مـن هـمـیـشـه تـک و تـنـها
هـمـیـشـه تـو قـصـر غـمـهـا
اسـمتـو مـی خـوام بخـونـم
ولـی افـسـوس نمـی تـونـم
نمی تونم که من از تنهاییام رها بشم
نمی تونم از غم و غصه یکم جدا بشم
نمی خوام بخونم از تنهاییام
چـرا دنیا همیشـه سـرد باهام
من همیشه می خونم از زندگی
من همیشه می گم از دلدادگی
می گم از خستگی یای دل تنگ
می گم از قصه ی شیشه ها و سنگ
من همیشه عاشق پر زدنم
به زمین به آسمون سرزدنم
من همیشه زنده ام به یک امید
بشنوم تو اومدی اون روز رسید
نمی تونم که من از تنهاییام رها بشم
نمی تونم از غم و غصه یکم جدا بشم
نمی خوام بخونم از تنهاییام
چـرا دنیا همیشـه سـرد باهام
... بامداد ...
رضا
اینیکی رو هم واسش فرستادم
همین دوتا رو فرستادم واسش
ببینیم خدا چی میخواد
اینیکی چطوره به نظرت؟
اختیار داری
1393/07/18 - 14:46شما تاج سری و البته یه مخاطب شعر
باشه رفیق
به سلامت...
ممنون
1393/07/18 - 17:43حالا منظور خودت از شعر چی بود؟ کنجکاو شدم
بامداد جان یه جورایی موندم که خطاب به دل خودت داری میگی یا مجاز از کس دیگه ست
1393/07/18 - 17:46متوجه ی منظورت نشدم مصطفی!
1393/07/18 - 17:49باز هم میلاد من ت قشنگ بود
1393/07/18 - 17:53اهوم فهمیدم
1393/07/18 - 17:55تمام شعرام مخاطب دارن
ممنونمو خوشحالم که خوشت اومد
الان باید تا جایی برم
دوباره بر میگردم
ببخشید
فعلا...
بر میگردم...
اول میگی ای دل به داد ما رس بعد بیت بعدی از تپش صحبت میکنی پس منظورت قلب هستش ولی بیت 3 میگی روشن نکن دوباره این آتش درون را عاشق نکن دوباره این قلب پر ز خون را یعنی به قلبت داری میگی که دوباره خودش رو اذیت نکنه ؟
1393/07/18 - 18:00خوبه
1393/07/18 - 18:24و البته جالب
جالب ترین قسمت این شعر برای من دو بیت آخرشه:
پس رو به سوی او باش
هرجا که او بخواهد
شاید که با تو بودن
از درد او بکاهد
نظرت در مورد این دو بیت چیه؟
سوالی بود حرفم
1393/07/19 - 12:25هنوز تو تشخیص مخاطبت مشکل دارم
اگه همون دلت باشه منظورت باید این باشه که به هر قیمتی که هست دنبالش باشه که شاید از این درد فراقش کم بشه (امید دیدار یار)
خب نزدیک شدی ولی اگه دقیقش رو بخوای منظورم دقیقا این نیست
1393/07/19 - 17:56ولی من دوست ندارم منظورم رو شفاف بگم ، دوست دارم مخاطب شعرم خودش برداشت خودش رو داشته باشه...