اینجا هم بارون بند اومد شروع کردن

صوفیا تا ساعت 10 سر و صدا کم بود 12 چند بار صدای خیلی بلند انفجار میمومد معلوم نیست چی رو منفجر میکردن .

یلدا دیشب بارون تقریبا تند بود سر و صدا خیلی کمتر از سال قبل بود .

متاسفانه چهارشنبه سوری امسالم برای من نحس بود.برای کاری بیرون رفته بود برگشتنی یه سری جوون از ماشین یه چیزی پرت کردن سمت من و قسمتی از بدنم دچار سوختی شد....

#سوختگی

چقدر بد شد نباید تنها برون میرفتی الان بهتر هستی؟

نه رضا اصلا خوب نیستم.فکر میکردم یکی دو روزه خوب بشم ولی هیچ تغییری نکردم

سوختی ممکنه دیر خوب بشه باید خیلی مراقب باشی .

ممنونم بامداد جون.تو یکی از بهترین وبا ارزشترین دوستای منی.تو برای من همیشه وتا روزی که زنده ام عزیزی وقابل احترام.ممنون از اینکه اینهمه بهم لطف داری.اگه بدونی حرفات چقدر روم تاثیر گذاشت تا حدی که دارم گریه میکنم.بازم ممنون

چرا گریه ندا؟!!!!

من اینا رو نگفتم که گریه کنی دیوونه

گفتم که بدونی تو تنها نیستی

بدونی که دوستات همیشه و در هر حالی کنارت هستن

ناراحت نباش
همه چیز درست میشه

بهت قول میدم
قول مردونه

قربون محبتت بامداد جون

داغونم داغووووووووووووووون

جمعه ها همیشه خسته کننده و دلگیر هستن .

اینا معشوق های رضا و مرجان هستن

معشوقه نیستن خواستگارن موردای من....
واسه رضا قضیه عشقی کشکی هست.... خخخخخخ

واسه خودت کشکیه، واسه رضا اصلیه اصلیه :

صوفیا حرف اینا رو جدی نگیر

محمد مشت تو چشمت

مرجان

آبجی حرف من جدیه جدیه
محمد امین پیام آور

من دیگه رو حرف داداش محمد حرف نمیزنم

صوفیا جونم واسه رضا قضیه اش اورجیناله...

مرجان چقدر مظلوم شدی صوفیا به حرفشون توجه نکن همه شایعه هست .