یافتن پست: #دادن

Majid
Majid
بهترین راه ابراز عشق
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود».
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:26 ·
Majid
Majid
مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟
خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟سوال
مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه...از خود راضی
خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟متفکر
مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...
خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟تعجب
مادر داماد : الکلی که نه... والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش برهچشمک
خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه...!؟آخ
مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟ناراحت
مادر داماد : زندان که نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟سوال
مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...نیشخند
خانواده ی عروس : زنش !!!؟؟؟عصبانی

نتیجه اخلاقی : همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشیننیشخند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:24 ·
1
Majid
JuiR1399215086mkwyas.jpg Majid
تحقیر رم در شب قهرمانی یوونتوس ! اسکودتوی 32 مبارک باد
شکست سنگین تیم رم در مقابل کاتانیا و تحقیر جالوروسی ها با 4 گل باعث شد تا بانوی پیر ایتالیا به سی و دومین قهرمانی خود در رقابت های سری آ دست پیدا کند و در این در حالی است که هنوز دیدار هفته ی سی و ششم خود را در مقابل آتالانتا برگزار نکرده است.

رمی ها که تا پیش از این دیدار 85 امتیار داشتند در تلاش بودند تا با پیروزی در این دیدار فاصله ی خود با تیم یووه را کاهش دهند و به امید از دست دادن بانوی پیر در بازی فردا باشند اما کاتانیا در یک روز به یاد ماندنی 4 گل به رمی ها زد تا یوونتوس قهرمان سری آ لقب گیرد.

یوونتوس در ادامه ی فصل به مصاف تیم های آتالانتا، رم و کالیاری خواهد رفت.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 06:59 ·
رضا
14-5-2-1145382008_12_12_img633646804600625000.jpg رضا
bamdad
bamdad
کار ندارم...؟

امنیت نیست...؟

امید مُرده...؟

عشق معنی نداره...؟

دلار گران شده...؟

.

.

...

هــــــــــه

ولمان کـــــن

ما مدت هاست

چیزی برای از دست دادن نداریم...

ما مدت هاست

از دنیـــــــــای زنده گان بُریده ایم...

سیگار بده رفیـــــــق

{-79-}
دیدگاه · 1393/02/12 - 20:50 ·
6
bamdad
bamdad
وَقتـــ ـــی نه دستـــی برای گـِـرفتن هست

نـه آغوشـــ ــی برای گریــ‌ه كردَن

و نــ‌ه شانــ‌ه ای بـَـــرای تكیـــ‌ه دادن ...



خنده اَم واقعـــ ـــی نیست !
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/12 - 20:48 ·
6
bamdad
bamdad
گاهی هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم ،
لم میدهم و به بدبختیهایم لبخند میزنم…
مردم فکر میکنند هیچ مشکلی ندارم ، اما زندگی بدون مشکل فقط یک خواب است…
آدم هم نمی تواند همیشه بخوابد!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/11 - 23:31 ·
6
zoolal
zoolal
در فاصله ی گفتن و انجام دادن ، یک جفت کفش خوب پاره می شود
دیدگاه · 1393/02/10 - 20:34 ·
7
bamdad
bamdad
نیازی به انتقام نیست

شخصیت تو فرا تر از گرفتن انتقام است

فقط صبر داشته باش

ان ها که ازارت دادند

سرانجام به خود اسیب میزنند

و گاهی نویسنده ی قصه اجازه میدهد

تماشاگرشان باشی...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/9 - 22:42 ·
8
zahra
zahra
دیدگاه · 1393/02/9 - 17:43 ·
4
hamnafas
hamnafas
درخت دلتنگ تبر شد

وقتی پرنده ها سیم های برق را

به شاخه هایش ترجیح دادند
دیدگاه · 1393/02/9 - 00:28 ·
6
hamed
hamed
خانومی که دنیای بعد از مرگ را دیده
سلام دیروز رفتم افسریه پیش دختر داییم موضوع جالبی رو برام تعریف کرد ،دختر داییم پیش دانشگاهیه وتهران هم دوره های پیش دانشگاهیش از تابستون شروع میشه . میگفت هفته پیش خانومی رو به دبیرستان آوردند که بسیار محجوب و زیبا بود چادری بر سر کرده پوشیه زده بود اما وقتی داخل شد پوشیه را برداشت .گفت میخواهم برایتان اتفاقی که برایم افتاده است را تعریف کنم دوستان من از زبان خود آن خانوم نقل میکنم؛ ۲۱ سالم بود دختر شر وشوری بودم نه اهل نماز نه روزه حتی آیه ای از قرآن را نخوانده بودم مگر به اجبار ودر مدرسه همیشه با تیپ فجیهی به بیرون میرفتم و مادرم را دل آزرده میکردم روزی داشتم از خیابون رد میشدم که ماشینی با من برخورد کرد ومرا ضربه مغزی کرد تا بیمارستان درد کشیدم ووقتی همه را بالای سر دیدم بیهوش شدم که یک دفعه دیدم خودم روی تختم اما دارم خودم را میبینم و متوجه شدم حالا روح هستم روح بشدت حرکت کرد بصورت پرواز روی زمین تا به تونلی رسیدم داخل صحرایی شدم در آنجا آقای بسیار زیبا و بلند قدی را دیدم که نورانی بود تا مرا دید روی برگرداند وپشت برمن کرد روح باز حرکت کرد خود را در اتاقی دیدم که دو صندوق در آن بود و موجودی بسیار ترسناک که همانا شیطان بود بطرفم آمد در صندوق باز شد فرشته ای بمن گفت در اینجا باید کار ای خوبت را از صندوق برداری بطرف او پرتاب کنی من هم شروع کردم و خوبی ها را بسمتش سوق دادم اما طولی نکشید صندوق خالی شد ‌و من تازه فهمیدم که ای وای من درآن دنیا چه کردم هیچ کار خیری ندارم ببه جای دیگری رفتم جهنم را دیدم به شدتی ترسناک بود که روحم تا شد روی زمین آنجا آتش نبود مواد مذاب بود باز همان موجود ترسناک را دیدم با لیوان آبی به سمتم آمد و گفت بخور و بنده من شو من عقب رفتم و پرت شدم باز به همان صحرای اولیه آن آقای بلند قد گفت ببریدش تا مواد مذاب بخورد تو جهنمی هستی در آن جاودانی دو موجود ترسناک مرا شلاق زدند شلاق هایی که بطور حتم اگر جسم بودم تمام استخوان هایم خورد میشد خوک هایی را دیدم که صورت آدم داشتند بسیار ترسناک بود یک دفعه تکانی خوردم و خود را روی تخت یافتم و دکترانی که شک میدادند آری واقعا برای لحظاتی مرده بودم از آن ببعد دیگر خطا نکردم حال۲۸ سال دارم من آن آقای نورانی را در خواب دیدم که لبخند زیبایی بمن میزد :-) . خلاصه که اینم از لحظات
... ادامه
Noosha
11139_8865.jpg Noosha
«عمو پورنگ» به خاطر ماجرای
تهیه‌کننده مجموعه برنامه‌های «عمو پورنگ» گفت: این هفته آخرین قسمت‌های برنامه کتابخانه عموپورنگ روی آنتن می‌رود و بعد از آن از بچه‌ها خداحافظی می‌کنیم.

«مسلم آقاجان زاده» در گفت و گو با فارس گفت: روزهای سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه آخرین قسمت های برنامه تلویزیونی «کتابخانه عمو پورنگ» به روی آنتن خواهد رفت و ما در قسمت آخر که روز جمعه پخش خواهد شد، از بچه ها خداحافظی خواهیم کرد.

وی درباره خداحافظی عمو پورنگ و دلایل آن به فارس گفت: در حقیقت طی سال گذشته ما از سوی برخی جریانات سختی های بسیاری کشیدیم. مثلا در بحث کلید یکسری جریانات به ما حمله کردند در حالی که ما بارها اعلام کردیم این ماجرا به هیچ عنوان ربطی به مسائل سیاسی نداشته و ندارد. یا درباره حضور اسپانسر در برنامه اصلا ما مقصر نبودیم و تصمیم گیرنده در این مورد نبودیم. اما یکسری جریانات که می خواستند آقای ضرغامی یا سازمان صداوسیما را بزنند، این ماجرا را دستاویز خود قرار دادند.

آقاجان زاده تصریح کرد: آقای دارابی تاکید دارند که سری جدید برنامه از ماه مبارک رمضان دوباره به روی آنتن برود اما ما قصد داریم با کسب اجازه از ایشان کمی استراحت کنیم. ساخت برنامه برای کودکان به فکر و خلاقیت نیاز دارد و در این رابطه ما به فکر یک یا دو سال استراحت و یا خداحافظی برای همیشه هستیم.

وی در پایان گفت: ما نیاز به تجدید قوا داریم و اگر آقای دارابی موافقت کنند، فعلا با آنتن خداحافظی می کنیم....
... ادامه
zoolal
zoolal
تقریبا همه ی مردم بخشی از عمرشان را در تلاش برای نشان دادن ویژگی هایی که ندارند ، تلف می کنند !
دیدگاه · 1393/02/7 - 21:19 ·
5
Morteza
Morteza
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻋﺸﻘﺶ ' ,
ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ ' ﺭﻓﺖ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺗﺎﻻﺭ ﻧﺸﺴﺖ ﺍﻣﺎ
ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﻧﺰﺩ ...
ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ... ﻋﺮﻭﺱ ﺍﻭﻣﺪ
ﻫﻤﻪ ﺑﻬﺶ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯿﺪﺍﺩﻥ ...
ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺭﻓﺖ ﻫﺪﯾﻪ ﺷﻮ ﺩﺍﺩ ... ﻋﺮﻭﺱ ﮔﻔﺖ
ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ؟
ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﻗﺮﺁﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﻗﺴﻢ
ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺸﯽ ... "
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/6 - 14:16 ·
12
محمدطاها
محمدطاها
ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻋﺸﻘﺶ ﻣﺴﺖ ﻣﺴﺖ ﺭﻓﺖ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺗﺎﻻﺭ ﻧﺸﺴﺖ. ﺍﻣﺎ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﻧﺰﺩ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ .ﻋﺮﻭﺱ ﺍﻣﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﻬﺶ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩﻥ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺭﻓﺖ ﻫﺪﯾﻪ ﺷﻮ ﺩﺍﺩ ﻋﺮﻭﺱ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ؟؟؟ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﺮﺍﻧﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﯼ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺸﯽ !!!!!.....ﺑﺴﻼﻡﺗﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎ ﻭ ﺩﺍﻏﻮﻧﻬﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/5 - 22:40 ·
7
bamdad
bamdad
ماه من غصه چرا؟؟
آسمان را بنگر، که هنوز
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم و آبی و پر از مهر به ما می‌خندد…

یا زمینی را که،
دلش از سردی شب‌های خزان
نه شکست و نه گرفت!
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید!

و در آغاز بهار،
دشتی از یاس سپید،
زیر پاهایمان ریخت
تا بگوید که هنوز،
پر امنیت احساس خداست…

ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز،
آرزویم همه خوشبختی توست…
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخن‌ها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند.

ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی،
مثل باران بارید
یا دل شیشه‌ای‌ات
از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا
چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود
که خدا هست، خدا هست هنوز…


ماه من… غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی
بودن اندوه است!
این‌همه غصه و غم
این‌همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه
میوه‌ی یک باغند…
همه را با هم و با عشق بچین!

ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند سبزه زاری‌ست پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می‌خواند
که خدا هست خدا هست خدا هست هنوز…

{-41-}
دیدگاه · 1393/02/5 - 19:00 ·
7
bamdad
bamdad
ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺎﺩﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺶ، ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯾﺶ ...
ﻭ ﺗﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﮐﻼﻓﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ؛
ﺍﺯ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ، ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﺶ، ﺗﻮﻗﻊ ﻫﺎﯾﺶ
ﻭ ﭼﻮﻥ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﺴﺖ، ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ
ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯼ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﯽ

ﺍﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﺴﺖ
ﺍﻣﺎ ...
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ :
ﺍﻭ ﻫﻢ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺳﺪ،
ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻧﺪﻭﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ
ﺭﻭﺩ !
ﺣﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺑﯽ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﻣﯽ
ﺯﻧﯽ
ﺍﻣﺎ
ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ !
ﺍﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ

ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺭﺩ ﭘﺎﻫﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/4 - 17:28 ·
5
رضا
رضا
هر چی انصرافی های از دریافت یارانه رو حساب کردم به نظرم 2.4 میلیون نفری که انصراف دادن همون امواتی بودن که تو 3 سال گذشته میگرفتن .
bamdad
bamdad
چه تلخ محاکمه میشوند پاییز و زمستان، که برای جان دادن به درخت جان می دهند،
و چه ناعادلانه کمی آنطرف تر همه چیز به اسم بهار تمام میشود
دیدگاه · 1393/01/31 - 21:26 ·
3
zoolal
zoolal
از دونفر همیشه بترس :

کسی که هیچ چیز برای از دست دادن ندارد

و کسی که به هیچ چیزی اعتقاد ندارد . .
دیدگاه · 1393/01/31 - 16:24 ·
4
hamnafas
hamnafas
ﮔﺎﻫﯽ نباید بخشید ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ،
ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤــــــــــﯿﺪ ،
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ !
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒـــﺮ ﮐﺮﺩ .....
ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ،
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠــــــﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ !
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕــــــــــﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﯽ ،
ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨــــﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ...
ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨــــﺪ !
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ،
ﮐﻪ ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ !
ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ...
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ !
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ .....
ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .....
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧـــﺪ
بــرای همیـشــــه .......
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/30 - 19:08 ·
9
صوفياجون
thumb_HM-20134261619161156691388068349.7721.jpg صوفياجون

اَمی ماران گیلکی دوعا کونید
گیلانِ لبظ خودایا صدا کونید
خوشانِ جی جاکی دستانِ ذرهَ
گیله تجربه مرهَ دوا کونید
دوشمنا نفرین و دوستانا دوعا
گوشت و ناخوناَ اَجور سیوا کونید
دمبتو ابریدی آسمان جیر
عروسهِ گریه مرهَ عزا کونید
پسرِه ... دُخترِه ... خانه مرداکهِ
خوشانِ جانَ ذرهَ فیدا کونید
نیشینید پینیک پاره سر تنایی
مرداکِ نیم تنه یاَ قبا کونید
عینهو بسوخته کوسر آدمان
هفت ساله کهنه جورفاَ پا کونید
فچمید وقتی کی آب واغوشتنهِ
آسمان کمراَ دولا کونید
همه تاَ سرده زمستان شبانهِ
موشاَ نقل میانی پیچا کونید
دیهاتِ کل کچلانَ اوسانید
نقلِ من ئی چکِ پادشا کونید
وختی که جوان اونه شین جاهیله
همساده کورکی یاَ کدخودا کونید
آفتابِ زال درون بج بنی وخت
فکر مشهد ذکر کربلا کونید
غریبهَ وقتی دینید بی کس و پوشت
بمیرم یادِ ایمام رضا کونید
نیبه هیچّی اوشانهِ ویرجا اویر
حقاَ حق گید ناحقا نیگا کونید
وختی دیلخور ج سال و زمانه اید
هاَچینهِ هیچّی ر کارِها کونید
دوکونید ئیشکورِ خوردهَ طبجَه
من نانم کو چشم اَمرهَ پا کونید
هرّه پیش وختی هوا خوشی کونهِ
کیشکاناَ دانه دهید بلا کونید
اُردیک وشلختاناَ هولی هولی
ئیشمارید ئی تا ئی تا بجا کونید
تا اَمی جنگلاَ اَربادار دره
غوله چمیایاَ دوشاب پلا کونید
اَمی ماران همه روز زندگی
مرگاَ رخشن گیریدی فنا کونید
دوتا پا دارید دوتام قرضاَ کنید
خانه کاروبارا روبرا کونید
روزی صدبار میریدی زندهَ بیدی
خوشانِ دیناَ اَجور ادا کونید
آشنا غورصه بیگانه دردسر
خوشاناَ صدجوری مبتلا کونید
نیشینید نماز سر روبه خودا
شیونم آخر پسر دوعا کونید
---------------------------------------------------------------------------------------------------
برگردان فارسی
مادران ما

مادرانمان به لهجه ی گیلکی دعا می کنند
و خدا را بهمان لهجه صدا می کنند
زخمهای دستانش را با تجارب
داروی گیاهی دوا می کنند

دشمن را نفرین و دوست را دعا
اینگونه گوشت را از ناخن جدا می کنند

در زیر آسمان ابر دلگرفته اند
گریه هایشان عروسی را عزا می کنند

بخاطر پسر و دختر و مرد خانه ی خود
جان شیرینشان را فدا می کنند
بر سر وصله پاره دوزی که تنهائی می نشینند
قبای مردخانه را کلاه می کنند
همچون آدمهای کوه نشین قحطی دیده
جوراب کهنه ی هفت ساله را بپا می کنند

بگاهی که برای برداشتن آب از چاه خم می شوند
کمر آسمان را میشکنند
... ادامه
1 دیدگاه · 1393/01/29 - 00:21 در گیلک ·
8
صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ