

bamdad

میوه ی رامبوتان...

13 دیدگاه · 1393/01/10 - 21:05 ·

11

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

bamdad

تو تابناک
عجیب ترین میوه های جهان
برو گوگل بزن عجیب ترین میوه های جهان
ببین چه میوه هایی هست
شاخ در میاری...

1393/01/10 - 21:21

متین (میراثدار مجنون)

نه الهام پوستشو میکنن سرخ میکنن بعد سردش که کردن فریز میکنن میفرستن افریقا

1393/01/10 - 22:20

صوفياجون

با میوه تو بفرمایید شام اون پسره دسر درست کرده بودش یه سری

1393/01/14 - 22:55

bamdad

با همین میوه؟
جدی؟
مثل نارگیله؟

1393/01/14 - 22:56

صوفياجون

دقیقا همین بود اسمشم همین بود

1393/01/14 - 23:02

صوفياجون

تو کانادا بودش

1393/01/14 - 23:02

صوفياجون

اندازه اش کوچیک قد پرتغال محلی زیاد بزرگ نبودش

1393/01/14 - 23:03

bamdad

رامبوتان؟
چه جالب
چجوری بازش کرد؟ مثل نارگیل؟
حس میکنم باید یه چیزی مثل نارگیل باشه...

1393/01/14 - 23:03

صوفياجون

نه پوستش نرم بود با چاقو خوردش کرد

1393/01/14 - 23:05

bamdad

چه جالب!!!

1393/01/14 - 23:06

bamdad

کجایی سهراب؟

کجایی که ببینی دیگر هیچکس مثل تو فکر نمیکند

همه راه خانه دوست را گم کرده اند

شبنم فروش ها به جای شبنم اشک به مردم میفروشند

درسبد های پر خواب این انسان نماها،جایی برای سیب سرخ خورشید نیست

شاخه گل های معرفت راهم از بیخ و بن کنده اند

راستی...

یادم رفت بگویم:

تو حق داشتی...

پشت دریا ها یک شهر بود

شهر عشق....

آدمهای این دوره و زمانه به دیوار های کاه گلی و باران خورده آن هم رحم نکردند...

من هم مدتی است نقاشی آخرتو را به پنجره اتاقم زده ام...

میدانی چرا؟

تا هنوز تصور کنم:

دست هر کودک ده ساله ی شهر،شاخه معرفتی است....

پشت دریا ها شهری است...

{-60-}

دیدگاه · 1393/01/9 - 19:07 ·

5

bamdad

بَعضـے {آهَنگها} هَستَـלּ ؛

ڪـﮧ گوش میـבے میگـے :

مَـלּ ڪـے {زندگیمو} واسـﮧ این تَعریف ڪَرבَم ،

ڪـﮧ این اَز روش {آهَنگ} ساختـﮧ ؟؟!!!!!

... ادامه

17 دیدگاه · 1393/01/8 - 20:43 ·

8

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

bamdad

{-136-}
{-3-}
{-38-}

{-109-}
{-118-}

1393/01/9 - 23:58

bamdad

{-125-}

{-201-}

{-192-}

{-195-}

{-152-}

{-109-}

{-118-} {-118-} {-118-} {-118-} {-118-} {-118-} {-118-} {-118-}

1393/01/10 - 00:03

bamdad

تو چرا گریه میکنی؟!

1393/01/10 - 00:09

bamdad

زندگی خیلی خیلی سخته
دیگه نمیدونم چیکار باید بکنم؟!!!!!
فقط خودش باید کمک کنه...

1393/01/10 - 20:58

bamdad

نه
نمیتونی متوجه ی چیزی که میگم بشی
چون تو یه دختری
مشکلات پسرا یه دنیاست...

1393/01/10 - 21:03

bamdad

به هیچ وجه...

1393/01/10 - 21:07

bamdad

اگه 3سال پای یکی بشینی و هرشب و روز واسه رسیدن بهش خودتو بکشی
آخرش بری خواستگاری و ببینی که واسه عروسی و خونه گرفتن پول نداری
خانوادش بهت بگن چجوری میخوای دختر ما رو خوشبخت کنی ، تو که حتی پول واسه عروسی گرفتن نداری
اونوقته که بعد از 3 سال میخوری به بنست لعنتی
میشی مزحکه ی خانواده ی اون و خودت
میخوای سرتو بکوبی به دیوار که بمیری و راحت شی...
ولش کن اصلأ من واسه خودم به حد کافی غم و غصه دارم
نیازی نیست دیگران رو هم ناراحت کنم...
ببخشید اشتباه کردم
من خوشحالم ، خیلی خوشحالم
ببین میخندم:
{-33-}

{-109-}

1393/01/10 - 21:13

bamdad

ولش کن
مهم نیست...

1393/01/10 - 21:19

bamdad

چی رو ببخشم؟!
مگه تو چی گفتی؟

1393/01/10 - 21:27

bamdad

هیچ حرف بدی نزدی
ببخشید باید برم تا جایی
نیم ساعت دیگه برمیگردم...

1393/01/10 - 21:31

zahra

@bamy
عجب بارونیه!!!!!!

14 دیدگاه · 1393/01/8 - 17:02 ·

5

soheil

مانده ام در خلوت تاریک دیواری بلند
بردلم پر می زند یاد سپیداری بلند

می شود یک بار دیگر بشنوی حرف مرا ؟

بنگری آیینه حیران افکاری بلند ؟

روزها پیوسته تکرار سکوت کوچه ام

شب اسیر لحظه های خواب و بیداری بلند

بیکران تا ساحل سبز نگاهت میدوم

تا بخوانم قصه های تلخ تکراری بلند

نبض درد آلود چشمانم گواهی خسته اند

بر نبود لحظه های خوب دیداری بلند

خاطراتم حرمت خورشید در خاکسترند

مانده در د امان سرد باغ اسراری بلند

باز هم گم می شوم در ماجرای سایه ها

تا ببینم سایه ی سبز سپیداری بلند

... ادامه

دیدگاه · 1393/01/8 - 14:10 ·

6

soheil

عشق آمد که مرا خانه خرابم بکند

گاه لبخند زند ، گاه جوابم بکند

ترس دارم که از این دست نیاید کاری

پای در بند شوم ، گیر طنابم بکند

به گمانم که مرا تشنه و درمانده کند

به بیابان کشدم ، محو سرابم بکند

عقل را پس بزند تا به جنونم بکشد

و در این حادثه ،دیوانه خطابم بکند

ببرد طاقت و صبرم و بلرزاند دل

دست بر جام برم ، مست شرابم بکند

نه، نباید که از این عشق هراسان بشوم

و نترسم که مرا خانه خرابم بکند

باید آغوش گشایم که مرا خام کند

درهیا هوی همین معرکه خوابم بکند

... ادامه

دیدگاه · 1393/01/8 - 14:06 ·

5

یافتن پست: #بن

تفکیک