یافتن پست: #دیه

soheil
soheil
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار
خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دگر
خانه دوست کجاست؟

فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/3 - 21:38 ·
4
bamdad
bamdad
بهار که از راه می‌رسد…
جوانه سر می‌زند، شکوفه می‌شکفد،
باران نم‌نم می‌بارد آسمان نفس می‌کشد،

اما…

بهار که از راه می‌رسد…
زمین سبز می‌شود بلبل نغمه خوان می‌شود،
روز نو می‌شود سال نکو می‌شود،

اما… تو چطور؟!

اگر شکوفه شکوفه بروید
و دریغ از شکوفه لبخندی که بر لبانت بنشیند چه؟!

اگر زمین زمین سبز شود
و هنوز برگ‌های پاییزی سنگفرش دلت باشد چه؟!

اگر باران باران طراوت ببارد
و هنوز خاکستر غم و یاس بر شیشه دلت باشد چه؟!

اگر روز روز نو شود
ولی چشم‌هایت به عادت و کهنگی گشوده شود چه؟

اگر گرما گرما مهربانی با طلوع خورشید
بتابد و تو همچنان دل به سرما سپرده باشی چه؟

اگر بهار بهار بیاید و تو زمستان باشی؟
بیا و وجودت را به دست مهربان بهار بسپار تا زندگی را در تو جاری کند

تا… بهار شوی…

بیا و چون بهار طراوت و شکفتن و لبخند و مهربانی و زیبایی و سبزی و تازگی را به هر که دل به زمستان سپرده هدیه کن.
که بهار می‌آید و می‌رود اما تو در تابستان و پاییز و زمستان هم که بمانی بهارآفرین خواهی شد

بیا و تو بهار آفرین باش،
تا دشت دشت مهربانی بروید…
هزار هزار خنده بشکفد…
باران باران محبت ببارد…

تـــــــــــو بـــــــــــــهار آفریــــــــــــن بـــــــــــــــاش!
{-35-}{-35-}
دیدگاه · 1393/01/1 - 23:47 ·
6
nafas
nafas
دوستای گلم سال نو شما پیشاپیش مبارک باش
براهمه دعا کنین سال تحویل
برای رفتگانم فاتحه بفرستین مخصوصا بابای من:(امسال اولین عیدیه ک پیشم نیست:(
مجید
مجید
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
یکیم نداریم بمون پیاده روی

بده سرماخوردگیمون شه ....



{-72-}{-72-}{-72-}
صوفياجون
Rooze-Barfi-Text1.jpg صوفياجون
{-35-}{-41-}
{-41-}{-41-}
{-41-}{-41-}
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}

چشامو ؛ می بندم میخوام هر چی غصه است بمیره

که تو خواب ؛ یکی از تنم عطرتو پس بگیره

نمیشه ؛ نمیشه

عزیزم ؛ نمیـدونی عشقت چقدر سینه سوزه

چه سخته ؛ آدم چشم به تاریکی شب بدوزه

همیشه ؛ همیشه

شبا این حال و روزا خیره به عکست این شده کارم

دیگه طاقت ندارم

دلم میخواد یه جایی اونور دنیا خودمو جا بذارم

آخه عادت ندارم تو که نباشی خوابم نمیره

خیلی دلم میگیره

فراموشم نمیشه خاطرهامون واسه من خیلی دیره
یه آدم چقدر طاقت غصه داره

چجوری ، میشه خنده روی لبام پا بذاره

دوباره ، دوباره

به جایی ، رسیدم که با هیشکی حرفی ندارم

نباشی ، من هیچ حسی به روز برفـی ندارم

نمیخوام ، بباره

شبا این حال و روزا خیره به عکست این شده کارم

دیگه طاقت ندارم

دلم میخواد یه جایی اونور دنیا خودمو جا بذارم

آخه عادت ندارم تو که نباشی خوابم نمیره

خیلی دلم میگیره

فراموشم نمیشه خاطرهامون واسه من خیلی دیره
{-109-}{-109-}{-109-}
ıllı YAŁĐA ıllı
1377396699151165_large.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
شهرزاد
شهرزاد
...


زندگی فی البداهه
نمایشی بی تمرین
تنی بی پُرو
سری بی تأمل

از نقشی که بازی میکنم ناآگاهام
فقط میدانم که از آن خودمست، غیر قابل تعویض

موضوع نمایشنامه را
درست روی صحنه باید حدس بزنم
برای افتخار زندگی هنوز آماده نیستم
سرعت جریانی را که بر من وارد میشود به سختی تاب می آورم
بدیهه میسازم، با آن که از بدیهه سازی بدم می آید

بر ناآگاهی ام هر گام سکندری میخورم
رفتارم بوی شهرستانی بودن میدهد
غریزه هایم نشان از تازه کاری دارند
ترس صحنه، علتی است برای تحقیرشدنم
به گمانم موجبات تخفیف، ظالمانه است

واژگان و حرکات غیر قابل پس گرفتن
ستارگان، تا آخر شمرده نشده اند
شخصیتم مثل پالتویی است که در حال دویدن دکمه هایش را میبندم
این هم نتایج تأسف بار این شتابزدگی است

کاش دست کم، بشود چهارشنبه ای را از پیش تمرین کرد
پنجشنبه ای را تکرار کرد
اما وای، دیگر، جمعه با نمایشنامه ای که نمیشناسمش از راه میرسد
میپرسم آیا این کار درستی است
(صدایم گرفته است
چون حتی نگذاشتند پشت پرده، سینه ام را صاف کنم)

گمراه کننده است که فکری کنی این امتحانی سرسری
در اتافی موقتی است، نه
میان دکورها ایستاده ام و میبینم چه استوارند
دقت همه ی آکساسوارها مرا متعجب میسازد
صحنه ای گردان، دیریست که میگردد

حتی دورترین سحابی ها روشن شده است
آه، شکی ندارم که این نخستین شب نمایش است
و هر کاری که میکنم
برای همیشه به کاری که کرده ام بدل میشود

وسیلاوا شیمبورسکا
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/21 - 23:27 ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
شما یادتون نمیاد {-167-}

موقعی که ما عیدی میگرفتیم 10تومنی 20تومنی فوقش 50تومن بود {-181-}

الان به یه بچه 10هزار تومن بدی باهات قهر میکنه {-15-}
ıllı YAŁĐA ıllı
789f1932a1f84e2eeea9493cb3e7dbf5.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
سلام
خوبیننننننننننن
شهرزاد
شهرزاد
«فردا یک راز است نگرانش نباش.
دیروز یک خاطره بود حسرتش را نخور.
اماامروز یک است ، قدرش را بدان»
دیدگاه · 1392/12/14 - 10:46 ·
7
شهرزاد
شهرزاد
وقتی پرنده ای را معتاد میکنند تا فالی از قفس به در آورد و
اهدا نماید آن فال را به جویندگان خوشبختی
تا شاهدانه ای به هدیه بگیرد
پرواز ...
قصه ای بس ابلهانه ایست
از معبر قفس
نصرت رحمانی
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/14 - 01:42 ·
4
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ