خواهر زادم سه سالشه
میاد نماز بخونه اول سجاده ميندازه
بعد چادر گل منگولیشو سرش میکنه
مهرم میذاره رو به قبله وای میسته شروع میکنه به نماز خوندن...
اما جای سوره ها، شعر کلاه قرمزیو می خونه...>>
به به دوباره آمد فصل بهاري ..................... بلبل چقد ميخواند با بي قراري
چقد قشنگ و زيباست آينه و شمعدون .......سير سكه سماق سنبل قورمه فسنجون
و....
کلی هم واسه خودش حال میکنه
وسطاشم یه نگاه به ما میندازه قیافشو این شکلی میکنه
بعد دوباره ادامه میده
اي جانم
عالی بود
1392/06/6 - 22:42مصطفی جان:
1392/06/6 - 22:48 توسط Mobileرفیق بهترازجانم
بالاخره بانسخه موبایل افتخاردنبال کردنتان نصیبم شد....
دوستدارهمیشگی شما:
نیماراد
نیما جان افتخار از ان ماست عزیز دل انگیز
1392/06/6 - 22:52من اگه میدونستم با موبایل اومدی و برات مشکله شوخی رو اونجوری ادامه نمیدادم
آقا زیاد شاعری بکنی دیدی چشمه ما هم قول قول کرد یه غزل دادیما :P
ازطریق کامپیوترپیدانکردم...
1392/06/6 - 22:58 توسط Mobileباموبایل مصدع شدم...
خواهش........
ماکه شاعری که هیچ
پشت وانت نویس هم نیستیم...
خوشحال میشم آثارادیب سخنوری چون بااحساس چون شماروبخونم...
منتظرآثارزیبای شماهستم...
غلونکردم اگه بگم ثانیه شماری میکنم...
دوستداروجودتان:
نیما
ای نیمایی که دیدنت آرزوست
1392/06/6 - 23:20این فقط مزاحی بود از یک دوست
هرچه باشد برای ما عزیز و والاست
نوشته های زیبایت بسی نیکوست
این طبع شعر که نوشتم شوخیست
من و شاعری کجا دو خط شعر خواندنم آرزوست
عالی بود..
1392/06/6 - 23:30 توسط Mobileبسی زیبا..
این حقیردرمقابل طبع لطیف شماالکن ترینم...
شعرزیبای شماراخواندم
بردیده نهاده
وبسی خرسندگشتم...
باتشکرازحضرت دوست
آنکه هرآنچه رسدازاونکوست..
نیما
نیما جان من اصلا اهل شعر گفتن نیستم چوب کاری میفرمایید خواستم فقط یکم شوخی کنم وگرنه که شما استادی من لنگ انداختم رفتم عزیز
1392/06/6 - 23:38ای خدا ا ا ا ا ا ا ا
1392/06/7 - 06:17