یافتن پست: #دیوار

soheil
11.jpg soheil
زندگی ادامه داره حتی وقتی تونباشی
اگه آشنابمونی،یامثل غریبه هاشی
زندگی ادامه داره،به جلوقصه تکرار
حتی وقتی نبض ساعت،بخوابه رودست دیوار
حتی وقتی شعله عشق تونگاهی بی رمق شه
یااگه دفترشادی،روزی خالی ازورق شه
زندگی ادامه داره،خوب وبد،سفیدومشکی
تازمونی که یه لبخندمیشکفه،می چکه اشکی
کسی پله های عمروبه عقب برنمی گرده
ولی می تونه ببینه که گذشته هاچه کرده
زندگی ادامه داره،بامن وتو،بی من وتو
این دوروززندگی روبیاهمراه دلم شو
... ادامه
دیدگاه · 1392/11/1 - 17:54 ·
6
...
...
موشی درخانه تله موشی دید؛به مرغ وگوسفندوگاوخبرداد!
همه گفتند:""تله موش مشکل توست""
بماربطی ندارد..
ماری درتله افتاد
و
زن خانه راگزید!
ازمرغ برایش سوپ درست کردند؛
گوسفندرابرای عیادت کنندگان
سربریدند؛
گاورابرای مراسم
ترحیم کشتند!
و
تمام این مدت
موش درسوراخ دیوار
مینگریست و
میگریست!
... ادامه
bamdad
A.0004.2.jpg bamdad
چه خوشبخت است خفاش روی دیوار
به گمونم این دنیا وارونه اش قشنگ تره
zoha
zoha
روی دیوار

روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو

چشــــم می کشم و دهانی که بخندد

به این همه تنهایی و انتـــظار ...

این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ

و تکه ذغالی که خطــــ می کشد

نیامدنتـــــــــ را ............
... ادامه
MahnaZ
MahnaZ
سلااااااام به همه{-180-} خواب ندارین شماها{-64-}
mehrab
5259253482358089005 mehrab
یا صاحب الزمان

باروھﺎ روی ﺗﻮ را دﯾﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

ﻻﻟﻪ از ﺑﺎغ رﺧﺖ ﭼﯿﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

ھﻤﭽﻮ ﮔﻞ ﮐﺰ دﯾﺪن ﺧﻮرﺷﯿﺪ و ﻣﯿﺨﻨﺪد ﺑﻪ ﺻﺒﺢ

ﺑﺮ ﮔﻞ روی ﺗﻮ ﺧﻨﺪﯾﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

ﮐﻌﺒﻪ را ﮐﺮدم ﺑﮫﺎﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﮕﺮدم دور ﺗﻮ

آﻣﺪم دور ﺗﻮ ﮔﺮدﯾﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

در ﺣﺮﯾﻢ ﺳﺎﻗﯽ ﮐﻮﺛﺮ ﻧﮕﺎھﻢ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﻮد

ﮐﻮﺛﺮ از ﺟﺎم ﺗﻮ ﻧﻮﺷﯿﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

در ﮐﻨﺎر ﻣﺴﺠﺪ ﮐﻮﻓﻪ ﺗﻮ را ﮔﻔﺘﻢ ﺳﻼم

ﭘﺎﺳﺦ از ﻟﺒﮫﺎت ﺑﺸﻨﯿﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

در ﮐﻨﺎر ﻣﺮﻗﺪ ﺷﺶﮔﻮﺷﻪ ﺟﺪت ﺣﺴﯿﻦ

ﺧﻢ ﺷﺪم دﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﻮﺳﯿﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

در ﻣﻨﺎ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺑﻨﺸﺴﺘﻢ ﻧﺪاﻧﺴﺘﻢ ﺗﻮﯾﯽ

ﺑﺎ ﺗﻮ از ھﺠﺮ ﺗﻮ ﻧﺎﻟﯿﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

ﺑﺎ دل ﻏﺎﻓﻞ ﮐﻪ ھﻤﭽﻮن ﺳﺎﯾﻪ ﻧﺰد آﻓﺘﺎب

ﭘﺎی دﯾﻮار ﺗﻮ ﺧﻮاﺑﯿﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

در ﻣﺴﯿﺮ ﺟﻤﮑﺮان ﻋﻄﺮ دل اﻧﮕﯿﺰ ﺑﮫﺸﺖ

از ﻧﻔﺲ ھﺎی ﺗﻮ ﺑﻮﯾﯿﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

ﺳﺠﺪه ﺑﺮ ﭘﺎی ﺗﻮ آوردم ﻧﮕﻔﺘﯽ ﮐﯿﺴﺘﻢ

ﭼﮫﺮه از ﺧﺎک ﺗﻮ ﭘﻮﺷﯿﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

ﺑﺎروھﺎ روی ﺗﻮ را دﯾﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

ﻻﻟﻪ از ﺑﺎغ رﺧﺖ ﭼﯿﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ

ﮐﻌﺒﻪ را ﮐﺮدم ﺑﮫﺎﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﮕﺮدم دور ﺗﻮ

آﻣﺪم دور ﺗﻮ ﮔﺮدﯾﺪم وﻟﯽ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻢ
... ادامه
nafas
nafas
کنج اتاق
ھمبستر دیوارم
کاش یکی مچم را بگیرد
عادت بدیست تنھایی
دیدگاه · 1392/10/27 - 10:08 ·
5
bamdad
bamdad
دلم 3 چرخه کودکیم را می خواهد...



دلم مادر بزرگم را می خواهد...

هم بازی های کودکیم را می خواهد......


و...

ولی افسوس...

دیوار زمان دیوار بلندیست و

من اینور دیوار زمان گیر کرده ام....

به ناچار به همین خواستن های الکی دل خوشم...
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/24 - 20:36 ·
6
mostafa AZ
mostafa AZ
واقعا متاسفم نمیدونم چی بگم..
دیشب تا نصف شب پای کامپیوتر بیدار بودم... صبح پا شدم دیدم
چشام شده کاسه خون، به لبم داغ جنون، به کنارم تو بمون، نرو با دیگری
اون آخریا صدا ی دستاشون نمیااااااااد
اواو او او همه دستا بال
{-7-}
رضا
رضا
سلام خودتون خوبین ؟ بینی هاتون چاق هست ؟
...
...
سلامتی دیوارنه بخاطربلندیش
واسه اینکه هیچوقت پشت آدموخالی نمیکنه..
دیدگاه · 1392/10/22 - 20:08 ·
6
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
دیشب خواب دیدم دوست پسرم رفت زیر تریلی هجده چرخ و گوشت چرخ کرده شد ...

یعنی با داد از خواب پریدما !!!

نیم ساعت فقط میلرزیدم! گوشیو ورداشتم بهش زنگ بزنم دیدم شارژم صفر شده! ینی داشتم روانی میشدم، هی خودمو به در و دیوار میکوبیدم!

بعد یهو یادم اومد که من اصلا دوست پسر ندارم !!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/22 - 11:00 ·
5
bamdad
bamdad
مــــن اینجا تنــــها، تنـــهای تنـــها...

تنهایی خــویش را بغل می گــیرم...

دیوارهای خیانت بلندند،دســـتم به آن طـــرف کـــه تو هستی نمی رسد...

تنها مونس مـــن در این سمت دیوار در این شبهای وفاداری،تنهایی است..

اما تـــــو...

در آنــــسوی دیوارهـــــــــا برای کـــــه یادگاری می نویسی؟
... ادامه
...
...
پشت دیوارشب
یه راهی داره
که میره یه راست
درخونه ستاره
چهارقدم ازوردل ماکه ردشی
میبینی ماه شب چهارده داره
خورشیدخانم
ابر
روشوبرمیداره
بیابریم اونجاکه شباش
عطرتوباشه توهواش
بادکه میادردشه بره
بریزه سرت ستاره هاش
وقتی میای
قشنگترین پیرهنتوتنت کن
تاج سرسروریتوسرت کن
چشماتومست کن
همه چی روبشکن
الادل ساده وعاشق من
قبله یعنی
حلقه چشم مستت
ضریح اونه که
دست بذارم تودستت
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/18 - 21:18 ·
2
مائده
مائده

با آن رختخواب گرم و نرم
با آن رادیاتور ولرم
با آن پیراهن بلند سپید راحتم
پس چرا اینقدر ناراحتم؟
که هی قدم می زنم طول و عرض اتاق را
که هی می خورم به در و دیوار و زمین و هوا
که هی ام از این که چرا
یم نمی کنند این ها...
... ادامه
رضا
رضا
زمستون که میشه و بارش تو ایران شروع میشه یاد برف سال 83 تو میفتم ترسناک بود واقعا .
صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ