شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

...

توچشمات مال من نیست و {-26-}

نگات دنبال من
نیست و {-57-}

چشاتودزدکی دیدم {-39-}

توقهوه ات
فال من نیست و {-38-}

نمیدونی
دیگه حالی
توی احوال من نیست و
نمیدونی {-11-}

توازمن دلخوری
اما {-9-}

اینااشکال من نیست و {-28-}

ازاون وقتی که هیچ گوشی
دیگه اشغال من نیست و
نه تو
نه هیچکس دیگه
تواستقبال من نیست و {-21-}

نمیدونی

توقلب من دیگه جایی
واسه امثال من نیست و {-38-}

یه ذره دلخوشی حتی
توی اقبال من نیست و {-6-}

بهارش اینجوری باشه
نه امسال
سال من نیست و {-60-}

نمیدونی
نمیدونی
نمیدونی
{-35-}

3 دیدگاه · 1392/09/18 - 12:30 ·

7

رضا

سلام به همگی شبتون بخیر . اوضاع سایت مرتب هست ؟

7 دیدگاه · 1392/09/17 - 23:20 ·

9

bamdad

خب دوستان عزیزم
من دیگه با اجازه ی شما میرم بخوابم
آخه خیلی وقته از وقت خوابم گذشته
صبح زود باید برم سر کار
شب همگی تون بخیر و شادی و خوشی...
{-176-}

5 دیدگاه · 1392/09/15 - 23:41 ·

8

شهرزاد

...

12 دیدگاه · 1392/09/15 - 22:45 در نظرشماچیه... ·

15

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

mostafa AZ

محمد اینو خوب اومدی اهنگش قشنگه

1392/09/15 - 22:49

bamdad

دلهره دارم که یروز ی از من جدا شی
یا بیاد روزی که دیگه پیشم نباشی
دلواپست میشم تا دور میشی از خونه
کی جز تو معنای این احساس رو میدونه؟
....
از تو دل میخوام نه ترحم
شدم اسیر این توهم
که میسوزه دلت واسه من
با من حرف بزن....
{-41-}
دلهره _ رضا شیری...

1392/09/15 - 22:49

✲ميــMisS.ArEzoOــس✲

تو همونی که میگفتی تو دنیا هیشکی مثل من پیدا نمیشه تو همونی که میگفتی قلبم ماله تو باشه واسه همیشه

همه آهنگای شادمهر قشنگن

1392/09/15 - 22:51

صوفياجون

من آهنگهای زیادی رو دوست دارم ولی بینشون
#حس_من
#سیاوش #شمس
حس من دورغ نمیگه یه نفر تو زندگیته بخیالت نمیدونم این تموم دلخوشیته تو دلم از تو میپرسم کدوم عشق اخریته حس من دورغ نمیگه شایدم به من میخندی با یه اشتباه دیگه نمیخوام به روت بیارم داره چشمات اینو میگه بهتر از خودت اینو میدونم تو دلت چه حالی داره بین من با یه غریبه نمیخوای فرقی بزاری میون بردن و باختن تو مرددی عزیزم {-109-} {-109-}

1392/09/15 - 23:11

مائده

تا گفتم كی هستی تو گفتی يه بی ‌تاب/تا گفتم دلت كو تو گفتی كه در ياب
قسم خوردی بر ماه كه عاشق‌‌ ترينی/تو يک جمع عاشق تو صادق ‌ترينی
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت/به خود گفتم ای واي مبادا دروغ گفت
گذشت روزگاری از اون لحظه ناب/كه معراج دل بود به درگاه مهتاب
در اون درگه عشق چه محتاج نشستم/تو هر شام مهتاب به يادت شكستم
تو از اين شكستن خبر داری يا نه/هنوز شور عشق رو به سر داری يا نه
هنوز هم تو شب‌هات اگه ماه رو داری/من اون ماه رو دادم به تو يادگاری

1392/09/16 - 17:22

Mostafa

تو سالها سرنشین این گوشه از شهر بودی
اما با من که همیشه همسایتم قهر بودی

1392/09/17 - 18:55

Mostafa

There's a shadow just behind me, / Shrouding every step I take, / Making every promise empty, / Pointing every finger at me.

1392/09/17 - 18:56

fereydoun

/ناراحتت کردم دم رفتن/خواستم که نا امید بشی ازمن
/یکم واست لازمه بیرحمی/دلیلشو حالا نمی فهمی
/به بغض وادارم نکن انقد/این گریه ها باشه برای بعد
/این عادلانه نیس میدونم/ازمن نپرس چطور می تونم..
/تو قلب من یه امپراطوره / تسلیم میشه چونکه مجبوره
/برو نباید مال من باشی/ خواهش نکردم این یه دستوره!

1392/09/17 - 19:07

fereydoun

نفرین به این وجدان بیهودم/ایکاش من خودخواه تر بودم
/غرور من این بار حق داره/ دنیا به من خیلی بدهکاره
/سکوت یعنی مُرده فریادم/ باید تورو از دست میدادم
از من به تو پنجره ای وا نیس/وقتی که خوشبختیت اینجا نیس/
تو قلب من .... (مهدی یراحی)

1392/09/17 - 19:10

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

شبهای من اینجوری صب میشه...عکساتو میچینم روی تختم...اصلا مهم نیست چی میگن مردم...با خاطراتت خیلی خوشبختم

1392/09/17 - 20:55

shahin(غیرت_السلطان)

به سلامتی خودمو خودت که برای دلخوشی هستیم به سلامتی کسایی که می خونن و میگن دمت گرم با حال بود

دیدگاه · 1392/09/14 - 21:15 ·

3

amir hossein

آیا میدانید که....
ﺍﺳﺎﻣﯽ ﺟﻦ ﻫﺎ:
ﺯﻋﻔﺮ، ﻣﺎﺯﺭ، ﮐﻤﻄﻢ، ﻗﺴﻮﺭﻩ، ﻃﯿﮑﻞ...
ﻗﺒﯿﻠﻪ ﻫﺎﯼ! ﺟﻦ ﻫﺎ:
ﺑﻨﯽ ﺍﻟﻘﻤﺎﻗﻢ، ﺑﻨﯽ ﺍﻟﺪﻫﻤﺎﻥ، ﺑﻨﯽ ﺍﻟﻘﯿﻌﺎﻥ.
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ
ﺷﻨﻮﻧﺪ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺘﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ...
ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺧﻮﺷﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺁﺭﺯﻭﻣﻨﺪﻡ..

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/13 - 17:10 ·

11

محسن

منم برم استراحت کنم...............فدای شما و مهربونیاتون.....همه ی شمارو ب خدای مهربون میسپارم!!!!!!!!!!!!! بایییییی {-22-}

6 دیدگاه · 1392/09/11 - 22:51 ·

7

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

چقدر استرس داری تو آروم باش

بیخیال دنیا و قانوناش

یه سری مشکلات هنو بینمون هست

که کنار میام هردوتامون باش

میدونم داری ازم آتو

ولی من دوست دارم فقط با تو

باشم و این بهم آرامش میده

وقتی شب میزنم قدم با تو

نه نمیزارم ترشه گونت

اما اخلاقای بچه گونت

کنار میام و با تو هستم

به کسی نمیدم من جاتو اصلا

زندگی با تو خوبه زشت نی

یه دختر شیکی با موی مشکی

که مسلما وقتی با منی توهم

بیشتر از همه توی چشمی

دیوونه اگه بری دیگه دلخوشی برام نمیمونه

اینو بدون که دوست دارم من دیوونه

هیچ کسی قدرتو مثل من نمیدونه
#ارمین #دیوونه

[لینک]

2 دیدگاه · 1392/09/11 - 14:00 در موسیقی ·

11

shahin(غیرت_السلطان)

سلامتی تویی که کم بودی، کم موندی.... اما عمیق بودی..
سلامتی تویی که خوشی بی من، کمم بی تو... تنهام بی تو...
سلامتی تویی که دیگه برگشتنی نیستی، مال من نیستی... .. برگشتنی نیستم... مال تو نیستم..... اما دوستت دارم

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/8 - 23:49 ·

8

...

حافظ هنوزاصراردارد
""خبرخوشی درراه است""
توکجای دنیای منی
که هرچه می آیی نمیرسی؟ {-38-}

1 دیدگاه · 1392/09/7 - 22:23 در عشق ممنوع ·

10

bamdad

وقتی حرف از رفتن میزنی فقط برو...

مابین اینهمه رفتنت و نا امید کردن تمام امید هایم

به عقب نگاه کردنت چیست؟!؟!؟

می خواهی به چشم ببینی شکستنم را؟....

بگذار روشنت کنم...!

من ! ا اینهمه نگاه کردن هایت ذره ذره آب می شوم...

با آن همه! وعده های از سر دلخوشیم که شاید...

دلت به رحم بیاید و عزم آمدن کنی

امیدوارم می کند....

و هر بار که چهره برمیگیری و ادامه می دهی به رفتنت...

من تمام می شوم تمام!!!

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/09/7 - 20:52 ·

8

Morteza

دیروز سفری کوتاه به دانشگاه سابقم داشتم.. دانشگاهی که برای من حکم بهترین ها رادارد.. هیچ گاه یادم نمی رود زمانی که پایم به آنجا باز شد برای انتقالی و بازگشت به هر دری می زدم به هیچ قیمتی نمی خواستم بمانم.. همه اش گله از خدا که چرا چنین شد.. حالا می فهمم که چرا می گویند اگر خدا نامطلوبی را سر راهت قرار داد بدان به صلاح توست.. این جمله برای من مصداق دارد..
چندماهی گذشت و عادت کردیم.. جای پایمان حسابی سفت شد..
دوستان بودند و زندگی شیرین خوابگاهی.. اما اگر بخواهم از حال دلم بگویم آنچنان روبراه نبود.. گویی چیزی کم داشت که در پی اش به هر دری می زد.. نمی دانم اسمش را چه بگذارم..
به قول حافظ سخن عشق نه آن است که آید به زبان...
چند ترم گذشت.. کسانی را دیدم که خوب تر از هر خوبی بودند.. دلشان مثل آینه صاف و زلال بود.. نگاهشان آدم را آرام می کرد.. حرف هایشان چون مرهمی زخم را درمان می کرد.. آنها خدا را جوری می دیدند که با نگاه من فرق داشت.. از زندگی چیزی می خواستند که من نمی خواستم.. به یقین آنها بندگان مخلص خدا بودند.. و کسانی که زندگیم را رنگ و بویی دیگر دادند.. گمشده من همان بود که از آنها آموختم... و آرام آرام همه چیز عوض شد... دیگر خوشی های گذشته برایم بی معنی شدند... هرچند نگاه های اطرافیان عوض شد اما من این "شدن" را دوست داشتم..
و دوستی من با شهدا از آنجا آغاز شد... وهمین آشنایی سرآغاز زندگی دوباره من شد..
دیروز که در دانشگاه قدم می زدم لحظه لحظه ی آن روزها برایم زنده شد.. دلم حسابی تنگ شد.. برای همه چیز.. یادم آمد اعتکاف سال پیش را.. مراسم هایی که در مسجد برگزار می شد و با دوستان می رفتیم.. مراسم چهلم شهید رحیمی و..
سری هم به دوستان شهیدم زدم.. سه شهید گمنام..سه دوست..سه همراه.. سه عزیز.. کسانی که لحظه های دلتنگی ام را همدم بودند.. شنواتر از هر کسی به حرف هایم گوش می دادند و در آن شهر غریب برایم برادری می کردند.. خدا می داند که چقدر دلم برایشان تنگ شده بود...
گاهی یک لحظه یک تصویر یک نگاه یک حال و یک تلنگر زندگیت را زیر و رو می کند...
و چه خوب می شود اگر آن تلنگر راهت را به سمت نور و آرامش عوض کند...

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/09/6 - 22:05 ·

8

Noosha

روزی روزگاری رسم زندگی ما این شکلی نبود. مردم خوش بودن و خرم، سالم و درستکار. به کوچکترین بهانه ائی شاد میشدن و به راحتی شادیهاشون رو تقسیم میکردن. رحم داشتن و دست بده. کی اینهمه غم داشتیم و درد و مرض؟
کجا رسممون اینطور جدائی بود و دوری؟ توی فرهنگ لغاتمون هرگز معنی شارلاتان، آدم زرنگ نبود. هرگز فرصت طلب و کلاش، آدم تیز نبود. دزد معنیش آدم کار درست نبود و آدم درستکار هم به ولله که اسمش اسگول نبود! آئین همه چیز رو به هم ریختیم و فکر کردیم این یعنی نوگرائی و روشنفکری. رفتارهامون رو دگرگون کردیم. به سیره گذشتگانمون پشت کردیم. حتی از خودمون و روابط زناشوئیمون هم زدیم و فقط به فرزندانمون پرداختیم. فکر کردیم شاهکار میکنیم! روابط عاطفی رو کم رنگ کردیم. گشت و گذار دست جمعی و درکنار اقوام و آشنایانمون بودن رو با خانه نشینی معاوضه کردیم. فکر کردیم به این میگن آرامش!
هر روز گفتیم وقت نداریم . همش غر زدیم از گرونی و مشکلات و به تفریحات و دلخوشی های ارزون هم وقتی نگذاشتیم.
ضرب المثل هامون شده، این چشمت به اون چشمت اطمینان نکنه...
یا دیگی که برای من نجوشه، میخوام سر سگ توش بجوشه !
الان هم که در دنیای مجازی داریم غرق میشیم. حوصله حرف زدن با همدیگه رو نداریم و فردا هم احتمالا چشم دیدن هم رو ! دور از جون شما ، خودم رو میگفتم! {-60-}

1 دیدگاه · 1392/09/5 - 11:42 در Lawless ·

10

Noosha

تمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم!
وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو میریزد ... چیزی شبیه غرور!

بابا لنگ دراز عزیزم لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم ... بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند ... نمیگذارم ... نمیخواهم ...!

بابا لنگ درازِ من همین که هستی دوستت دارم ... حتی سایه ات را که هرگز به آن نمیرسم!

بابا لنگ دراز
جین وبستر {-41-}

یکی از کارتون های مورد علاقه من {-41-}

1 دیدگاه · 1392/09/4 - 21:05 ·

15

ParNiyA

یادت را از من نگیر
بگذار من هم مثل سهراب بگویم
"دلخوشی هایم کم نیست"

دیدگاه · 1392/09/3 - 02:37 ·

7

ReyHaNE (دختر همسایه)

از کجا بگویم ؟!

به طرز عجیب و احمقانه اى دلم برایت تنگ است …
دلخوشیها کم نیست …
آدمهاى دور و برم هم کم نیستند …

دیدگاه · 1392/09/2 - 19:33 ·

5

bamdad

روزگارا که چنین سخت به من میگیری با خبر باش که پژمردن من آسان نیست...

گرچه دلگیرم از دیروز.

گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند.

لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست.

...

....

زندگی باید کرد

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/1 - 19:48 ·

4

صوفياجون

#خیلی #جالبه #آقایان #و #مخصوصا #خانمها #حتما #تا #آخر #بخوانند
{-35-}

.
یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچکس از دنیای مردان نمیگوید. هیچکس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند "... مردان" خاص نمیشود. مردها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلندگو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان میگویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین مردها که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول میشوند. یکی از همین مردهای همیشه خسته. از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی و کار و درآمد و تحصیل... همه از مردها همه توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند و پولدار و خوشتیپ و جذاب و قدبلند و خوش اخلاق و قوی... و خدا نکند یکی از اینها نباشند....!!!
ما هم برای خودمان خوشیم! مثلن از مردی که صبح تا شب دارد برای درآمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو میزند توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویالون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویالون میزند توقع داریم که عضو ارشد هیئات مدیره شرکت واردات رادیاتور باشد. توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند و زندگی مان را تامین کنند و صبور باشند و دلداریمان بدهند و خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود به آرایشگاه بروند و غذاهای بدمزه ما رو با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی رو که دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردیشان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند!
مردها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم مردها صبرشان از ما بیشتر است. وقت هایی که داد میزنند وقت هایی که توی خیابان دست به یقه میشوند وقت هایی که چکشان پاس نمیشود وقت هایی که جواب اس ام اس شب بخیر را نمیدهند وقت هایی که عرق کرده اند و وقت هایی که کفششان کثیف است. تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین. و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند من را برای خودم نمیخواهد برای....!
{-35-}