یافتن پست: #درگاه

نگار
نگار
بازمانده کشتی
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره درو افتاده برده شد.

او با بی قراری به درگاه خداوند دعا کرد تا او را نجات بخشد،

او ساعت ها به اقیانوس چشم می دوخت،

تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی آمد.

سر آخر تصمیم گرفت کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش

بهتر محافظت نماید .

روزی پس از آنکه از جست و جوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت.

دود به آسمان رفته بود؛ بدترین چیز ممکن رخ داده بود.

او عصبانی و اندوهگین فریاد زد:

«خدا چگونه توانستی با من چنین کنی؟؟»

صبح روز بعد با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیکتر می شد از جا برخاست،

آن می آمد تا او را نجات دهد.

مرد از نجات دهندگانش پرسید:چطور متوجه شدی که من اینجا هستم؟؟

آنها در جواب گفتند:ما علامت دودی را که فرستادی دیدیم!!
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/28 - 13:22 ·
7
Mostafa
Mostafa
فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.
روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.
فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.
فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.
شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!
بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟

پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟
شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید
... ادامه
MONA
15e7efd78733b7b6a1b2f8e1e9e4618c.jpg MONA
کعبه همان چشمان توست

که به محض دیدنش قربانی کردم همه ی وجودم را

تا قبول شود به درگاهش زیارتم..
دیدگاه · 1391/10/13 - 01:40 ·
6
نگار
نگار
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید.

روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،

از او پرسید:

« تو چگونه می توانی "خدای" را که رنج و بیماری نصیبت می کند،

را دوست داشته باشی؟ »

آهنگر سر به زیر اورد و گفت:
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،

یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.

سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.

اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،

اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم

که خدایا ،

مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار...
... ادامه
نگار
نگار
ادامه پست قبلي

پیرمرد بگو: اللهم بنورك اهتدیتُ و بفضلك استغنیتُ و بك اصبحت و امسیتُ، ذنوبی بین یدیك، استغفرك و اتوب الیك یا حنّان یا منّان.
یعنی خداوندا! به نور تو هدایت شدم، و به فضل تو بی‌نیاز شدم، و بیاری تو صبح و شام كردم، گناهان من نزد تو است، طلب آمرزش از درگاهت می‌كنم و به تو بازگشت می‌نمایم، ای خدای مهربان و منت گذارنده.
حضرت سلیمان این كلمات را خواند، ناگاه درب باز شد.

"التماس دعا"
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/29 - 15:24 ·
5
نگار
نگار
دعایی برای رفع غم

كلید «بیت المقدس» همیشه نزد حضرت سلیمان ـ علیه السّلام ـ بود و به احدی غیر از خودش اعتماد نمی‌كرد، شبی آن جناب،‌كلید را برداشته خواست درب را باز كند،‌ از قضا باز نشد از طایفه جن و انس استمداد گرفت، نتیجه‌ای نگرفت.
بی‌اندازه غمگین و ناراحت شد و گمان كرد كه خداوند او را از بیت المقدس منع فرموده است، در این بین، پیرمردی كه به عصای خود تكیه كرده و از رفقاء و هم نشینان حضرت داود ـ علیه السّلام ـ «پدر حضرت سلیمان» بود به حضور آن حضرت آمده و عرض كرد: چرا غمگین می‌باشی؟ سلیمان، باز كردن این خانه بر خود من و بر یاران من از جن و انس مشكل شده است.
پیرمرد: آیا تعلیم ندهم به تو كلماتی را كه پدرت در حال افسردگی می‌خواند و خداوند رفع غم او می‌كرد؟
سلیمان: بگو ای پیرمرد.
پیرمرد بگو: اللهم بنورك اهتدیتُ و بفضلك استغنیتُ و بك اصبحت و امسیتُ، ذنوبی بین یدیك، استغفرك و اتوب الیك یا حنّان یا منّان.
یعنی خداوندا! به نور تو هدایت شدم، و به فضل تو بی‌نیاز شدم، و بیاری تو صبح و شام كردم، گناهان من نزد تو است، طلب آمرزش از درگاهت می‌كنم و به تو بازگشت می‌نمایم، ای خدای مهربان و منت گذارنده.
ح
... ادامه
دیدگاه · 1391/08/29 - 15:22 ·
5
salar
salar
دستهارابرده ام بالاخدايم راصداكردم،نميدانم چه ميخواهي،ولي امشب براي تو،براي رفع غمهايت،براي قلب زيبايت،براي آرزوهايت،به درگاهش دعاكردم پيشاپيش:عيدسعيدقربان.مبارك
... ادامه
نگار
نگار
خدای من!
خواندمت پاسخم گفتی
از تو خواستم عطایم کردی
به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی
به تو تکیه کردم نجاتم دادی،
به تو پناه آوردم حمایتم کردی

خدایا!
از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن
از آستان مهرت نومیدان مساز
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان
از درگاه خویشت ما را مران
... ادامه
دیدگاه · 1391/07/19 - 23:09 ·
5
Mostafa
fun-pic-radsms.com-09.jpg Mostafa
کشف بقایای بزرگ خاندان فلش مموری !

۲۱۳ سال قبل از میلاد مسیح قدمت داره
melodi
melodi
..........
melodi
melodi
سفر از فاصله ی دور حکایت دارد / خسته با رفتن احساس رفاقت دارد / چه صمیمانه به درگاه خدا گویم / که دلم از دوری دوست شکایت دارد .
melodi
melodi
سفر از فاصله ی دور حکایت دارد / خسته با رفتن احساس رفاقت دارد/ چه صمیمانه به درگاه خدا گویم / که دلم از دوری دوست شکایت دارد . . .
محمد
محمد
کند هر کس زدرگاهت گدایی به حق حق رسد آخر به جایی نبرده بویی از عرفان و معنا ندارد آنکه با تو آشنایی
محمد
محمد
کند هر کس زدرگاهت گدایی / به حق حق رسد آخر به جایی نبرده بویی از عرفان و معنا / ندارد آنکه با تو آشنایی
دیدگاه · 1390/08/4 - 23:16 در مهدویت ·
4
TALABEGAVAN
TALABEGAVAN
با سلام به همه شما دوستان عید سعید فطر مبارک طاعات و عبادات و بندگی شما مورد قبول درگاه حق موفق و پیروز باشید یا حق{-35-}{-35-}{-35-}
تشنه لبان
تشنه لبان
سلام دوستان خوبم طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق
hamed
hamed
عشق خدا همان بندرگاه است جایی که روح خسته ما جایی برای آرامش می یابد وبدور از درگیری وشتابهای بیهوده زندگی آرامش خود را در آن می یابد عیـــــــــــــــــدتون مبـــــــــــــــــــــــــــارک[گل]
... ادامه
دیدگاه · 1390/04/9 - 23:21 ·
صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ