یافتن پست: #بوت

saeid
saeid
انصاف نیست دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های را روزی هزار بار ببینی و آنقدر بزرگ باشد که نتوانی آن را که میخواهد حتی یک بار ببینی.....کجایی{-75-}
amir hossein
amir hossein
کبوتر با کبوتر باز باران با ترانه میخورد بر بامش بیش برفش بیشتر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور خربزه با پوست موزو میندازی زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ
قبلنا می‌گفتن مرد باید ایستاده بمیرد یا با گلوله سربی توی سینه
مردای امروزم زیر موچین و بوتاکس و پروتز و عمل بینی‌ جون ندن خیلیه !
{-62-}
MahnaZ
MahnaZ
داستان آموزنده مانع پیشرفت شما کیست؟

وقتى کارمندان به اداره رسیدند ، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود:
دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه
که ساعت ۱۰ در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنیم!
در ابتدا ، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند اما پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند
که بدانند کسى که مانع پیشرفت آن‌ها در اداره مى‌شده چه کسی بوده است!!؟
این کنجکاوى، تقریباً تمام کارمندان را…
ساعت۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد مى‌شد
هیجان هم بالا مى‌رفت. همه پیش خود فکر مى‌کردند:
این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!
کارمندان در صفى قرار گرفتند و یکى یکى نزدیک تابوت مى‌رفتند
و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد.
آینه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى‌کرد،
تصویر خود را مى‌دید. نوشته‌اى نیز بدین مضمون در کنار آینه بود:
... ادامه
Mostafa
Mostafa
♥هـــُدا♥
روز تولد تو / روز نگاه باران
بر شوره زار تشنه / بر این دل بیابان
روز تولد تو / گویی پر از خیال است
یاس و کبوتر و باد / در حیرت تو خواب است

تولدت مبارک . . .
صوفياجون
صوفياجون


. آرژانتین :سرزمین نقره(اسپانیایی)

2. آفریقای جنوبی :سرزمین بدون سرما(آفتابی) جنوبی(لاتین،یونانی)

3. آفریقای مرکزی:سرزمین بدون سرما(آفتابی) مرکزی(لاتین،یونانی )

4. آلبانی :سرزمین کوهنشینان

5. آلمان :سرزمین همه مردان یا قوم ژرمن(فرانسوی � ژرمنی)

6. آنگولا :از واژه نگولا که لقب فرمانروایان محلی بود

7. اتریش : شاهنشاهی شرق (ژرمنی)

8. اتیوپی : سرزمین چهره سوختگان (یونانی)

9. ازبکستان : سرزمین خودسالارها (سغدی-ترکی-فارسی/ دری)

10. اسپانیا : سرزمین خرگوش کوهی (فنیقی)

11. استرالیا : سرزمین جنوبی (از لاتین)

12. استونی : راه شرقی (ژرمنی)A

13. اسرائیل : جنگیده با خدا (عبری)

14. اسکاتلند :سرزمین اسکات ها{در لاتین قوم گائل را گویند}(لاتین)

15. افغانستان :سرزمین قوم افغان( فارسی)

16. اکوادور :خط استوا (اسپانیایی(

17. الجزایر :جزیره ها(عربی)

18. السالوادور :رهایی بخش مقدس(اسپانیایی)

19. امارات متحده عربی :شاهزاده نشین های یکپارچه عربی(عربی)

{-57-}
Mostafa
Mostafa
با میوه های تابستانی لاغر شوید
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
15 راه برای لج در آوردن دیگران
1.کرايه تاکسي رو بعد از پياده شدن و گشتن تمام جيبهاتون به صورت اسکناس هزاري پرداخت کنيد.

۲.موقع ناهارتوي يک جمع جزئيات تهوع وگلاب به روتون استفراغي که چند روز پيش داشتين رو با آب و تاب تعريف کنين.

۳.بوتيک چي رو وادار کنيد شونصد رنگ و نوع مختلف پيراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگين هيچ کدوم جالب نيست و سريع خارج بشين.

۴.وقتي کسي در جمعي جوک تعريف مي کنه بلافاصله بگين خيلي قديمي بود.

۵.مرتب اشتباه لغوي و گرامري ديگران هنگام صحبت رو گوشزد کنين و بهش بخندين.

۶.وقتي دوستتون موهاي سرش رو کوتاه ميکنه بهش بگين موي بلند بيشتر بهش مي ياد.

۷.نصف شبها با صداي بلند توي خواب حرف بزنين.

۸.با يه پيتزا فروشي تماس بگيرين و شماره تلفن پيتزا فروشي روبروييش كه اونطرف خيابونه رو بپرسين.

۹.جاي برچسبهاي قرمز و آبي شيرهاي آب توالت هتل ها رو عوض كنين.

۱۰.ورقهاي جزوه ء ۳۰۰ صفحه اي دوستتون كه ازش گرفتين زيراكس كنين رو قاطي پاتي بذارين ، يه بر هم بزنين ، بعد بهش پس بدي.

۱۱.روزهاي تعطيل مثل بقيه روزها ساعتتون رو كوك كنين تا همه از خواب بپرن.
{-7-}{-7-}{-7-}
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ ها میکند پرهایش سفید میماند*ولی قلبش سیاه میشود دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است......!
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/28 - 17:04 ·
7
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
اگه گفتی عشق چه رنگه
که به چشمونم قشنگه
رنگ باد نو بهاره
نفست این رنگو داره
نمی گم رنگ چشاته
نمی گم رنگ لباته
اما هم رنگ صداته
اما هم رنگ نگاته
مثل هاله ماه کمرنگه
با سپیده صبح هم رنگه
نه اینه نه اونه گلگونه
مثل رنگ دل مجنونه
بوته آتیشه گل کرده
گونه عاشقه وای زرده
شکوفه میگه سرخابیه
آسمون میگه نه آبیه
نفست تو خواب به من گفت
یه شب مهتاب به من گفت
سر پیچ کوچه دل
اومد و بی تاب به من گفت
اگه گفتی عشق چه رنگه
که به چشمونم قشنگه
رنگ باد نو بهاره
نفست این رنگو داره
نفست این رنگو داره

Mostafa
Azadeh_Akhlaghi_Photo-7.jpg Mostafa
محمد مصدق – ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ – احمدآباد، ایران |
Mohammad Mosadegh – ۰۵ March 1967 – Ahmad-Abad, Iran | Detail
♥هـــُدا♥
عکــس (101).jpg ♥هـــُدا♥
کــارتون مــورد علاقت؟؟؟
نگار
نگار
جبل النور

شبِ بعثت نبی شبِ ثنای احمده

روشنی بخشِ دلا نبوته محمده

جبل النور ببین به دل داره جلا می‌ده

از دلِ غارِ حرا نوایی آشنا می‌ده

صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)

چی شده غار حرا سرودِ مستی می‌خونه

نغمه‌ی محمد و تموم هستی می‌خونه

کار هر چی عرشیه زمزمه و ثنا شده

به مسلمونا بگید حاجتشون روا شده

صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)

دور هر چی کافره شرم و خجالت پیچیده

چونکه تو چشم نبی برقِ رسالت پیچیده

دلِ کل عالمین افتاده تو تاب و تبش

بسم ربک الذی خلق شده نقشِ لبش

صل الله علیک یا محمد یا محمد یا محمد (3)
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/16 - 23:45 ·
7
نگار
نگار
آفتاب

آفتابِ عالم آرا آفتابی می‌کند

با اشعه رنگِ دلها را شهابی می‌کند

این چه دریائیست اعجازی حسابی می‌کند

چشم هر بیننده‌اش را نقره آبی می‌کند

خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است

این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است

کوه نور و صخره‌هایش خم شده در سجده‌اش

آشنا غار حرا با نغمه‌‌ی هر سجده‌اش

بوته‌های این بیابان گوئیا در سجده‌اش

می‌کند هم خاک و باد و آب و آذر سجده‌اش

کیست این جبریل دارد می به جامش می‌دهد

هم خدا، هم مکه، هم هستی، سلامش می‌دهد

نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل

رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل

ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل

بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل

کینه‌های مانده در دل با اخوت ختم شد

تا که با دست محمّد این نبوّت ختم شد

عید مبعث آمد و دیده چراغانی شده

دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده

عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده

روح ما با ذکر احمد روحِ روحانی شده

لحظه‌ی پرواز آمد بال‌ها را باز کن

شادیِ بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/16 - 23:40 ·
8
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
ای مرغک خیال من من و ببر من و ببر ببین ببین شکسته بال من من ببر من و ببر نزار که رفتنم بشه آرزوی محال من من خسته ام من و ببر ببین شکسته بال من دلم تنگه من و ببر من وببر به اون جا که واسه صبح دل انگیزش شب از عشق لبریزش تابستون تب آلودش پاییز غم انگیزش دلم تنگه دلم تنگه واسه گل های صحرایش طبیعت تماشایش واسه اشکاو لبخنداش واسه زشتی و زیبایش دلم تنگه دلم تنگه من و ببر به اون جا که توی کو یر خشکیدش داره بارون میاد نم نم کبوتر های تازه نفس خسته از حسار و قفس دارن دارن عاشق میشن کم کم دارن عاشق میشن کم کم ای مرغک خیال من من و ببر من و ببر ببین ببین شکسته بال من من ببر من و ببر نزار که رفتنم بشه آرزوی محال من من خسته ام من و ببر ببین شکسته بال من دلم تنگه من و ببر
... ادامه
Mostafa
Mostafa
ƛƦƬƖƝ
ƛƦƬƖƝ
آخه چرررا؟
کبوترها وقتی رو ماشین سفید کار خرابی می کنن رنگ مدفوعشون سیاهه ، وقتی رو ماشین سیاه کار خرابی می کنند رنگ مدفوعشون سفیده !{-4-}{-4-}{-16-}{-16-}{-40-}{-40-}
MahnaZ
MahnaZ
خدا کند تبسم لبی به آه، نشکند / بلور بغض سینه ای به شامگاه، نشکند
کبوتری که پر زند به شوق آشیانه ای / خدا کند که بال او میان راه، نشکند..........
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/8 - 01:52 ·
7
مائده
مائده
مي ترسم, مضطربم
و با انکه مي ترسم و مضطربم
باز با تو تا آخر دنيا هستم
مي آيم کنار گفتگوئي ساده
تمام روياهايت را بيدار ميکنم
و آهسته زير لب ميگويم
برايت آب آورده ام, تشنه نيستي؟
فردا به احتمال قوي باران خواهد آمد
تو پيش بيني کرده بودي که باد نمي آيد
با اين همه ديروز
پي صدائي ساده که گفته بود بيا, رفتم!
تمام راز سفر فقط خواب يک ستاره بود. خسته ام - - - -,

مي آيي همسفرم شوي؟
گفتگوي ميان راه بهتر از تماشاي باران است
توي راه از پوزش پروانه سخن مي گوئيم
توي راه خواب هامان را
براي بابونه هاي دره اي دور تعريف مي کنيم
باران هم که بيايد
هي خيس از خنده هاي دور از آدمي, مي خنديم
بعد هم به راهي مي رويم
که سهم ترانه وتبسم است.
مشکلي پيش نمي آيد
وقتي دستمان به آسمان برسد
وقتي که بر آن بلندي بنفش بنشينيم
ديگر دست کسي هم به ما نخواهد رسيد
مي نشينيم براي خودمان قصه مي گوئيم
تا کبوتران کوهي از دامنه ي روياها به لانه برگردند.
غروب است
با انکه مي ترسم
با آنکه سخت مضطربم
باز با تو تا آخر دنيا خواهم آمد.
سید علی صالحی
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/3 - 13:24 ·
9
Mohammad
Mohammad
وقتی كه برگی رو زمین می افته
حس میكنم گریه ی بی صداشو
حس میكنم چی می گذره تو قلبش
وقتی می بینه مرگ لحظه هاش
اخه منم یه برگ خشك و زردم

كه بی صدا یه عمره گریه كردم
وقتی با چشمام می بینم كه یك برگ
سیلی بی جا می خوره از تگرگ

پا میزاره خزون به باغ دلم
باز كلاغا سر می دن آواز مرگ

یخ میزنه تو سینه قلب پوچم
اخه من از تبار این خزونم
وقتی كه پرپر میشه گل تو گلدون
خالیه از كبوترا آسمون
حباب بغضم تو گلو میشكنه
ابر چشام دوباره میشه بارون
كبوتر دلم به فكر كوچه
برای من زندگی سرد و پوچه

[فایل]
صوفياجون
www.picpack.ir_206.jpg صوفياجون
{-35-}
این داستان برگرفته از رمان The Abbess Of Castroاست که شاهین و کبوتر داستانی رمانتیک و عذاب آور
النا کمپیریلی یه دختر معصوم و حساس از خانواده ای ثروتمنده وGiulioBranciforte پسر یه راهزنه که تو نوانخانه بزرگ شده و کاپیتان کاردینال پومپئو کولونا و از قضا دشمن خونی خانواده کمپیرالی میشه.جیولیو و النا نمیتونن بیش از این با هم فرق داشتهباشن : هم از جهت ثروت، تفاوت قابل توجه کلاس اجتماعیشون و همینطور سرنوشت کاملا متضادشون که از قبل تعیین شده.

ولی با این وجود این دو عاشق هم میشن.
اما عشق اونا محکوم به قراردادهای اجتماعی و فرصت های سیاسی است.
ناگهان هر دو خودشون رو در قلب جریانی که سرنوشت اروپا را رقم میزنه میابند : چون هم فرانسه و هم اسپانیا در طلب کنترل حکومت پاپ ها هستن…
این فیلم خیلی دوست داشتم {-35-}{-35-}
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥


اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در می آمدید، کدامیک را انتخاب می کردید؟

الف : شیر

ب : گربه

پ : اسب

ت : کبوتر
... ادامه
ebrahim
946433_648331948526923_783402859_n.jpg ebrahim
قبلنا می‌گفتن ...
مرد باید ایستاده بمیرد یا با سربی(گلوله) توی سینه...

مردای امروزیم زیر موچین و بوتاکس و پروتز و عمل بینی‌ جون ندن خیلیه ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/13 - 14:00 ·
2
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
آیا میدانستید گونه ای از عنکبوت های ماده بعد از جفت گیری
نر های خود را میخورند!؟
آنها تنها موجوداتی هستند که فهمیده اند، شوهر به هیچ دردی نمیخورد!{-54-}
دیدگاه · 1392/02/12 - 14:55 ·
2
♥هـــُدا♥
s4.jpg ♥هـــُدا♥
باز صبحی دگر میروید..

مثل هر روز، مرغ مرگ اندیش اذان میگوید....!

همچنان چرخ فلک میچرخد

و زمین میگردد

حقیقت تلخ است...

عاقبت مرگ لب ما میبوسد ..!

همگان میمیرند..

و زمان باریک است..

تابوت و کفن مسکن ماست..

مور و ملخ بعد از این همبستر ماست..

و باز خورشید میل تابیدن دارد..

حقیقت نا جوانمردانه تلخ است......!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/11 - 13:14 ·
3
صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ