یافتن پست: #خودم

black,and,white,deviant,expressive,face,photography,portrait-eb10752e483c6beeddcc3cd08e16a56e_h.jpg
در این شهر کسی به درد من مبتلا نشده
گم شده ام

درونِ یک "ما"ی خیالیِ خالی از خودم!
دیدگاه · 1393/08/7 - 18:48 ·
5
مرجان بانو :)
SK7zVASqcH.jpg مرجان بانو :)
قطبی
صوفياجون
1004945_789407654409879_575498197_n.jpg صوفياجون
رضا
رضا
ıllı YAŁĐA ıllı بازی هست که نصب نکرده باشی رو تبلت ؟ {-7-}
Mohammad
55103238497051974032.jpg Mohammad
گاهی وقتا لازمه مثل یک رهبر ارکستر رفتار کنیم :

به همه پشت کنیم و مشغول کار خودمون باشیم

چون درست بعد از اینکه کارمون تموم شد ، همه ی اون کسانی که بهشون پشت کرده بودیم

مجبورن بلند بشن و تشویقمون کنن .
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/3 - 09:14 ·
6
Mohammad
19.jpg Mohammad
پسری از مادرش پرسید:

چگونه می توانم برای خودم زنی لایق پیدا کنم؟

مادر پاسخ داد:

نگران پیدا کردن زن لایق نباش ؛

روی مردی لایق شدن تمرکز کن ....
... ادامه
Mohammad
3d5a01026e17fe1dd9c6fc7c4460ae70_1024.jpg Mohammad
عاقبت و آخر کار نشون داده:

کلاه مردم رو که بر داریم باید سر خودمون بگذاریم ...

کلاه بر سر مردم که بگذاریم ؛ سر خودمون بی کلاه می مونه ...

و شاعر چه زیبا گفته :

هر چه کنی به خود کنی ؛ گر همه نیک و بد کنی .
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/3 - 09:13 در حسینیه ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
IMG_20141025_064352.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
صوفياجون
صوفياجون
یه روز یه رو میبرن امریکا مسابقه ماهی خوری
سوت که میزنن گربه ها همه شروع میکنن به خوردن فقط گربه رشتی واستاده بود نگاه میکرد
گفتن چرا شروع نمیکنی
گفت: پلا فاندیدی ؟؟!!!{-7-}{-7-}{-18-}
Majid
cvffq84bzo.jpg Majid
« به چشمای خودم شاید به تو که شک نمیکردم
سر لجبازی هم باشه دیگه دورت نمیگردم »
دیدگاه · 1393/07/30 - 14:14 ·
3
صوفياجون
صوفياجون
رشتیه میبرن بهشت.دمِ درِ بهشت که میرسه میگه:
اووووووووووف...
میگن چی شد؟؟؟
میگه آهووووووووووو...!!!
میگن چته؟؟؟
میگه اوووووووووه!!!
میگن زهرمار،خو چه مرگته؟؟؟
.
.
.
.
.
.
میگه این که خودمونه که ..{-7-}{-7-}{-41-}
Mohammad
Mohammad
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
افراد مشهور مرداد ماه: محمود دولت‌آبادی (نویسنده ایرانی) ، علی حاتمی (کارگردان ایرانی) ، انوشیروان روحانی (آهنگساز ایرانی) ، عارف عارف‌کیا (خواننده ایرانی) ، امید (خواننده ایرانی) ، شقایق فراهانی (بازیگر ایرانی) ، حسن جوهرچی (بازیگر ایرانی) ، داریوش فرضیایی"عمو پورنگ" (بازیگر ایرانی) ، منیرو روانی‌پور (نویسنده ایرانی) ، امین تارخ (بازیگر ایرانی) ، جواد رضویان (بازیگر ایرانی) ، پوپک گلدره (بازیگر ایرانی) ، رضا صادقی (خواننده ایرانی) ، مهدی مهدوی کیا (فوتبالیست ایرانی) ، داریوش ارجمند (بازیگر ایرانی) ، امین زندگانی (بازیگر ایرانی) ، آلدوس هاکسلی (نویسنده آمریکایی)، جورج والتر اسکات (نویسنده اسکاتلندی)، جان گالز ورثی (نویسنده آمریکایی)، جورج برنارد شاو (نویسنده انگلیسی)، دوروتی پارکر (نویسنده انگلیسی)، کارل گوستاو یونگ (روانشناس سوئیسی)، آلفرد هیچکاک (کارگردان انگلیسی)، موسیلینی (دیکتاتور ایتالیایی)، فیدل کاسترو (رهبر انقلابی کوبا)، سانجی دات (بازیگر هندی ) ، کاجول (بازیگر هندی ) ، ناپلئون بناپارت (پادشاه فرانسه) و لوسیل بال (کمدین آمریکایی).
Mohammad
Avazak_ir-Cake (20).jpg Mohammad
شکلاتی {-197-}
Mohammad
avazak_ir-Fruit (57).jpg Mohammad
Morteza
Morteza
کتابش رو بستم. جامدادی رو که چند دقیقه پیش از شدتِ عصبانیت پرت کرده بودم برداشتم. مداد هاش رو یکی‌ یکی‌ گذاشتم سر جاش. کنارش نشستم، بغلش کردم. بوسیدمش. سرش رو بوسیدم، موهای عرق کرده‌اش رو، پیشونیش رو، گونه ی بر افروخته‌اش رو. گفتم نمیخوام هیچی‌ بشی‌. نمی‌خوام دکتر و مهندس بشی‌. می‌خوام یاد بگیری مهربون باشی‌ .نمی‌خوام خوشنویسی یا چند تا زبون یاد بگیری. می‌خوام تا وقت داری کودکی کنی‌. شاد باش و سر زنده . قوی باش حتی اگر ضعیف‌ترین شاگردِ کلاس باشی‌. پشتِ همون میز آخر هم می‌شه از زندگی‌ لذت برد. بهش گفتم تو بده بستون درس و امتحان و نمره هر چی‌ تونستی یاد بگیر ولی‌ حواست باشه از دنیای قشنگِ خودت چیزی مایه نگذاری. کنارِ هم نشستیم ، پاپکورن خوردیم و فیلم دیدیم و من تمام مدتِ به خودم و به یک زندگی‌ فکر می‌‌کردم که آنقدر جدی گرفته بودم. زندگی‌ که برای من مثل یک مسابقه بود و من در رویای مدال‌هایش تمام روز هاش رو دویده بودم. هیچکس حتی برای لحظه‌ای مرا متوقف نکرده بود. هیچکس نگفته بود لحظه‌ای بایستم و کودکی کنم. هیچکس نگفته بود زرنگ‌ترین شاگردان، خوشبخت‌ترین‌ها نیستند.
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/28 - 23:14 ·
7
مرجان بانو :)
3Fe8D5pmqC.jpg مرجان بانو :)
{-41-}
Mohammad
Mohammad
از آواتار نفر قبلی چه حدسی راجع به شخصیتش میزنی ؟؟؟؟
Morteza
Morteza
ﺗﻮﺭﯾﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ
ﮐﺮﺩ :
ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺷﺪﻡ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻡ . ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺳﻔﺎﺭﺷﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ
ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﭘﯿﺸﺨﻮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ
ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﻭﺗﺎ ﭼﺎﯾﯽ ﻭ ﯾﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻨﺪ
ﯾﮑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ.
ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺭ ﺣﯿﺮﺕ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ . ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺖ ﯾﮏ ﺑﺮﮔﻪ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﭼﺎﯼ ﻭ ﯾﺎ
ﻗﻬﻮﻩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺩﯾﻮﺍﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻤﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ
ﻓﮑﺮ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﭼﯿﺴﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﯾﻌﻨﯽ
ﭼﻪ؟
ﺩﺭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻏﻮﻃﻪ ﻭﺭ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺷﯽ ﻭﺍﺭﺩ
ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ "
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺑﯽ ﺯﺣﻤﺖ ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﯾﻮﺍﺭ "
ﻭ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﻏﺬﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ
ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ
ﺩﺍﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﻮﻟﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
ﻭ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﯾﻢ : ﻓﻘﻂ ﻣﺎﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯿﺮﻭﯾﻢ ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/27 - 23:06 ·
9
مرجان بانو :)
Avazak_ir-Autumn12.jpg مرجان بانو :)
مانده‌ام چگونه تو را فراموش كنم
اگر تو را فراموش كنم
بايد سال‌هايي را نيز كه با تو بوده‌ام فراموش كنم
دريا را فراموش كنم
و كافه‌هاي غروب را
باران را
اسب‌ها و
جاده‌ها را
بايد دنيا را زندگي را و
خودم را نيز فراموش كنم
تو با همه‌ چيز درآميخته‌اي ....{-153-}
دیدگاه · 1393/07/27 - 08:46 ·
5
Morteza
1412348382860924_thumb.jpg Morteza

من درشهری زندگی میکنم که یکی ازمعروف ترین سمفونی های موزارت راروی دنده عقب وانت میگذارند!
شهریکه روانشناس هایش ازهمسرانشان طلاق گرفته اند!
دكترهايش بيمارند!
تحصيل كرده هايش بيكارند,
شهری که درجدولهای روزنامه هاومجله هاسوال اینست:بی دینی7حرفی
وجواب میشود:سکولاری!
شهریکه میگویندمسلمان سازومسلمان داراست اماباهرنفس تهمت میزنندوغیبت میکنندوبقولی گوشت برادرمرده خودراباولع میخورند

شهری که نظامی اش شهردارمیشود!
رئيس باشگاه فوتبال ميشودو
فوتباليست اش تاجر,
مهندس برقش تاکسی دارد!
آدمهاازدیدن پلیس بجاي احساس امنيت میترسند!
شهریکه دل بدست آوردن سخت است ودل شکستن هنر!
وهنرمعناي خودراگم كرده
شهریکه من دوست دارم هوای توراداشته باشم،
وتوهوای من را،امانه به معنی حمایت! به این معنی که هیچ کدام نمیخواهیم درهوای خودمان نفس بکشیم....

شهریکه مرگ حق است وحق گرفتنی!
شهریکه برنده یعنی کسی که کمترازبقیه میبازد!
شهریکه حتي کف اتوبانش دست اندازدارد!
شهریکه همه فکر می کنند فقط خودشان میفهمند!
شهريكه همه مشكلات را در شخص ديگري ميبينند!
... ادامه
Mohammad
Mohammad
استاتوس یک دختر:
امشب می خوام تو بالکن بخوابم
.
دو هزار و پونصد تا پسر،کاش بالکن خونه تون بودیم
.هزار نفر دیگه،توبالکن چرا؟ بیا بغل خودم،اونجا سرما می خوری
... ... ... ... ... ... .هزار و شونصد نفر دیگه،تو بخواب،من تا صبح بیدار می مونم که یه وخ از اون بالا نیفتی
--------------- ---------
حالا استاتوسِ یک پسر : امشب می‌خوام تو بالکن بخوابم ...!
۱۵ تا پشه like this 24 {-18-}
Mohammad
rainy.matalebeziba.ir.jpg Mohammad
هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند...
هر دو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزیدند
پسرک پرسید: «ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم.
مى‌خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.

گفتم: بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.
آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهای شان را گرم کنند، بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم.
زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد، بعد پرسید: ببخشین خانم! شما پولدارین؟
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: من اوه نه!
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند ...

فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم،
بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم.
سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم، لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.
مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

*
*

با دلبستن به دلخوشی های زندگی، می توان برای فردای بهتر تلاش کرد
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/26 - 09:17 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی…!
تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی…
بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون
می ایستـــه بغـــل دستــتــــ …
دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ
بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه:
خـــوبــی رفیـــق؟؟!!
بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ …
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/25 - 13:03 ·
5
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ