یافتن پست: #خانه

omid khomar
omid khomar
"دوستت دارم" را من، دلاویزترین شعرِ جهان یافته ام
این گلِ سرخِ من است

دامنی پر کن از این گل که دَهی هدیه به خلق

که بری خانه ی دشمن، که فشانی بر دوست

رازِ خوشبختیِ هر کس به پراکندنِ اوست...
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
خدای من خدایست که اگر سرش فریاد بکشم :

به جای دست رد به سینه ام ، نوازشم می کند و می گوید :

من که میدانم جز من کسی را نداری ...!
zahra
zahra
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم


رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:52 ·
bamdad
bamdad
دیکته سال 1393:
سر سطر بنویس
کار پسران و دختران قلیان
مادران دق مرگ
پدران سگ دو برای نان
بنویس
بابا نای نان دادن ندارد
بابا سهمیه ای برای استخدام ندارد
بنویس
آن بچه سرطان دارد. هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است. خانه آنها پایین شهر است. اشک چشمهای مادرش مروارید دارد.
بنویس
تلاش بی ثمر.
صاحب خانه بابا را جواب کرد
حاج رحیم برای چندمین بار به حج می رود
بابا پول قبض آب ندارد
بنویس
اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع می کنند اما سقف خانه ما چکه میکند
بنویس
پسر همسایه ما از گرسنگی مرد اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند
بنویس... عشق و محبت بی معنی ترین کلمه ها هستند چون آدمها آنقدر خودخواه و مغرورند ک اگر کسی رو به مرگ باشد و فقط ذره ای محبت بخواهد تا در آرامش باشد، به راحتی از او دریغ می کنند
بنویس در سرزمین من همه

یا سنگ می‌فروشند...
یا سنگ می زنند...
یا سنگ می اندازند...
یا سنگ دل اند...
یا نگاهشان سنگین است...
بنویس زندگیمان سخت آسان می گذرد

:(
دیدگاه · 1393/10/4 - 19:40 در Lawless ·
5
zahra
zahra
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل افسانه‌ایست
و قلب
برای زندگی بس است

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگی‌ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی که هر حرف ترانه‌ایست
تا کمترین سرود بوسه باشد

روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم …

و من آنروز را انتظار می‌کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم
احمد شاملو
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/3 - 22:25 ·
3
bamdad
bamdad
شبیه یک کولی تک تک خیابان ها ، وخانه های شهررابرای یافتنت سرزده ام... رفتنت جریمه ی کدام گناه من است؟! نمیدانم ، شایدعاشقی هم در"دین"توگناه حساب میشود!!!

:(
دیدگاه · 1393/10/1 - 21:15 ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﺣﺎﺩﺛﻪ 11 ﺳﭙﺘﺎﻣﺒﺮ،
ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮐﻨﺎﻥ ﺑﺮﺟﻬﺎﯼ ﺩﻭﻗﻠﻮ
ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ

ﯾﮑﯽ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺑﺎﺗﺮﯼ ﺳﺎﻋﺘﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻩ
ﻭ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺩﯾﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ

ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻬﻮﻩ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ
ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻋﻮﺹ ﮐﺮﺩﻥ
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺩﯾﺮﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ

اتومبیل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ آنها
ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺘﺎﺭﺕ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺭﻭﺷﻦ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ

و ﻧﻔﺮ بعدی
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺩﯾﺮ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ
ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﻧﻮ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﭘﺎﯾﺶ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﻮ ﺑﻮﺩن
ﮐﻔﺶ ﺗﺎﻭﻝ ﻣﯿﺰﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ
ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ، ﺑﻪ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘ
ﻭ ﭼﺴﺐ ﺯﺧﻢ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺩﯾﺮ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺵ ﺑﺮﺳﺪ
ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﺪ.


ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﺗﺮﺍﻓﯿﮏ ﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﯿﺪ
ﺍﺳﺎﻧﺴﻮﺭﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﻫﯿﺪ
ﻓﺮﺯﻧﺪﺗﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺳﭙﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻘﺒﯽ ﺑﻪ ﺳﭙﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﻤﺎ
ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮﯾﺪ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﻮﯾﺪ
ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﺸﻮﯾﺪ
ﺍﺭﺍﻡ ﺑﺎﺷﯿﺪ
ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ
""ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎﺳﺖ،
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻮﺩﻩ
ﻭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ
ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ
ﺣﺎﻝ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﺳﺖ "

اين همان حكمت خداوند است كه در تك تك ذرات هستى
جاريست.

به امید زیبا و شاد بودن لحظه هاتون{-41-}
دیدگاه · 1393/09/29 - 10:42 ·
3
bamdad
bamdad
دلم که تنگ مي شود
هوس ميکنم بيايم دم خانه ات و داد بزنم :کجايي خــــــــــــــــدا
{-118-}
Mohammad
73158_829.jpg Mohammad
پیکرش رو با دو شهید دیگه تحویل بنیاد شهید دادند
شهدا رو گذاشتند توی سردخانه
نگهبان سردخانه تعریف می کرد:
یکی از شهدا آمد به خوابم و گفت: جنازه ی من رو فعلا به خانواده ام تحویل ندید
از خواب بیدار شدم
هر چه فکر کردم که کدام یک از این شهدا بود ، نفهمیدم
گفتم ولش کن ، خواب بود دیگه
فردا قرار بود جنازه ها رو تحویل خانواده ها بدیم
اما شب باز خواب اون شهید رو دیدم
باز هم تاکید کرد که جنازه اش رو فعلاً تحویل ندیم
اینبار فوراً اسمش رو پرسیدم
گفت: امیر ناصر سلیمانی
از خواب پریدم
رفتم سراغ پیکر پاک شهدا
دیدم روی پیکر یکی شان نوشته : شهید امیر ناصر سلیمانی
بعد ها متوجه شدم توی اون تاریخ که می خواستیم جنازه ش رو تحویل بدیم ، خانواده اش در تدارک مراسم
ازدواج پسرشون بودند
شهید نخواسته با اومدنش مراسم برادرش به هم بخوره!
(شهدا چقدرمهربون بودن خدایشان رحمت کند)
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
6566_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
های را دوست دارم

همیشه دم هسه

روی توی قوری

در همیشه هسه... {-137-}
bamdad
bamdad
پولدار که باشی ...
بَرف بهانه ای می شود برایِ
لباسِ نو خریدن،
با دوستان به اِسکی رفتن،
تفریح کردن و از زندگی لذّت بردن ...

اما خدا نکُند فقیر باشی و برف ببارد ...
از بیکار شدنِ پدرِ کارگرت بگیر ،
تا غمِ پاره بودن کفشهایت،
و چِکّه کردن سقفِ خانه اَت...

ﭼﺮﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﻮﻝ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﺪ ،
برف ﻧﻌﻤَﺖ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻋﺬﺍﺏ...!

:(
رضا
10689912_776169879121861_662535926129199809_n.jpg رضا
خانه روستایی



سایز عکس : 1280x851
Mohammad
331223_461.jpg Mohammad
کتابخانه سیار عشایر در سال 1349
Mohammad
506141_gVD61CsC.jpg Mohammad
گیله مرد میگفت : نداشته ها و تنهایی های کوچک با چیزها و آدمهای کوچک پر میشوند ؛

نداشته ها و تنهایی های خیلی خیلی خیلی بزرگ ، فقط با خدا ...

مهم نیست در این زمین خاکی چقدر تنها باشیم و چقدر حرفهایمان برای دیگران غیر قابل فهم باشد و وقت انسانها برایمان کم ...

شکر که خدا هست و او جبران تمام دلتنگی ها و مرهم تمام زخمهاست ...

هر وقت دلت خواست ، مهمانش کن در بهترین جایی که او می پسندد ، در قلبت ...

و به دستان خالی ات نگاه نکن ، تو فقط خانه ی دلت را برایش نگهدار ، اسباب پذیرایی با اوست ...
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ليستي از امکانات تفريحي پايتخت کشور :
1- ديسکو ( نداريم)
2- کازينو ( نداريم)
3- بار( خاک بر دهانمون)
4- شهربازي ارم با 6 وسيله بازي (2تاش خرابه)
5- سينما (فقط قلاده هاي طلا و اخراجي هاي 37)
6- تعداد زيادي پارک شهري با پوشش گياهي حداقلي و حضور سبز نيروي عزيز انتظامي که حال و هواي خاصي را به فضا منتقل مي کنند.
7- بولينگ 2عدد در کل کشور (عبدو و سرزمين عجايب) فقط مخصوص آقايان
8- کنسرت به قيمت پول خون انسان(که بر اساس ايين نامه ارشاد خواننده فقط حق دارد يک آهنگ عاشقانه بخونه،يکي دوتا خوند تا الان کسي ازش خبر نداره!)
9- دهکده آبي پارس (به قيمت پول خون آدمي)
10- پارک آبي آزادگان با روزانه 17 کشته و زخمي
11 - تله کابين و اسکي (که فقط در کل استان تهران 12 نفر استطاعت مالي استفاده از آنها را دارند.)
و آخرين و مهمترين تفريح،ديدن خانه و ماشين افراد ثروتمند (همون 12 نفري که ميرن اسکي) و فحش دادن به آنها .
ما و این همه خوشبختی محاله ..
{-7-}
صوفياجون
صوفياجون
:
-پایتخت اولین جمهوری در قاره آسیا (جمهوری گیلان سال ۱۲۹۹)
-اولین شعبهٔ بانکی ایران (اولین شعبه بانک سپه)
-اولین کتابخانه ملی ایران (سال ۱۲۹۹)
-اولین تئاتر ایران
-اولین اتوبوس شهری ایران (سال ۱۲۷۰)
-اولین قطار ایران (رشت-انزلی سال ۱۲۲۹)
-اولین داروخانه شبانه‌روزی در ایران (داروخانه کارون)
-اولین مریضخانه ملی ایران (پورسینا)
-اولین خانه معلولین و سالمندان در ایران (توسط دکتر آرس میناسیان)
-اولین بازیگر تئاترِ زنِ ایران (مرحوم فرخ لقا هوشمند)وهمچنین مرحوم حمیده خیرآبادی معروف به نادره و ملقب به مادر سینمای ایران رشتی بود!
-اولین کارخانه برق ایران
-اولین چاپخانه و روزنامه ایران
-اولین بلدیه ایران (شهرداری)
-اولین خیابان سنگ فرش ایران
-اولین شهری که دولت های روس وانگلیس وعثمانی وفرانسه در آن نمایندگی سیاسی داشتند و کنسولگری دایر کردند.
-اولین سیستم اِگو و گنداب (محل تغزیه بدخواهان رشت)
-اولین مدرسه دخترانه ایران (در اون زمان سطح فرهنگ مردم شهر های دیگه اونقدر پایین بود که دختران اجازه تحصیل نداشتن و رشتی هارو که به دختراشون اجازه مدرسه رفتن میدادن بی غیرت میخواندن)
{-41-}{-41-}{-41-}{-35-}{-35-}
ıllı YAŁĐA ıllı
2014-10-23_donbaler_1414047044441255_orig.jpeg ıllı YAŁĐA ıllı
خنده کنان می رود روز جزا در بهشت/هر که به دنیا کند گریه برای //گر به عزاخانه اش پا نهی آهسته نه/بال ملائک بود فرش عزای  /هاشم شکوهی {-35-}
عسل
عسل
عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است
دیدگاه · 1393/08/9 - 22:18 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است . دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است رسیدن ماه محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر بر شما دوستای گلم تسلیت باد امیدوارم تو دعاهاتون مارو از یاد نبرید
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/3 - 18:21 ·
7
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تو بخوان قصه مردان حساب و عدد و سود و زیان و قلم و ثبت و سیاق، کز همان روزهای نوروز در انبار بمانند و بگیرند و ببندند و شمارند و نویسند دو صد مشق در آن دفتر پیچیده به قیطان، که اگر خط بخورد یا که شود دیر، بهراسند از آن هیبت آن هیات سه مرد قلندر، همان هیات تشخیص علی الراس و اگر مانده حسابی نشود جمع، بر سر و صورت خود جمله بکوبند و دو صد لعن فرستند بر آن مرد ونیزی، همان لوکه پاچولی، که همه تی اکانت و دو طرف ثبت حساب از کرامات و افاضات هموست.
آن دگر خرده بگیرند از آن دسته اول که چرا آن ننوشتی و دگر چیز نوشتی که اگر این بشود شرط و شروط است و عدم، رد نظر.
هرگه این مرد سیه روز شود دیر به خانه، بخرامد به اتاقی و چپد زیر لحافی که بماند ز امان از خم ابروی زن و طعنه فرزند، که چه شد سهم تو از آن همه اعداد که بنوشتی و زدی جمع و چه شد وعده دریا و لب آب و نه حتی دو قدم پارک. این چه حرفه ست که نه چون کله پزان صنفی و جایی و نه چون آن مرد قدم رنجه به بازار مالی و منالی و نه یک باغ و حیاطی، که اگر یار برفت و تو در سوگ نشینی، آن جنازه تو به غسال سپاری که گزارش سر موقع توبه مجمع برسانی.
پس بگفتا گنهم چیست که جز این حرفه ندانم. این حرفه همان حرفه محبوب جهان است که در این دیر خریدار ندارد. من نه آن میرزا نویس در دکان و دم حجره ی آن بی هنرم، من دگر ممبر آن آیفک بین المللم.
آخر قصه: آخر قصه همه غصه و بس ناله نی که خراج دولت از آن سود به توافق به سر آید و در آن مجمع غدار بخورند و بگفتند و شنودند و دو صد سود و دو پاداش به تقسیم سپردند و ندیدند از پس پرده ی اعداد و رقم، آن همه خون جگر، دربدری، سوته دلی.
Mohammad
problem_solving.jpg Mohammad
کسی که اعتقاد دارد دیگران باید مشکلاتش را حل کنند؛

همانند کسی است که برای گذر از رودخانه منتظر است تا آب آن خشک شود!
دیدگاه · 1393/08/3 - 09:13 در حسینیه ·
6
b,w,beauty,experimental,woman-7cbd607de2c8edef4c615614d1c56c58_h.jpg
او از غرق شدن می ترسید !
برای همین .. هیچ وقت شنا نمی کرد
سوار قایق نمی شد ..
حمام نمی کرد ..
و به آبگیری پا نمی گذاشت !..

شب و روز در خانه می نشست
در را به روی خود قفل می کرد
به پنجره ها میخ می کوبید
و از ترس اینکه موجی سر برسد..
مثل بید می لرزید و اشک می ریخت !..

عاقبت آن قدر گریه کرد
که اتاق پر شد از اشک !
و اورا درخود،غرق کرد ...

شل سیلور استاین ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/2 - 16:42 ·
4
bamdad
bamdad
پیغام گیر مولانا :



بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!

شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم !

برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود

فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!

:)
دیدگاه · 1393/08/1 - 21:22 ·
4
bamdad
bamdad
پیغام گیر منوچهری :



از شرم به رنگ باده باشد رویم

در خانه نباشم که سلامی گویم

بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت

زان پیش که همچو برف گردد رویم!

:)
bamdad
bamdad
پیغام گیر خیام:

این چرخ فلک عمر مرا داد به باد

ممنون توام که کرده ای از من یاد

رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش

آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!

:)
دیدگاه · 1393/08/1 - 21:21 ·
4
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ