یافتن پست: #خونه

Majid
ممم.jpg Majid
من برات چی بودم؟؟

قصه ی تکراری...یکی که باور کرد...خیلی دوسش داری...

من برات چی بودم؟

سایه ی تنهایی...یکی که فکر می کرد...تو براش دنیایی.

من برات چی بودم؟؟

جز یه قاب کهنه...که شکستو پا شد...از یه خواب کهنه...

گفته بودی دنیامی...

منمو این خونه...

فکر میکردم چشمات...

حسمو میدونه...

من برات چی بودم ؟؟؟؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/21 - 17:01 ·
7
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
زن به شوهرش : از دست اين مامانت خسته شدم ، بهم توهين كرد ... شوهر : مامانم كه 3 ماهه مسافرته ، چطور توهين كرده؟! زن : پستچي نامه آورد ... منم خوندم ، خوندم ، خوندم ، تهش نوشته بود ، فضول خانم ، اگه سيرخونديش ، بده پسرم بخونه{-13-}
bamdad
bamdad
الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمی ده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس. بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم. قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من می شنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...
هر چی می خوای به من بگو قول می دم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟
فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :
اصلا خدا باهام حرف نزنه گریه می کنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو...دیگر بغض امانش را بریده بود
بلند بلند گریه کرد وگفت:
خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم می خواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...
چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟
آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه
فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟
مثل خیلی ها که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم با تو دوستم.
مگه ما باهم دوست نیستیم؟
پس چرا کسی حرفمو باور نمی کنه ؟
خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه این طوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه...
کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب می کردند
تا تمام دنیا در دستشان جا می گرفت.
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان می خواستند .دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت
{-61-}
صوفياجون
صوفياجون
وای خسته شدم از صبح تو هستم{-3-}{-3-} خیلی خسته شدم ولی غذا درست کردم توپ {-41-}{-7-}{-7-}
با _سوخاری البته ماهی نیستا یه شماره از کولی کوچیکتره بهش چی میگن؟ یهووووویی تصمیم گرفتم ماست بورانی هم درست کنم رفتم از باغ بادمجون کندم گذاشتم کباب شه {-11-}{-29-}{-35-}{-41-}{-251-}{-250-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
تلویزیون داره میگه : جوونا باید مسیر زندگیشونو مشخص کنن تا موفق بشن ... یهو مامانم برگشته میگه : مسیرشون مشخصه دیگه ... اینترنت ..آشپزخونه... اینترنت...دستشویی... اینترنت...تخت خواب ...!!{-7-}
غزل
3021588-af6d45c07799d577b6d3c92565b43310-l.jpg غزل
{-36-}
bamdad
bamdad
سلام بر دوستان عزیز
خوبید عایا؟
من امشب یه کاری برام پیش اومده بود که تازه اومدم خونه زودم باید برم بخوابم که صبح برم سرکار
مراد دیدار شما عزیزان بود که خداروشکر حاصل شد
:)
soheil
soheil
ﺗﺎﺭﺯﺍﻥ ﻟﺨﺖ ﺑﻮﺩ
.
.
.
ﺳﯿﻨﺪﺭﻻ ۱۲ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺧﻮﻧﻪ
.
.
.
ﭘﯿﻨﻮﮐﯿﻮ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻔﺖ
.
.
.
ﺑﺘﻤﻦ ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﺎﻻﯼ ۳۰۰ ﻣﺎﯾﻞ ﺑﺮ ﺳﺎﻋﺖﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩ
.
.
.
ﺳﻔﯿﺪﺑﺮﻓﯽ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﻫﻔﺖ ﺗﺎ ﻣﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﯿﮑﺮﺩ
.
.
.
ﭘﺲ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻣﺎﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ !!

ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻣﻮﻥ ﻣﻮﺭﺩﺩﺍﺷﺘﻦ
.
.
.
ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯾﻢ ﺑﺎﻭﺭﮐﻨﯿﻢ ﻣﻠﻮﺍﻥ ﺯﺑﻞ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝﻧﻤﯿﺨﻮﺭﺩ ﻣﺎﺭﻱ ﺟﻮﺍﻧﺎ ﺑﻮﺩ!

آﺧﻪ ﮐﺪﻭﻡ ﺑﺮﮒ 7 ﭘﺮﯼ
ﺍﺳﻔﻨﺎﺟﻪ؟
ﺑﻌﺪﺷﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﺍﻻﻏﯽ ﺗﻮ ﭘﯿﭗ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ
ﻣﯿﺮﯾﺰﻩ؟!!
ﺗﺎﺯﻩ ﮐﺪﻭﻡ ﺍﺳﻔﻨﺎﺟﻲ ﺍﻧﻘﺪ ﺍﻧﺮﮊﻱ ﺯﺍﺳﺖ؟!؟
ﻋﻤﻮﯼ ﺳﻮﺑﺎﺳﺎ ﻫﻢ ﻋﻤﻮﺵ ﻧﺒﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﻮﺩ !
خلاصه ی کلام اینکه بدجوری ﮔﻮﻟﻤﻮﻥ ﺯﺩﻥ
{-15-}{-15-}{-15-}{-15-}
Mohammad
NxbZezD4w5.jpg Mohammad
ساعت قهوه سازی که سر ساعت شما را از خواب بیدار کرده و یک لیوان قهوه داغ برایتان آماده می کند
bamdad
bamdad
"این نامه رو فقط نیلوفر بخونه!"

.

.

.

.

.

.

.

.

.

(مازیار فلاحی، بعد از کات کردن با لیلا!)

{-7-}
رضا
00990211.jpg رضا
10 دیدگاه · 1393/05/10 - 14:29 در ورزش ·
7
صوفياجون
صوفياجون
از خونه همسایه صدای دادو فریاد و گریه میومد.{-18-}{-1-}{-11-}..
منم رفتم فهمیدم که دخترشون از خونه فرار کرده . منم راستش خجالت کشیدم بابام اینا اینو بگم بهشون گفتم بابا دزد ماشین همسایه رو برده
عاقا این پدر ما هم رفت که مثلا بهشون دلداری بده !!!!!!!!!!!!!!!!
گفت: ناراحت نشو بابا ! بالاخره از دستش راحت شدی !!!!!!!!!!!!!!
همش با دوستای پسرت میدیدمش!!!!!!!!!!
چند نفری سوراس بودن!!!!!!!!!!
هر دفعه پیش یکی بود!!!!!!!!!!
با خودم میگفتم اصن توان راه رفتن داره!!!!!!!!{-7-}!
بس که سوارش میشم!!!!!!!!
هر روز میخواستم بهت بگم ئلی نمیخواستم توی مسائلت دخالت کنم!!!!!!!!{-7-}
ولی باور کن راه دوری نمیتونه بره!!!!!!!!!
من مطمئنم که پیش یکی از این لات و لوتهای محله که !!!!!!!!!{-7-}
بعد از اینکه ازش استفاده کرد و خسته شد میاره میندازتش جلوی خونتون و فرار میکنه !!!!!!!!!!!!{-7-}
راستش خودمم یه بار سوارش شدم اما باهاش حال نکردم !!!!!!!!!!{-16-}
بابای دختره هم اکنون در CCU می باشد !!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سید محمد محمدی
chicken-soup-for-the-soul.jpg سید محمد محمدی
داستانی زیبا از کتاب سوپ جوجه برای روح(مجموعه داستان های واقعی روحیه بخش): یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: "من چقدر باید بپردازم؟"و اسمیت به زن چنین گفت: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد. همونطور که من به شما کمک کردم.اگر تو واقعا میخواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی.نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!" چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست و احتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: "شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!". همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت: اسمیت پول دارو ها جور شد نگران نباش همه چیز داره درست میشه..." به دیگران کمک کنیم بلاخره یک جا یکی به ما کمک میکنه و قول بدیم که نگذاریم هیچ وقت زنجیر عشق به ما ختم بشه
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/5 - 18:24 ·
4
رضا
رضا
حامد@ پسر تنها جان دوست خوب و گرامی تولدت مبارک امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی و زندگی خوبی داشته باشی {-35-}
soheil
soheil
يه نفر خوابش مياد و واسه ي خواب جا نداره
يه نفر يه لقمه نون براي فردا نداره
يه نفر مي شينه و اسكناساشو مي شمره
مي خواد امتحان کنه آه تا داره يا نداره
يه نفر از بس بزرگه خونشون گم مي شه توش
اون يكي اتاقشون واسه همه جا نداره
بابا مي خواد واسه دخترش عروسك بخره
انتخابم مي کنه ، پولشو اما نداره
يكي دفترش پر از نقاشي و خط خطيه
اون يكي مداد براي آب و بابا نداره
يكي ويلاي کنار درياشون قصره ولي
اون يكي حتي تو فكرش آب دريا نداره
يكي بعد مدرسه توپ چهل تيكه مي خواد
مامانش ميگه اينا گرونه اينجا نداره
يه نفر تولدش مهمونيه ، همه ميان
يكي تقويم واسه خط زدن رو روزا نداره
يكي هر هفته يه روز پزشكشون مياد خونش
يكي داره مي ميره ، خرج مداوا نداره
يكي انشاشو مي ده توي خونه صحيح کنن
يكي از بر شده درد و ، ديگه انشا نداره
يه نفر مي ارزه امضاش به هزار تا عالمي
يكي بعد عمري رنج و زحمت امضا نداره
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/3 - 21:36 ·
8
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
raha
raha
آرمین ۲afm اعلام کرد دیگه هیچ آهنگی نمیخونه
چون از وقتی تن تاک خریده مشکلش با دخترا حل شده {-7-}{-7-}
دیدگاه · 1393/05/3 - 16:17 ·
6
iman
iman
لال از دنیا نری تو این سایت بلند صلواااااااااااات...
iman
iman
به سلامتی پسری که وقتی دلت گرفته داغونی و پشت تلفن سرش دادو بیداد میکنی و تلفنو روی قطع میکنی اما میدونی چقدر اون لحظه محتاجشی ، پشت سر هم زنگ میزنه تا آرومت کنه

پسری که وقتی سوار ماشینشی تمام مدت دستش روی دستته

پسری ک چشاش مغروره ، راه ب راه شعرای عاشقونه ی الکی برات نمیخونه ، لوس حرف زدنم بلد نیست ، اما هردفه ک میگه تا تهش هستم چشاش از عشق برق میزنه

پسری ک وقتی صبح بهش زنگ میزنی تازه از خواب بیدار شده و آروم میگه جوووونم،صدای خواب آلودش دیووونت میکنه

پسری که خاطرخواه کم نداره اما وقتی باهات عهد رفاقت میبنده نفر سومی تو برنامش نیست

پسری که وقتی باهاش میری رستوران غذاخوردنتو با لبخند نگاه میکنه

پسری که براش مهم نیست GF دوستش از تو خوشگلتره ، هربار تو چشات زُل میزنه و میگه تکی تو دختر

پسری که دستاتو ک تو دستاش میگیره حس امنیت وجودتو پر میکنه

پسری که وقتی میره مهمونی خونه ی فامیل زنگ میزنه و نیم ساعت تو حیاط باهات حرف میزنه ک بهت نشون بده تو نخ هیچ کدوم از دخترای تو مهمونی نیست

پسری که گل مورد علاقتو میدونه و هرازگاهی با یه شاخه از اون گل خوشحالت میکنه

پسری که عاشقی بلده

پسری ک حرف نمیزنه ک نتونه بهش عمل کنه ، هر حرفی زد پاش وایمیسته

پسری که تو خیابون تا یکی بهت کج نگاه کنه دکور صورتشو عوض میکنه

پسری ک بعد یه دعوای مفصل ک باهم آشتی کردین ، ازش میپرسی هنوز دوسم داری؟؟؟لبخند میزنه دستشو دور گردنت حلقه میکنه و میگه عاشقتم به مولا

پسری ک وقتی تو پاییز تک سرفه میزنی با حرص میگه:مریض نشیاااا

پسری که وقتی میبینه به دخترای دورورش حساسی و حسادت میکنی دستتو میگیره و میگه:دلت قرص باشه ، بقرآن من فقط مال خودتم

با این پسر چیکار میشه کرد؟؟؟!

مگه میشه دوسش نداشت؟!!!

مگه میشه عاشقش نبود؟!

این اینجور پسری داری از دستش نده...هیچ جوره از دستش نده

چه فرقی میکنه ماشینش پرایده یا پرادو ، لباسش مارکه یا ساده ، ببین پسری رو که عاشقی بلده رو از دست نده ، تنهاش نذار ، غرورشو نشکن ، بهش وفادار باش ... اگه غیر از این کنی کمرش میشکنه....از درون نابود میشه .... تنهاش نذار

عاشقی کن براش اونوقته که همه دنیاشو میریزه به پات ،

به سلامتی اینجور پسرا ...

کمــن ولی وجود دارن
... ادامه
Hosein
Hosein
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ با ﻣﻦ باشه و با من زندگی کنه ﺑﺪﻭﻧﻪ

ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ ...

ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺑﺸﯿﻨﯽ !...
:|
ﻫﻤﮑﺎﺭﻣﻪ ،ﻫﻤﮑﻼﺳﯿﻤﻪ ، ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺳﺘﻤﻪ ،
ﺩﺍﺩﺍﺷﯿﻤﻪ ، ﺭﺍﻧﻨﺪﻣﻪ ، ﺳﮕﻤﻪ ، ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺎ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ، ﺗﻮ
ﻓﻘﻂ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ..

ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﺴﯽ ﻣﺰﺍﺣﻤﺖ ﺷﺪﻩ ﺟﻠﻮ ﭼﺸﻤﺎﺕ
ﺗﯿﮑﻪ ﭘﺎﺭﺵ ﻣﯿﮑﻨﻢ ، ﻭﻟﯽ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻡ
ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ ...

ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻭﺍﺳﻢ ﺑﺰﮎ
ﺑﻮﺯﮎ ﮐﻨﯽ،ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﮐﻮﺭ
ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ..

ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﻣﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﻨﻪ ، ﺷﻤﺎ ﮐﺎﺭﺗﻮ
ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﻭ ﭘﻮﻟﺸﻢ ﺑﺒﺮ ﺑﺮﯾﺰ ﺗﻮ ﺟﻮﺏ
ﻣﻦ ﭘﯿﮕﯿﺮﯼ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ...

ﮔﻮﺷﯿﺖ ﭘﺴﻮﻭﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ ؟ ﻫﺮﺭﺭﺭﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ
ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﯼ...
ﻣﺎ ﺣﺮﯾﻢ ﺷﺨﺼﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺖ
ﺑﺎﺧﺒﺮﻡ ...

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﺎ ﻓﻼﻥ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﮕﺮﺩ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ
ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﯼ ، ﻣﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻣﻨﻢ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ
ﻣﯿﮑﻨﯽ...

ﺳﺎﭘﻮﺭﺕ ﺑﭙﻮﺷﯽ ﻋﯿﻦ ﺑﻨﺪ ﮐﻔﺶ ﮔﺮﻩ ﺕ ﻣﯿﺮﻧﻢ
ﺑﻬﻢ ...

ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﻭﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩ
ﻧﻤﯿﺨﻨﺪﯼ ..

ﺳﺨﺘﻪ ﺑﺎﻣﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﻪ ؟

ﻋﻮﺿﺶ ﺗﻮ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﯼ ﻣﻦ
ﺁﺯﺍﺩﺍﻧﻪ ﺑﭽﺮﺥ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ﻫﯿﭻ
ﮐﻔﺘﺎﺭﯼ ﺳﻤﺘﺖ ﻧﻤﯿﺎﺩ..

ﯾﻪ ﺷﯿﺮ ﭘﺸﺘﺘﻪ

mokhatab khass nadasht, qashang bood gozashtam.
دیدگاه · 1393/04/28 - 15:48 ·
3
✔♥Дℓɨ♥✔
1405599278242977_large.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
مجري: پسرعمه ميخواي اين شکلاتو بهت بدم؟
پسرعمه: اي بابا آقاي مجري شما که ميدوني من حالم از اين غذاهاي مضر بهم ميخوره،ولي به اين التماسي هم که تو چشماي شماس نميتونم "نه" بگم،چشم شکلاتو قبول ميکنم
مجري: نميدمش بهت،اين شکلات فقط مال وقتيه که درساتو خونده باشي
پسرعمه: منم رفته بودم کتابخونه که درسامو بخونم ديگه!
مجري: کتابخونه بودي يا استخر؟
پسرعمه: کتابخونه
مجري: پس چرا مايو پاته؟
پسرعمه: آخه ميخواستم غرق درس خوندن شم!
مجري: ميدوني وقتي دروغ ميگي دماغت دراز ميشه؟
پسرعمه: فداي سرت،خواستم برم دانشگاه عملش ميکنم!
مجري: يني پينوکيو آخرش آدم شد تو نشدي!
پسرعمه: اون يه فرشته مهربون پيشش بود انگيزه داشت،من بدبخت دارم با گاو و گوسفند زندگي ميکنم،هميني که هستم هم از سرتون زياده!
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
من وختی تو رشت دارم با خودم حرف میزنم : {-77-}

من اگــر شــانــس داشـتـیـمی از اولــش بــه دنـیـــآ نــامـوبـیـــــــــــم! {-201-}
صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ