یافتن پست: #خداوند

zoolal
zoolal
جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست . .
دیدگاه · 1393/02/24 - 15:57 ·
4
zoolal
zoolal
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبت هایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین تنهام؛ انسانم
خدا گوید :
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع كن ...
یك قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/24 - 10:55 ·
6
zoolal
zoolal
خداوندا، خداوندا قرارم باش و یارم باش
جهان تاریکی محض است، می‌ترسم کنارم باش
دیدگاه · 1393/02/22 - 08:15 ·
8
zahra
zahra
zoolal
zoolal
درمقابل تقدیر خداوند مانند کودکی یک ساله باش
که وقتی او را به هوا می اندازی می خندد.
چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت...
دیدگاه · 1393/02/21 - 19:49 ·
5
...
...
خداوندا!
تقدیرم رازیبابنویس؛کمک کن آنچه که توخواهی من دیرنخواهم،وآنچه که تودیرخواهی من زودنخواهم!
دیدگاه · 1393/02/20 - 15:20 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست . . .
zahra
zahra
شب امتحان :
شب التماس به درگاه خداوند !
شب توبه !
البته مجموعه برگه های کمک آموزشی (تقلب) هم بد نیست
دیدگاه · 1393/02/15 - 08:52 ·
1
Majid
Majid
شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا

سکنی دارد. می خواهم ثابت کنم که خداوند فقط بلد است که از ما چیزی

بخواهد، در حالی که خودش برای سبک کردن بار ما کاری نمی کند.

دیگری گفت: خوب، من هم می آیم تا ایمانم را نشان دهم. همان شب به

قله کوه رسیدند... و از درون تاریکی آوایی را شنیدند که گفت: سنگ های

روی زمین را بر پشت اسبان تان بگذارید!!!

شوالیه اول گفت: دیدی؟! بعد از این کوهنوردی، می خواهد بار سنگین تری

را هم با خود ببریم! من که اطاعت نمی کنم. اما شوالیه دوم به دستور آوا

عمل کرد.
وقتی پای کوه رسید، سپیده دم بود، و نخستین پرتوهای آفتاب بر سنگ

های شوالیه پارسا تابید: الماس های ناب بودند که می درخشیدند!!!

استاد می گوید: تصمیم های خداوند اسرارآمیز، اما همواره به سود ماست.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:51 ·
Majid
Majid
خدا

روزی تصميم گرفتم كه ديگر همه چيز را رها كنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگي ام را!

به جنگلی رفتم تا برای آخرين بار با خدا ‏صحبت كنم. به خدا گفتم: آيا می‏ توانی دليلی برای ادامه زندگی برايم بياوری؟

و جواب ‏او مرا شگفت زده كرد.

او گفت : آيا درخت سرخس و بامبو را می بينی؟

پاسخ دادم : بلی.



فرمود: ‏هنگامی كه درخت بامبو و سرخس راآفريدم، به خوبی ازآنها مراقبت نمودم. به آنها نور ‏و غذای كافی دادم. دير زمانی نپاييد كه سرخس سر از خاك برآورد و تمام زمين را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع اميد نكردم. در دومين سال سرخسها بيشتر ‏رشد كردند و زيبايی خيره كننده ای به زمين بخشيدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. ‏من بامبوها را رها نكردم. در سالهای سوم و چهارم نيز بامبوها رشد نكردند. اما من ‏باز از آنها قطع اميد نكردم. در سال پنجم جوانه كوچكی از بامبو نمايان شد. در ‏مقايسه با سرخس كوچك و كوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بيش از 100 فوت ‏رسيد. 5 سال طول كشيده بود تا ريشه ‏های بامبو به اندازه كافی قوی شوند. ريشه هايی ‏كه بامبو را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نياز داشت را فراهم می ‏كرد.

‏خداوند در ادامه فرمود: آيا می‏ دانی در تمامی اين سالها كه تو درگير مبارزه با ‏سختيها و مشكلات بودی در حقيقت ريشه هايت را مستحكم می ‏ساختی. من در تمامی اين مدت ‏تو را رها نكردم همانگونه كه بامبوها را رها نكردم.
‏هرگز خودت را با ديگران ‏مقايسه نكن. بامبو و سرخس دو گياه متفاوتند اما هر دو به زيبايی جنگل كمك می كنن. ‏زمان تو نيز فرا خواهد رسيد تو نيز رشد می ‏ كنی و قد می كشی!
‏از او پرسيدم : من ‏چقدر قد مي‏ كشم.
‏در پاسخ از من پرسيد: بامبو چقدر رشد می كند؟
جواب دادم: هر ‏چقدر كه بتواند.


‏گفت: تو نيز بايد رشد كنی و قد بكشی، هر اندازه كه ‏بتوانی
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:29 ·
Majid
akserver.ir_13905088381.jpeg Majid
آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقاً به خدا عشق می ورزید .

روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید :

« تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند دوست داشته باشی ؟

آهنگر سر به زیر آورد و گفت :« وقتی که می خواهم وسیله ای آهنی بسازم

یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم . سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم

تا به شکل دلخواهم درآید .

اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود

اگر نه آن را کنار می گذارم

. همین موضوع باعث شده است که همیشه

به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا ! مرا در کوره های رنج قرار ده اما کنار نگذار ! »
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:21 ·
1
bamdad
bamdad
هر کس که بزرگ است آرام است...
.
بــزرگـــتـــریـــن اقیانوس جهان آرام است...
.
قطره باش اما دریایی بیاندیــش...
.
خداوند معجزه کرد و آدم را آفرید...
.
مانیز معجزه کنیم و آدم بمانیم
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/9 - 21:15 ·
5
Morteza
Morteza
خوشبختی یعنی :خداوند آنقدر عزیزت کند که وجودت آرام بخش دیگران باشد. و تو آنقدر خوشبختی که خداوند تو را مادر آفرید........
دیدگاه · 1393/02/8 - 15:55 ·
8
Morteza
Morteza
تـــــــﻬﺮﺍﻥ ﺗﺼﻮﯾﺮﯾﺴﺖ ﺍﺯ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ...
.
.
.
.
شرق ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ ﮐﺸﯿﺪﻩ ،
غرب ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺩﺍﺩﻩ سارا 6 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﻗﻮﭼﺎﻥ
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/7 - 17:03 ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
0.658730001313928059_parsnaz_ir.gif ıllı YAŁĐA ıllı
ReyHaNE (دختر همسایه)

وقتی به دنیا آمدی خداوند با تمام عظمتش به زمین لبخند زد

و بهار را به یمن حضورت به ما بخشید ،

ریحانه جونم {-96-} {-135-}
zahra
zahra
خداوند نمی خواهد ما به هم برسیم!
شاید تنها دلیلش این باشد که
اگر کنارم باشی،
دیگر هیچ وقت، هیچ چیز
از او نخواهم خواست

میلاد تهرانی
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/4 - 15:26 ·
6
bamdad
bamdad
پروردگارا یادم نیست آخرین بار کی خود را پیدا کردم ...

ولی خوب یاد گرفتم که ...

اگر دستانت را رها نکنم ...

گمشده ای ندارم تا پیدایش کنم ...

اکنون گمشده ای در زندگی ام جای ندارد ...

ممنونم ازت خداوندم ...

من در این هیاهوی غریب ... این من را یافتم ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/3 - 19:45 ·
4
zahra
zahra
ოօհʂεղ
در تعجبم از مرام این آدمای نادون!خداوند می بیند و فاش نمیکند،آدمها نمی بینند و فریاد میزنند
bamdad
bamdad
متین (میراثدار مجنون)
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد

و برمی گشت !

پرسیدند :

چه می کنی ؟

پاسخ داد :

در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم …

گفتند :

حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد

گفت :

شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما

آن هنگام که خداوند می پرسد :

زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟

پاسخ میدم :

هر آنچه از من بر می آمد !!
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
@bamy به دنبال خدا نگرد!

خدا دربیابانهای خالی از انسان نیست!

خدا در جاده های بی انتها نیست!

به دنبالش نگرد.......!

خداوند در قلبیست که شاد میکنی!

و

در لبخندیست که هدیه میکنی!
... ادامه
مائده
the-rain-is-falling-i-miss-you.jpg مائده
خداوندا.....
خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم
بارانی بفرست......
چتر گناه را دور انداخته ام.....
دیدگاه · 1393/01/29 - 18:11 ·
3
atefe
atefe
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....

با تو رازی دارم !..

اندکی پیشتر اَی ..

اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.

زیر چشمی به خدا می نگریست !..

محو لبخند غم آلود خدا ! دلش انگار گریست .

نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..

یاد من باش ... که بس تنهایم !!.

بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!

به خدا گفت :

من به اندازه ی ....

من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...

به اندازه عرش ..نه ....نه

من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!

اَدم ،.. کوله اش را بر داشت

خسته و سخت قدم بر می داشت !...

راهی ظلمت پر شور زمین ..

طفلکی بنده غمگین اَدم!..

در میان لحظه ی جانکاه ، هبوط ...

زیر لبهای خدا باز شنید ،...

نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...

نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...

که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!

نازنینم اَدم .... نبری از یادم ؟؟!!!!..
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/26 - 14:37 ·
9
zoolal
zoolal
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ
ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ، ﻗﺪﺭﯼ ﻋﺸﻖ
ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺎﻡﻫﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺗﺮﺩﯾﺪ، ﻗﺪﺭﯼ ﻋﺰﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﺧﻢﻫﺎ، ﻣﺮﻫﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ، ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﮔﺸﺘﮕﯽ، ﺍﯾﻤﺎﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﮕﺎﻧﮕﯽ، ﺍﻟﻔﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺴﺘﮕﯽ، ﺁﻏﺎﺯ
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺴﺘﮕﯽ، ﺁﻏﻮﺵ
ﺑﺮﺍﯼ ﻇﻠﻤﺖ ﺟﺎﻥ، ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽﻫﺎﯼ ﭘﯽ ﺩﺭ ﭘﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﺣﯿﺮﺕ ﺩﻝ، ﺁﺷﻨﺎﯾﯽﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﻣﻌﻨﺎ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ
ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺸﻖﻫﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ، ﻗﺪﺭﯼ ﺭﻭﺡ
ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺰﻡﻫﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ، ﻗﺪﺭﯼ ﺭﺍﻩ عطا فرما
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/25 - 08:27 ·
5
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ