Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #خودش

shaghayegh(پارتی_السلطنه)
pi54ych8gxdure60e4pl.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دو نفر که همدیگرو خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی تونستند از هم جدا باشند، با خوندن یک جمله معروف از هم جدا می شوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و هر کدام در انتظار دیگری، همدیگرو نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال توست و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده »
... ادامه
دیدگاه · 1391/12/3 - 16:34 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
من میگم:ادم باید یکیو داشته باشه که وقتی نگاش میکنه

دلش یه جوری بشه

موافقید...؟{-15-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
لل.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
به کبریت نیازی نیست سیگار را بر لبم می گذارم و به دردهایم فکر میکنم ، خودش آتش می گیرد …
دیدگاه · 1391/12/3 - 14:57 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
نقاشی-دختر-زیر-باران.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
انصاف نیست ، رفتنش با خودش باشد … فراموش کردنش با من
دیدگاه · 1391/12/3 - 14:42 ·
نگار
نگار
کامنت
نظر ی که دیگران نسبت به شما دارند مشکل خودشان است نه شما
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
وقتی به چیزی که آرزوشو داشتی میرسی، تازه میفهمی آرزوش از خودش قشنگتر بود!
دیدگاه · 1391/12/1 - 23:49 ·
parsa
parsa
این دخترایی که وقتی باهات میان بیرون خودشونن

همونایی که یه خروار آرایش نمیکنن چون خودشونو قبول دارن...

اونایی که مدل ماشینت یا داشتن یا نداشتنت براشون مهم نیست چون خودتو میخوان نه هیچ چیز دیگه ای...

اینکه کتونی میپوشن چون اختلاف قدشون باهات مهم نیست...

همونایی که میگن و میخندن والکی کلاس نمیذارن..رُکن..نقش بازی نمی کنن..

احساساتشونو تو لحظه میگن..

قم زدنو دوست دارن..بلند خندیدن و شوخی کردن رو دوست دارن...

آره همین دختران که حتی اگه خیلیم کم باشن...

اما بازم ارزش دارن که عاشقشون بشی... {-41-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1348316521878811_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اینم با 249 عمل زیبایی خودشو شبیه باربی کرده{-16-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
0.807466001349473677_parsnaz_ir.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
این دختر با 124 عمل زیبایی خودشو شبیه باربی کرده{-15-}
دیدگاه · 1391/12/1 - 00:17 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
طز.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دلم کار دست است


خودم بافتمش...


تارش را از سکوت


پودش را از تنهایی....


همین است که


خریدار ندارد...
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
گاهی جای خالی آدمها،می شه یه چاه عمیق و بزرگ

که با هیچی پُـــر نمی شه

حتا خودشون ...
دیدگاه · 1391/11/30 - 02:30 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
از یه جایی به بعد ...


به همه چیز و همه کس بی اعتنا می شی ،

دیگه نه از کسی می رنجی ؛

نه به عشق کسی دل می بندی .
از یه جایی به بعد، مرض چک کردن موبایل ات خوب می شه ،

حتا یه وقتایی یادت میره گوشی داری .

دیگه دلشوره نداری که موبایلتو جا بذاری یا اس ام اسی بی جواب بمونه .
ازیه جایی به بعد، دیگه دوست نداری هیچکس رو به خلوت خودت راه بــِـدی حتا اگه تنهایی و دلتنگی کلافه ات کرده باشه .

از یه جایی به بعد،باور می کنی کسی برای تنها نموندنِ تو نمیاد ...

اگه کسی میاد برای تنها نبودنِ خودشه .

از یه جایی به بعد وقتی کسی بهت می گه،دوستت داره ، لبخند می زنی و ازش فاصله می گیری .
از یه جایی به بعد،دیگه گریه نمی کنی،

فقط یه بغض همیشگی هست که بهش عادت می کنی.

از یه جایی به بعد، هر روز دلت برای یه آغوش امن،تنگ می شه

اما دیگه به هیچ آغوشی فکر نمی کنی.
از یه جایی به بعد دیگه حرفی برای گفتن نداری،

ساکت بودن رو به خیلی حرفها ترجیح میدی .

میری تو لاک خودت ...
از یه جایی به بعد از اینکه دوستت داشته باشن،می ترسی

جای دوست داشته شدن ها،روی قلب و فکر و روحت می سوزه...
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
یه لحظه ای هست که ...که باید همه چیز رو رها کنی و بری ... یه لحظه ای هست که از تشنگی داری میمیری،اما باید دستی که کاسه آبی به طرفت گرفته رو پس بزنی و بری ... یه لحظه ای هست که داری از تنهایی میمیری، اما باید از کسی که با آغوش باز روبروت واستاده،دور بشی و بری ... یه لحظه ای هست که ازدلتنگی داری دیوانه می شی، اما باید چشماتو ببندی و بری ... یه لحظه ای هست که باید همه چیز رو به حال خودش بذاری و بدون نگاهی به پشت سر بری یه لحظه ای هست که باید شمشیر و سپرت رو بذاری زمین و زخماتو برداری و بری ...
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/30 - 02:15 ·
Mostafa
Mostafa
یکی از دوشواری های زندگیم اینه که بفهمم اون وردی که مییو مییو موقع عوض شدن میخونه چیه؟ یعنی کل دوران طفولیت درگیر بودم باهاش !!! کصافط یجوری میگفت خودش فقط بفهمه بقیه نتونن عوض شن!
... ادامه
Mostafa
Mostafa
بنظر من؛وقتی گوشی رو سایلنته...
خودش باید شعور داشته باشه؛گــــــــم نشه.
Mohammad
D486oduiEc.jpg Mohammad
بزرگترین جهان با بیش از 1 تن وزن و 1.83 سانتی متر قد
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
درست متر کن ... !
آدمها قد خودشانند
نه قد تصورات تو ...
دیدگاه · 1391/11/28 - 01:47 ·
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
22.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
وانمود کردم به همه / که خیلی سخت نبود غمت /رفتنو دل بریدنت

وانمود کردم به همه / که دیگه اشتیاقی نیست / واسه دوباره دیدنت!

یه جور نشون دادم که نه / یه اتفاق عادی بود

همون دوتا درد دلم / واسه خودش زیادی بود

یه جوری گفتم که همه / بهم میگن بی عاطفه

میگن که حرف امروزت / با دیروزت مخالفه

اما شبا یواشکی / وقتی که هیشکی نیست پیشم

گوشیمو روشن میکنم / به عکس تو خیره میشم

دیگه منم و غربت / اشکای بی امونه من

به کی بگم دیوونتم / به کی بگم تنگه دلم

اما شبا یواشکی / وقتی که هیشکی نیست پیشم

گوشیمو روشن میکنم / به عکس تو خیره میشم

دیگه منم و غربت / اشکای بی امون من

به کی بگم ، دیوونتم / به کی بگم تنگه دلم

به کی بگم، به کی بگم ، تنگ دلـــــم

مدتیه عوض شدم / انگار یه آدم دیگم

هرکی میپرسه یادشی / دارم بهش دروغ میگم

دلم نمیخواد هیچکسی / چیزی بدونه از غمم

همین غرور لعنتی / تو رو جدا کرده ازم

هیشکی خبر نداره از / دقیقه های غربتم

اینجوری وانمود شده / که بی تو خیلی راحتم
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/28 - 00:44 ·
صوفياجون
صوفياجون
...(طنز)
اقتصاد مرسوم :
دو تا گاو ماده دارين... يكيش رو مي فروشين و يه گاو نر مي خرين...به تعداد گاوهاي گله ء شما افزوده ميشه و اقتصاد رشد مي كنه...پول براتون همينطور سرازير ميشه و مي تونين به بازنشستگي و استراحت بپردازين ...

اقتصاد هندي :
دو تا گاو ماده دارين ... اونها رو مي پرستين و عبادت مي كنين !

اقتصاد پاكستاني :
هيچ گاوي ندارين ... ادعا مي كنين كه گاوهاي هندي مال شما هستن ... از آمريكا طلب كمك مالي مي كنين ... از چين طلب كمك نظامي مي كنين ... از انگليس هواپيماهاي جنگي ... از ايتاليا توپ و تانك ... از آلمان تكنولوژي ... از فرانسه زير دريايي ... از سوييس وام بانكي ... از روسيه دارو ... و از ژاپن تجهيزات ... با تمام اين امكانات گاوها رو مي خرين و بعد ادعا مي كنين كه توسط جهان مورد استثمار قرار گرفتين !
{-7-}{-7-}{-9-}
شهرزاد
559157_249072308546911_1170048380_n.jpg شهرزاد
در این زمانه هیچ‌کس خودش نیست
کسی برای یک نفس خودش نیست
همین دمی که رفت و بازدم شد
نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نیست
همین هوا که عین عشق پاک است
گره که خود با هوس خودش نیست
خدای ما اگر که در خود ماست
کسی که بی‌خداست، پس خودش نیست
دلی که گرد خویش می‌تند تار
اگرچه قدر یک مگس، خودش نیست
مگس، به هرکجا، به‌جز مگس نیست
ولی عقاب در قفس، خودش نیست
تو ای من، ای عقاب ِ بسته‌بالم
اگرچه بر تو راه ِ پیش و پس نیست
تو دست‌کم کمی شبیه خود باش
در این جهان که هیچ‌کس خودش نیست
تمام درد ِ ما همین خود ِ ماست
تمام شد، همین و بس: خودش نیست

قیصر امین پور
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/28 - 00:13 ·
LeilA
لالبط.jpg LeilA
امشب از آکادمی ک رفت بیرون یه حس بدی بهم دست داد.
دوس دارمش
صوفياجون
520385_Rn0rE04N.jpg صوفياجون

” قد بالای ۱۸۰، وزن متناسب ، زیبا ، جذاب و …
این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند.
توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم .
چرا که خودم هم از زیبائی چیزی کم نداشتم و میخواستم به اصطلاح همسر آینده ام لا اقل از
لحاظ ظاهری همپایه خودم باشد . تصویری خیالی از آن مرد رویاهایم در گوشه ای از ذهنم حک
کرده بودم ، همچون عکسی همه جا همراهم بود .
تا اینکه دیدار محسن ، برادر مرجان ، یکی از دوستان صمیمی ام به تصویر خیالم جان داد و آن
را از قاب ذهنم بیرون کشید.
از این بهتر نمیشد. محسن همانی بود که میخواستم ( البته با کمی اغماض!) ولی خودش
بود . همان قدر زیبا ،با وقار ، قد بلند ، با شخصیت و …
در همان نگاه اول چنان مجذوبش شدم که انگار سالها عاشقش بوده ام و وقتی فردای آن روز
مرجان قصه ی دلدادگی محسن به من را تعریف کرد ، فهمیدم که این عشق یکطرفه نیست.
وای که آن روز ها چقدر دنیا زیباتر شده بود . رویاهایم به حقیقت پیوسته بود و دنیای واقعی در
نظرم خیال انگیز مینمود.
... ادامه
صفحات: 105 106 107 108 109

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ