من بخاطر مسئولیت سنیگن کاری و حقوق پایین . کارمو دوست داشتم اما اذیت میکردن . خواستم بیام بیرون 1 ماه قبلش گفتم به سختی قبول کردن چون میگفتن کارن خوبه اما دستشون می لرزید 50 تومن حقوقم رو بالا ببرن .
آره خب
سپیدماکیان همینه دیگه
همه میدونن
من تو کشتارگاه مردم ، یکسال کار کردم آخرش صدیق راضی شد که پشت لیست حقوقم رو زیاد کنه ولی چون چندنفر فهمیدن منو صدا زدن و گفتن نمیشه ، منم لج کردم و اومدم بیرون ، بعدش به جای من 3نفر رو آوردن تا کارای من رو بکنن ، البته دلیل اینکه من بیرون اومدم چیز دیگه ای بود....
صدیق اتفاقا باهاش زیاد کار کردم . کلا برای تجربه من بد نبود من اولش به عنوان کارآموز رفتم از کارم خوششون اومد سر 10 روز بیمه هم رد کردن بعد 4 ماه مسولیت بخش فروش رو تو مالی داشتم .
میدونم رفیق
میدونم
اصلأ دوست ندارم در مورد ماکیان صحبت کنم ، میدونی؟ وقتی از ماکیان صحبت میکنم عصبانی میشم و نفسم میگیره ، چون قدر آدما رو ندارن
ولی خب میدونی چیه؟ مثل اینکه سرنوشت من با ماکیان گره خورده
خب باشه
مهم نیست
فقط این مهمه که ما هر دومون همون موقع با هم تو یه شرکت کوفتی کار میکردیم که الانم بعضی از دوستامون هنوز دارن تو همون خراب شده کار میکنن
ولی من محکوم شدم به شنیدن هر روز اسم اون خراب شده...
ولی مهم نیست ، ولش کن ، ارزش عصبانی شدن هم نداره...
دیگه باید بخوابم تا صبح برم سر کار...
خدایا ، اول انقلاب و بعد جنگ رو که تجربه کردیم ، گرونی و تحریم و اینا که بجای خودش ، سیل و زلزله هم که دیگه شده سوژه دوستان ، قربونت این آخر عمری آتشفشان تفتان و دماوند رو هم فعال کن که همه مصیبت ها رو یه جا توی یه پکیج بنام “زندگی” تجربه کرده باشیم !!
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ... دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ... باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد! حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند ... کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟ حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او"... خـانه تـکانی دلـت مبـارک
#افزایش#ثروت#بر#اساس#ماه#تولد#افراد ( #طالع#بینی)
فقر و ثروت شما به خودتان بستگی دارد. برخی افراد شکستهای اقتصادی خود را به پای شانس و تقدیر میگذارند و خطاهای خودشان را نادیده میگیرند. امروزه بسیاری از تئوریسینهای اقتصادی جهان معتقدند هر فردی قابلیت ثروتمند شدن و رشد کردن در حرفه و صنعت خودش را دارد. بسیاری از ثروتمندان مشهور دنیا در ابتدا فردی بسیار فقیر بودهاند و در خانوادهای بهشدت کمدرآمد بزرگ شدهاند ولی بعدا با پشتکار و تلاش زیاد به جایگاه امروزشان دست یافتهاند. ما سعی میکنیم براساس ویژگیهای درونیای که ماه تولدتان به شما بخشیده است، راهکارهای دستیابی به ثروت بیشتر را به شما نشان دهیم؛ پس با ما همراه باشید.
فرار، راه چاره نیست!
بهمنیها، خردادیها و آذرماهیهای عزیز! شما با مدام تغییر دادن حرفه خود هیچگاه به ثروت نمیرسید. متولدین این ماهها علاقه دارند که مشاغل مختلف را تجربه کنند. آنها مدتی با شغل جدیدشان سرگرم میشوند و آنگاه که مشکلات و گرفتاریهای آن حرفه خودش را نشان داد، پاپس میکشند، عقب میروند و شغل خود را رها کرده و حرفه دیگری درپیش میگیرند. این روش برای ثروتمند شدن کاملا اشتباه است. با این وضع شما حتی نمیتوانید خرج روزانه خود را دربیاورید. شما باید سراغ شغلی بروید که بهطور کامل در آن تخصص دارید و به اصطلاح چم و خم کار را میدانید. فقط در این صورت است که شما قادر به پیشرفت در شغل و درنهایت ثروتمند شدن میشوید. علاوه بر این شما باید با سختیهای حرفهتان کنار بیایید. هیچ شغل شرافتمندانه آسانی که بهراحتی بشود از آن پول کلانی بهدست آورد، وجود ندارد و همه مشاغل، معایب و سختیهای خودشان را دارند. راه ثروتمند شدن شما تمرکز و البته تحمل است.
متولدین فروردین، مهر و مرداد
گاهی رئیس و گاهی مرئوس
متولدین فروردین، مهر و مرداد بهدلیل میل به ریاستطلبی، غرور زیاد و احساس برتری نسبت به دیگران، دچار مشکل میشوند. دوستان عزیز! شما باید بپذیرید که در محل کارتان رئیس نیستید و فقط حرف، حرف شما نیست. منظور ما این نیست که شما باید زورگوییهای افراد بالادستیتان را تحمل کنید؛ بلکه منظور این است که شما نمیتوانید در اداره، شرکت و... که متعلق به شما نیست، قوانین خود را وضع کرده و از قوانین آنجا سرپیچی کنید. باید کمی انعطافپذیر باشید و روحیه خود بزرگبینیتان را کنار بگذارید. شما با انرژی و توان بالایی که ماه تولدتان به شما بخشیده است، قابلیت این را دارید که به سرعت پیشرفت کنید و راههای ترقی را بپیمایید؛ البته اگر غرور خود را کنار بگذارید.
دیماهیها، اردیبهشتیها و آبانیها
ترک اعتیاد!
دیماهیها، اردیبهشتیها و آبانیها، شما معنای ثروتمند بودن را فراموش کردهاید. انسان ثروتمند و موفق کسی است که سرسختانه کار میکند، پول به دست میآورد و آن را در جهت نیازهای خود و خانوادهاش خرج میکند. شما آنقدر در کار غرق شدهاید که زندگی کردن را فراموش کردهاید. زندگی شما کارتان شده است و شما فراموش کردهاید که کار فقط وسیلهای برای گذران زندگی است. ساعات کاری خود را کمتر کرده و مغازه را یک ساعت زودتر تعطیل کنید. لازم نیست اینقدر اضافه کار بگیرید و آخرین کسی باشید که شرکت یا اداره را ترک میکند. سعی کنید در روزهای تعطیل کار را هم تعطیل کنید و هرگز کار بیرون از منزل را به داخل خانه نیاورید. شما باید آخر هفتههایتان را آزاد بگذارید. اگر مجرد هستید به خودتان برسید و تفریح کنید و اگر صاحب خانواده هستید، وقتتان را در کنار آنها بگذرانید. همسر و فرزندان شما بیشتر از آنکه به پول شما نیاز داشته باشند به خودتان نیاز دارند. اجازه ندهید کار برای شما تبدیل به اعتیادی سخت و سهمگین شود.
متولد ماههای تیر، شهریور و اسفند
از ثروتمند شدن نترسید
دوستان متولد ماههای تیر، شهریور و اسفند، کمی جسارت خود را بالا ببرید. شما عادت دارید همیشه خودتان را با افراد کمدرآمد جامعه مقایسه کنید و به همانی که دارید، راضی باشید. البته که پولپرستی امر شایستهای نیست ولی شما نباید به دلیل ترس از شکست، روشهای جدید و خلاقانه در حرفهتان را نادیده بگیرید. شما اگر جای موفقیت و پیشرفت هم داشته باشید با بیمیلی آن را پس میزنید؛ از ترس اینکه مبادا جایگاه امروزتان را از دست بدهید. خداوند انسان را موجودی کمالگرا آفریده و میل به جلو رفتن، پیشرفت و دستیابی به بهترینها را در وجود او قرار داده. پس با این احساس غریزیتان نجنگید. مغازه کوچک شما میتواند به مغازهای بزرگتر تبدیل شده و پُست و جایگاه شما در اداره و شرکت و... میتواند به مرتبههای بالاتری ارتقا پیدا کند البته اگر خودتان بخواهید.
شاید ازدواج با گربه، سگ و یا لوازم منزل و ساختمان در دنیا امری غیرقابل قبول و عجیب باشد اما به نظر میرسد آمریکاییها با چنین ازدواجهایی انس گرفتهاند.
به گزارش فارس، در تازهترین نوع از ازدواجهای عجیب آمریکایی، یک زن اهل شهر سیاتل با الاغ مورد علاقه خود ازدواج کرده است.
این زن آمریکایی در خصوص این اقدامش گفت که پس از دلدادگی و تجربه بینظیر ۲ سالهاش با این حیوان تصمیم گرفت که با او ازدواج کند.
البته این تنها مورد از ازدواج آمریکاییها با حیوانات نیست و چندی پیش نیز یک زن آمریکایی به نام لیندا با سگ خود ازدواج کرد. مجلس سنا نیز در سال گذشته میلادی قانون آزادی رابطه جنسی با حیوانات در ارتش آمریکا را تصویب کرد.
دلـت را بتـکان ...
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگو همه حسرت ها و آر...
#پروفسور#مجید#سمیعی#را#میشناسید؟
پروفسورمجید سمیعی یکی از سرشناس ترین جراحان مغز و اعصاب در جهان به شمار می رود،این مرد با تجربه در خطه ی گیلان چشم به جهان گشود و پس از اتمام تحصیلات تکمیلی ودریافت درجهٔ پروفسورا در آلمان غربی، مشغول به کار شد. وی مرحله به مرحله با مشقت و پشتکاری ستودنی در راه تعالی و پیشرفت گام برمی داشت تا این که توانست درپیوند اعصاب محیطی و بازسازی اعصاب مغز و جراحی در قاعده ی جمجمه در دنیا حرف اول را بزند .تحقیقات و تجربیات این بزرگ مرد به منبعی ارزنده برای دانشجویان و حتی جراحان مطرح در رشته ی مغز و اعصاب مبدل گشته است.
ما همه با زندگی معامله می کنیم .....!
با خودمان هم معامله میکنیم و با کسانی که دوستشان داریم هم …!
اگر نبخشی ، نمی بخشم
خیانت کنی ، خیانت میکنم
بدی کنی ، بدی میکنم
دروغ بگویی ، دروغ می گویم
و همیشه کوچک می مانیم ؛
بدون تجربه ی زندگی بالاتر و آرمانی تر …!
این را بدانیم که با خوب ، خوب بودن هنر نیست ...
گذشته کتابی است که باید بارها خواند واز ان تجربه امو خت اینده کتابی است که اکنون توسط تو نوشته می شو دبکو ش تا انچه را می نگاری بعد ازخواندنش لذت ببری..
عشق را با تو تجربه کردم ، امید به زندگی را در تو آموختم ، محبت را در قلب تو یافتم ، ای شاپرک شب های تنهاییم ، با هر تپش قلبم می گویم دوستت دارم ، چشمان همیشه عاشقم در انتظار توست .
نخود و لوبيا چيتي را از شب قبل خيس كنيد و چند بار آب آن را عوض كنيد . در قابلمه مناسبي ( براي اين مقدار، قابلمه قطرحدود 30 سانتيمر و ارتفاع حدود 30-40 سانتيمتر مناسب است ) سه ليوان آب بريزيد و نخود و لوبيا چيتي را در آن بريزيد تا نيم پز شود . بعد از اينكه نخود و لوبيا چيتي تقريبا نيم پز شد ( كمي نرم شد ) عدس را به مواد بيفزاييد و بگذاريد با هم بپزند . اگر حين پخت چند بار آب مواد را عوض كنيد هم رنگ آش بهتر ميشود و هم براي كساني كه ناراحتي معده دارند كمتر ايجاد مشكل ميكند ( به خاطر اينكه حبوبات براي معده هاي ضعيف معمولا مشكل ساز است ) حدودا يك ساعت بعد از اينكه عدس را به مواد اضافه كرديد نيمي از پياز داغ را داخل مواد بريزيد و بعد از چند دقيقه سبزي آش را داخل قابلمه بريزيد و خوب هم بزنيد .
درب قابلمه را نگذاريد تا سبزي ها رنگشان يكباره تيره نشود . وقتي سه – چهار دقيقه از اضافه كردن سبزي ها گذشت و مواد را خوب با هم مخلوط كرديد درب ظرف را بگذاريد و اجازه دهيد آش با حرارت ملايم بپزد . براي پخت اين آش زماني نميشود تعيين كرد . چون بسته به حجم و نوع مواد زمان پخت متغير است .
ولي رشته را هنگامي به آش اضافه كنيد كه نهايتا 30 دقيقه بعد بخواهيد آش را سرو كنيد يا از روي حرارت برداريد. براي اينكه وقتي رشته را اضافه ميكنيد اگر از 30 دقيقه بيشتر روي حرارت باشد ( حتي حرارت كم ) به هم ميچسبد و كم كم ته ميگيرد و شما مجبوريد كه آش را هم بزنيد و رشته در اثر هم زدن خرد ميشوند و ظاهر و طعم آش را خراب ميكنند .
توجه كنيد كه موقع پختن آش رشته هرگز از ابتدا نمك را به مواد اضافه نكنيد . به خاطر اينكه رشته آش به اندازه كافي نمك دارد . بعد از اضافه كردن رشته و در واقع قبل از اينكه آش را در ظرف مناسب بريزيد نمك و فلفل و زرد چوبه آن را اندازه كنيد.
قبل از سرو كردن آش در ظرف مناسب مقداري از كشك را داخل آش بريزيد و هم بزنيد البته اگر كساني هستند كه آش را بدون كشك دوست دارند براي آنها آش بدون كشك كنار بگذاريد
و بعد آش را در ظرف بكشيد و روي آن را با كش و نعناع داغ و باقيمانده پياز داغ تزئين كنيد .
براي درست كردن نعناع داغ ، براي اينكه رنگ آن زياد تيره نشود ، در تابه كوچكي مقدار كمي روغن بريزيد و منتظر داغ شدن آن نمانيدنعناع را سريع به آن اضافه كنيد و همين كه چند بار هم زديد نعناع را از روي حرارت برداريد تا رنگ آن تيره نشود.
براي اينكه پياز داغ هايي با ظاهر بهتر داشته باشيم بهتر است ابتدا موقع خرد كردن پيازها توجه كنيد كه اندازه آنها يكدست باشد تا موقع سرخ شدن رنگشان تيره و روشن نشود و بعد از سرخ شدن ، پياز ها را داخل يك آب كش پخش كنيد تا روغن اضافي آن گرفته شود و پيازها به هم نچسبند .
تجربه نشان داده سرخ كردن پياز در روغن جامد و حرارت ملايم ، هم رنگ پياز ها را بهتر ميكند و هم عطر و مزه آنها را.
بعد از سرخ شده پيازها در روغن و تفت دادن آنها با مقدار كمي زرد چوبه ، اگر كمي پودر زعفران خشك روي آنها بپاشيد و بلافاصله هم بزنيد رنگ پيازداغ بسيار بهتر ميشود و همچنين عطر آن .
و بالاخــــره سریـــال پژمــان هم هر چه بود به اتمام رسیـــــد...
اولیـــن تجربه بازیگری بازیکن سابق پرسپولیس پژمان جمشیدی...
فقط یکی لطف کنه اگه قسمت آخرو دیده بگه چی شد؟چطوری تموم شد؟متاسفانه ندیدم چند قسمت اخرشو
من بخاطر مسئولیت سنیگن کاری و حقوق پایین . کارمو دوست داشتم اما اذیت میکردن . خواستم بیام بیرون 1 ماه قبلش گفتم به سختی قبول کردن چون میگفتن کارن خوبه اما دستشون می لرزید 50 تومن حقوقم رو بالا ببرن .
1392/09/8 - 22:55آره خب
1392/09/8 - 23:00سپیدماکیان همینه دیگه
همه میدونن
من تو کشتارگاه مردم ، یکسال کار کردم آخرش صدیق راضی شد که پشت لیست حقوقم رو زیاد کنه ولی چون چندنفر فهمیدن منو صدا زدن و گفتن نمیشه ، منم لج کردم و اومدم بیرون ، بعدش به جای من 3نفر رو آوردن تا کارای من رو بکنن ، البته دلیل اینکه من بیرون اومدم چیز دیگه ای بود....
صدیق اتفاقا باهاش زیاد کار کردم . کلا برای تجربه من بد نبود من اولش به عنوان کارآموز رفتم از کارم خوششون اومد سر 10 روز بیمه هم رد کردن بعد 4 ماه مسولیت بخش فروش رو تو مالی داشتم .
1392/09/8 - 23:02میدونم رفیق
1392/09/8 - 23:05میدونم
اصلأ دوست ندارم در مورد ماکیان صحبت کنم ، میدونی؟ وقتی از ماکیان صحبت میکنم عصبانی میشم و نفسم میگیره ، چون قدر آدما رو ندارن
ولی خب میدونی چیه؟ مثل اینکه سرنوشت من با ماکیان گره خورده
ایشالا که خیره . بچه های کشتارگاه برای من گزارش میفرستادن فکر کنم ناراضی هم بودن
1392/09/8 - 23:07البته دیگه گذشته مهم نیست .
اهوم
1392/09/8 - 23:09ولش کن
مهم نیست
یعنی اصلأ اسم منو نشنیده بودی؟!
یادم نیست برمیگرده به 2 سال پیش . شاید هم شنیده بودم .
1392/09/8 - 23:12نمیدونم
1392/09/8 - 23:14خب باشه
1392/09/8 - 23:17مهم نیست
فقط این مهمه که ما هر دومون همون موقع با هم تو یه شرکت کوفتی کار میکردیم که الانم بعضی از دوستامون هنوز دارن تو همون خراب شده کار میکنن
ولی من محکوم شدم به شنیدن هر روز اسم اون خراب شده...
ولی مهم نیست ، ولش کن ، ارزش عصبانی شدن هم نداره...
دیگه باید بخوابم تا صبح برم سر کار...
اوهوم .
1392/09/8 - 23:19