یافتن پست: #حسرت

NILOOFAR
NILOOFAR
خدایا:

به من زیستن عطا کن که در لحظه مرگ ،

بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم

و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم .
... ادامه
♥هـــُدا♥
boy-smoking.jpg ♥هـــُدا♥
حسرت در آغوش کشیدنت سوزاند مرا!..


نه برای اینکه نیامدی

چون میدانم آغوشت مال دیگری خواهد شد ....!!!
دیدگاه · 1392/05/29 - 22:08 ·
5
MahnaZ
thumb2_11076.jpg MahnaZ
اگه خیلی ایی و همش خوراک شده و ...شده و ...
اگه دیگه این رو نمیتونی کنی.....
اگه میکنی و هیچ کسی رو نداری .....
اگه داری بزنی.....
اگه داری و میزنی تا پیدا کنی وهیچی رونمیگیره...
اگه داری آماده میشی تا اسم رو کنی....
فقط یه چیز رو بهت بگم ......بهش کن و شو
.
.
.
.
.
.
.
.
.
Mostafa
Mostafa
متن آهنگ تو خیال کردی بری از سیروان خسروی
iman
iman
خیلی سخت است

بدانی هیچوقت به آن کسی که خیلی دوستش داری نخواهی رسید.

خیلی سخت است



با اینکه میدانی به او نمیرسی باز هم سکوت کنی و آرام در دل شکسته شوی.

خیلی سخت است بغض گلویت را گرفته باشد اما نتوانی گریه کنی

، خیلی سخت است

قلبت پر از درد باشد اما نتوانی خودت را از این درد خالی کنی.

با خود میگویم این زندگی تنها با تو زیباست

، میگویم که این قلب تنها عاشق تو هست و تنها تو را دوست دارد اما کسی آنچه را که برای خویش زمزمه میکنم باور ندارد.

شاید تنها با یاد و عشقت اما بدون تو، در این دنیا تنها زندگی کنم.

این رسم زندگیست ، سرنوشت با من و تو یار نیست .

هیچکس هوای ما را ندارد ، زندگی با ما نمیسازد.



تنها من هستم و تو هستی ، دو قلب عاشق ولی تنها و شکسته .

قلب تو را نمی دانم ، اما قلب من میخواهد تا ابد به عشق تو تنها بماند.

خیلی سخت است با او که دوستش داری نتوانی زندگی کنی

و بدانی که هیچگاه به او نخواهی رسید.
... ادامه
iman
iman
مهربانیت را به دستی ببخش ؛ که می دانی با او خواهی ماند ....

وگرنه حسرتی می گذاری بر دلی که دوستت دارد ... !!!
دیدگاه · 1392/05/27 - 15:07 ·
6
iman
iman
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را

... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/27 - 15:07 ·
6
♥هـــُدا♥
156187c5c1476d139d69a115dd0aebab-425.jpg ♥هـــُدا♥
حق حضانت براـےتو

درد زایمان براـے من!

نام خانواده براـے تو

زحمت خانواده براـے من!

چهار عقد ، براـے تو

"حسرت عشق" براـے من!!

هزار صیغه براـے تو

حکم سنگسار براـے من!

هوس براـے تو!

عفاف برایـے من!

براـے تو فقط پوشش عورت

براـے من روکش! حتـے شده صورت!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/26 - 11:25 ·
5
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
آهنگ جدید یاس برای دانشجوها :
سخته درسم ، رسیده وقته رفتن ،
ره امتحانی که میدونم تهش ردم ،
حس میکردم حرفای استاد با خرخوناشه ،
اونجا بود که فهمیدم این قصه اولاشه ،
وقته امتحانو ر*دن به برگمه ،
تو خودت میدونی که ر*دم الکی جو نده ،
حرفای خانوادمم که نمکه زخممه ،
تنها دلخوشیمم ترمایِ بعدمه ،
و باز منمو حسرت یه نمره بیست ،
که استاد بنویسه گوشه یه لیست ،
میدونی چند بار افتادم برای یه درس بگذریم ،
دیگه بیست گرفتنشم برام مهم نیست ،
تو که میدونستی دانشجویه ترمه آخرتم ،
بگو با من دیگه چرا د آخه نوکرتم ؟؟؟!! :"(
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/25 - 14:16 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
زیبایی

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستادو به کفش های فرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد " اگر تا پایان ماه هر روز بتونی چسب زخم هایت را بفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات میخرم " دخترک به کفش ها نگاه کردو با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت صد نفر زخم بشه تا... و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه.... خدا نکنه..... اصلا کفش نمیخوام
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/25 - 14:06 ·
2
Morteza
Morteza
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟ هیچ!!!
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/24 - 12:05 ·
6
MahnaZ
MahnaZ
نتایج اخلاقی از ازدواج آقایان
iman
iman
چه چیزی را به رخ من می کشی؟؟؟

قرار های عاشقانه ات؟!

دوستی های پنهانی ات؟!

یا حرف های پوچت!!!

کدام را؟؟؟

تو وفادار نبودی....

اما من پای همه چیز ماندم...

پای حرفها...

قولها... و حتی عاشقانه هایم...

بگذریم...

راستی؟؟؟

رقیب جدیدت را دیده ای؟

بهانه ی یک عمر حسرت خوردنت را پیدا کردم...

"سیگار" بوسه هایمان را ببین وآتش بگیر...

او برای من و تو برای هر دویمان بسوز...!!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/22 - 15:32 ·
6
MONA
MONA
ای وای بــــــر اسیری کــــــــز یاد رفته باشد
در دام مـــــــــانده باشد صـــــیاد رفته باشد
آه از دمـــــــــــــی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امــــــــــشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شــــاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
خــــــــونش به تیغ حسرت یا رب حلال بادا
صیدی کــــــــــــــه از کمندت آزاد رفته باشد
از آه دردناکــــــــی سازم خـــــــــــبر دلت را
وقـــــــــــتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
رحــــــم است بر اسیری کز گرد دام زلفت؟
با صــــــــد امیدواری ناشاد رفـــــــــته باشد
شـــادم که از رقیبان دامن کشان گذشتی
گــــو مشت خاک ما هم، بر باد رفته باشد
پرشـــــور از "حزین" است امروزکوه و صحرا
مــــــجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
... ادامه
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...

اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم

باور نمیکنم اینک بی توام

کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،

تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...

کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

در حسرت چشمهایت هستم ،

چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده

در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،

هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 23:49 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
اگر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم

برای تویی که تمام وجودم هستی ،

تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز ، بی تو جای من در اینجا نیست

تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ،

تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ،

بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو

دنیایی که درونش آرامم ، تا تو باشی من نیز تنها با تو میمانم ،

تا با هم برسیم به آرزوهایمان، تا نشود حسرت رویاهایمان

اگر نفسی در سینه است ،

تو هستی که بودنت برایم زندگی دوباره است

در این لحظه و همه لحظه ها ، در اینجا و همه جا تو هستی در خاطرم ،

تا چشم بر روی هم گذاشتم فهمیدم که بدجور عاشقم!

چون در همان لحظه که چشمانم را بسته بودم باز هم تو را دیدم که میدرخشی برایم...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 23:46 ·
3
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی

گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ،

نیست روزی که از تو نگفته باشم

امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،

دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....

نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 23:44 ·
3
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
بعضی اوقات حسرت وجود یه آدمی مث خودمو تو زندگیم میخورم !!! واقعا خوش به حالتون …
دیدگاه · 1392/05/21 - 16:16 ·
1
♥هـــُدا♥
جــدایی (842).jpg ♥هـــُدا♥
زندگی...

در حسرتِ تصاحبِ تو

چقدر احمقانه است

امروز

چشمم را که وا کردم

فهمیدم

دلم بیشتر برای خودم تنگ شده استِ !!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 15:03 ·
8
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن .. به لبخند بین حرف هایش.. به سبک ادای کلماتش، به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش.. به چشم هاش خیره شو.. گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 10:51 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
کی با اشکای تو یه اسمون ستاره ساخت
کی بود که به نگاه تو دلش رو عاشقونه باخت
کی بود که با نگاه تو
خواب و خیال عشق و دید
کی بود که واسه تو از همه دنیا دل برید
نگو کی بود کجایی بود
اون که برات دیوونه بود
رو خط به خط زندگیش از عشق تو نشونه بود
من بودم اون که دلش رو ساده
به پای تو گذاشت
اون که واسش بودن تو به غیر غم چیزی نداشت
من بودم اون که دل اخر عشق تو رو خوند
اون که به جای عاشقی حسرتشو به دل نشوند
حسرت دوست داشتن تو همیشگی بود
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/20 - 13:37 ·
3
KAMRAN
KAMRAN
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت


پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به عمق درونم کشید و رفت


یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را

بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت


من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت

خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت


تا از خیال گنگ رهایی رها شوم

بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق

مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم

رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت


دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم

از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/18 - 02:20 در Art ·
7
KAMRAN
KAMRAN
دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم

در اینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودم

عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم
چشمانم را ناز کنان سرمه کشاندم

افشان کردم زلفم را بر سر شانه
در کنج لبم خالی آهسته نشاندم

گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست
تا مات شود زین همه افسونگری و ناز

چون پیرهن سبز ببیند به تن من
با خنده بگوید که چه زیبا شده ای باز

او نیست که در مردمک چشم سیاهم
تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند

این گیسوی افشان به چه کار ایدم امشب
کو پنجه او تا که در آن خانه گزیند

او نیست که بوید چو در آغوش من افتد
دیوانه صفت عطر دلآویز تنم را

ای اینه مردم من از حسرت و افسوس
اونیست که بر سینه فشارد بدنم را

من خیره به اینه و او گوش به من داشت
گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را

بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/18 - 02:09 در Art ·
6
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ