یافتن پست: #داداشم

Hosein
Hosein
ﻋﺎﻗﺎ ﺟﺪﯾﺪﺍ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻋﺮﻭﺱ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﯾﻠﻠﻠﻠﻠﻠﻠﻠﮑﮑﮑﮑﮏﮐﮑﮑﮑﺲ ﺑﺎ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻟﯽ ﻭ
ﺗﯿﺸﺮﺕ .
ﺍﻧﻘﺪﻩ ﭘﺮﺭﻭ ﺑﻮﺩ ﻫﻤﺶ ﺳﯿﺦ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﯼ ﻫﻤﻤﻮﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺗﻮﮔﻮﺷﻢ ﮔﻒ ﺧﻮﺑﻪ ﻭﺍﻻ ﻧﻪ ﺷﺮﻣﯽ ... ﻧﻪ ﺣﯿﺎﯾﯽ ... ﻧﻪ ...
ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﮕﻒ ﮐﻪ
ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺎ ﭼﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﻼﻡ
ﮐﺮﺩ . !!!!!!!!
ﺩﺭ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺣﯿﺮﺕ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ....
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﻮﺩﻩ !!!!!!
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﮐﻮﻓﺘﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺭﻭ ﺩﺭ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﯾﺎﺩﺩﺍشت ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ

“ﯾﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺖ ﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩﺍﺭ”

ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ

“ﺳﺮﺕ ﮐﻼﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﭘﺸﺖ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯾﻪ ﮐﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺑﻮﺩ”

ﺭﻓﺘﻢ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﺩﺭﻭ ﮐﻨﺪﻡ ﭘﺸﺘﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ

“ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻟﻪ ﺯﯾﺮ ﻇﺮﻑ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﺎ”

ﻣﻨﻢ ﺣﺮﺻﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ …

ﺑﻌﺪ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮ ﻇﺮﻑ ﻣﯿﻮﻩ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻧﻮﺷﺘﻪ

ﻣﺎ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﺕ لازانیا ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ

ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﻓﺮ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﻧﯿﻤﺮﻭ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﻧﮑﻦ ﺑﺬﺍﺭ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ

ﺧﺪﺍﻭﮐﯿﻠﯽ ﻣﻦ ﺳﺮمو ﮐﺠﺎ ﺑﮑﻮﺑﻢ …{-15-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1388402113308335_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
ایول مادر شوهر{-52-} همه دخملا توجه کنید از این مادرشوهرا گیرتون نیاد{-18-}
اینجا ایران
123.jpg اینجا ایران
دوستان ،من با دوستم یا بهتر بگم داداشم که نمیدونمیه رفتیم بیرون اینو رو شیشه یه مغازه دیدم خوشم اومد. عکس گرفتم
معذرت که یکم کم کیفیته - اصلیش هم همینطور بود
... ادامه
رضا
رضا
هوس کردم با بازی کنم . یادش بخیر 6 سالگی برای اولین بار بازی کردم خیلی دوران خوبی بود بعدش که بابا برای من خرید و ...
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
دیشب داداشم تو خواب هذیان می گفت و جیغ می کشید … رفتم اتاق می بینم بابام بالا سرشه ! میگم خوب بیدارش کن ! میگه بذار کابوسشو ببینه اینهمه پول دی وی دی میده فیلم ترسناک می گیره بزار سه بعدیشم ببینه{-15-}{-15-}{-18-}
MahnaZ
MahnaZ
iman داداشم خیلی ساکتیا... {-128-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
با داداشم دعوام شده بود بابام اومد بهم گفت بیخیال برو باهاش آشتی کن منم بهش گفتم لازم نکرده گور باباش! هیچی دیگه الان با یه دست و یه پای شکسته دارم براتون مینویسم {-38-}
mostafa AZ
mostafa AZ
بچه هفت ساله داداشم یه کار بدی کرده بود، مامانش دعواش می کنه و می گه امروز حق نداری تلویزیون نگاه کنی. این بچه هم می گه: این رفتارت یادت باشه، فردا که پیر شدی گذاشتمت خانه سالمندان نگی چرا! یعنی همچین نسلی هستن نسل جدید.
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/1 - 15:41 ·
6
mostafa AZ
mostafa AZ
بابام هروقت عصبانی بشه هرچی که تو دستش باشه میزنه زمین.
یه بار داداشم با بابام بحثش شد بابام که داشت میوه میخورد بشقاب چینی تو دستش بود وقتی میخواست بزنش زمین در اوج عصبانیت بشقابو آروم گذاشت رو میز پرتقالو محکم کوبوند زمین.
پرسیدم چطور شد این کارو کردی گفت:بابا این خیلی گرونه گفتم یه بشقاب مگه جقدر ارزش داره گفت اگه میشکست به اندازه یه سرویس چینی........... {-15-}
دیدگاه · 1392/09/29 - 00:31 ·
5
Majid
Majid
داداشم کلاس سوم دبستان بعد از سه شبانه روز گریه و زاری و یک هفته اعتصاب غذا و چهار روز نرفتن به مدرسه بابا بالاخره براش یه گوشی خرید. اولین کاری کرده رفته برنامه ویچت نصب کرده رو پیجش نوشته بی گناه غرق گناه!
یعنی دیدم داغوووون شدم به مولا
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/28 - 17:15 ·
4
mostafa AZ
mostafa AZ
بچه ي داداشم اومده ميگه: عموجون؟ ميگم: بله؟ ميگه: همين کارارو ميکني که هنوز نتونستي يه دافي شاخ داشته باشي ،ميگم: کدوم کارا؟ ميگه: وقتي صدات ميکنم بگو: جوووونم عزيزم!

در اين دنيا هيچکس گرسنه نيست،همه روزي چند وعده گول ميخورند !!
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/28 - 14:33 ·
5
shahin(غیرت_السلطان)
shahin(غیرت_السلطان)
من دیگه برم لالا خیلی خستم فعلا شب همگی خوش {-41-}{-41-}
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ