شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

bamdad

میدونی خدا...

تو دنیات...

گاهی اوقات آدما به جایی می رسن که دلشون می خواد...

داد بزنن و بگن:

…."بسه دیگه نمی کشم"

میدونی من به اونجا رسیدم....

صدای خورد شدنم رو حس می کنم...

اما عرضه ی فریــــــــــــــــــــــــــــــاد زدن ندارم...

شاید اگه داد بزنم سریع بیای...

ولی مثل آدمی شدم که می خواد داد بزنه و انگار...

یکی جلو دهنش رو گرفته...

واست نوشتم چون نتونستم داد بزنم....

حس بدی دارم...

تنهایی شکستن با وجود اینکه بدونی....

چند نفر دوست دارن خیلی بده...

اینکه فقط به خاطر اونا تحمل کنی...

و بازم مثل همیشه در جواب سوالاشون بگی....

خیلی خوبم و بزنی زیر خنده...

تو دنیات ماسک زندگیت بهم چسبیده خدا

... ادامه

دیدگاه · 1392/12/8 - 19:07 ·

1

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

دیگه به درجه ای از عرفان رسیدم که واسه خودم یه چیزی تعریف می کنم می خندم تازه آخرش هم از خودم می پرسم جان من؟! {-7-}

4 دیدگاه · 1392/12/8 - 00:24 ·

9

orkhan

مامان بزرگمینا رفتن مکه چهار روز امروز زنگ زدم بشه میگم مامان بزرگ کی میاد گفت چهار شنبه بر میگردیم ازش پرسیدم مامان بزرگ این هفته به من پول ندادی مامان بزرگم گفت میدونم بعد برگشتم گفتم یعنی هفته بعد بهم 20 هزار میدی کلا پیچوند منو گفت برات چی دوست داری بخرم منم گفتم هیچی پولم بده اومدی {-7-}

واسه مامان بزرگم

دیدگاه · 1392/12/4 - 20:21 ·

5

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

های یایی بچه ها {-7-}

9 دیدگاه · 1392/12/3 - 22:40 ·

8

دیدگاه

صوفياجون

{-99-} {-115-}

1392/12/3 - 22:42

Morteza

{-56-}

1392/12/3 - 22:42

bamdad

سلام
های یایی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
این دیگه چیه؟!
تو هم حروم شدی رفت شقایق؟!
{-7-}

1392/12/3 - 22:42

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

سلام سامان خوفم چون ی سطل پاستیل جلومه {-7-} تو خوفی؟

سلام صوفیا جونکم {-171-}

سلام مرتضی جون {-154-}

سلام بامداد...های ینی سلام یایی هم ادامش بود خو {-32-} نخیرم حروم نشدم {-85-}

سلام ب روی ماهت ترانه جونم {-115-} قربون دلت بشم گلکم...منم دلم برات تنگیده بود {-171-} مامانم امروز حالش بد شد بردمش بیمارستان با مامان بودم امروز الانم دوباره بردمش بیمارستان تازه رسیدم خونه

1392/12/3 - 22:47

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

اره گلم الان خوبه برا اولین بار فشارش رفت 18 الان بردمش 14 بود...تا الان اینجوری نشده {-60-} مسی نازمل خانومی

1392/12/3 - 22:52

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

تخمه داریم دوست ندارم....اره ی سطل پاستیل ماری

1392/12/3 - 22:52

صوفياجون

آخی آجی مراقبش باشیاااا.. الان بهتره انشاالله؟ {-145-} {-145-} {-35-}

1392/12/3 - 22:53

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

{-148-} اره اجی جونم بهتره

1392/12/3 - 22:54

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

اره گلکم زیر زبونی دادن بهش تو بیمارستان فشارشو پایین اورد
چشم گلکم...مواظبشم {-171-}

1392/12/3 - 22:57

Morteza

ﭼﻦ ﻭﻗﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﯿﺎﺩ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺪ ﻧﯿﻮﻣﺪ . ﻣﻨﻢ
ﺧﻮ ﺑﯿﮑﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﺍﻫﻮ ﺍﻭﻣﺪﻡ .
ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﯿﺎﺩ ﺳﻤﺘﻢ .
ﻣﯿﮕﻢ :ﭼﺮﺍ ﻧﯿﻮﻣﺪﯼ؟
ﻣﯿﮕﻪ :ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ !
ﮔﻔﺖ : ﯾﻬﻮ ﺭﺍﺯ ﺑﻘﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ .
ﻣﻦ |:

... ادامه

دیدگاه · 1392/12/3 - 14:10 ·

7

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

لعنتی حرف میزنه با ادم {-60-}

15 دیدگاه · 1392/12/3 - 01:10 در غذا و شیرینی ·

11

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

رضا

به راست هدایت بشو مزم آزار

1392/12/3 - 01:17

hastii

باااااااااااشه {-49-}

1392/12/3 - 01:19

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

قربونت ترانه جونی {-115-}

1392/12/3 - 01:20

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

نه نیت پلیدم رسیدم رضا {-90-}

1392/12/3 - 01:21

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

نوش جونتون هستی جونم {-49-}

1392/12/3 - 01:21

حامد@ پسر تنها

اااااااااااااااااااااااااایییییییییییییییییی جانم حر ف چیه سخنرانی میکنه لاکردار

1392/12/3 - 01:22

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

{-20-}

1392/12/3 - 01:25

حامد@ پسر تنها

یه بار داخل یه روستای محل کارم رفتم مغازه یه 30تایبستنی خریدم از مدلهای مختلف چنتا اهالی اونجابودن یکیش کف مهمون داری گفتم نه واسه خودمه اینقد چپ چپ نگام کردن که نگو

1392/12/3 - 01:25

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

حامد شکمو {-7-}

1392/12/3 - 01:25

Noosha

{-197-}

1392/12/3 - 16:29

صوفياجون

سلووووو منم اووومدم تازه رسیدم خونه {-155-}

دیگه یعنی الا مُرده متحرکم {-195-}

7 دیدگاه · 1392/12/2 - 21:37 ·

5

soheil

داشتم عکسای گوشیمو نگاه می کردم ،رسیدم به یه عکس که روش نوشته بود :

... چه آسان می توان از یادها رفت ...

واقعا چه آسان از یادت رفتم.......

... ادامه

1 دیدگاه · 1392/11/28 - 16:35 ·

5

soheil

امروز معلم عشق گفت :

دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند !

مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند .

گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟

لبخند تلخی زد و گفت :

شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد …....!!

... ادامه

دیدگاه · 1392/11/27 - 23:18 ·

5

...

نبینم کسی شاخ شه..
خخخخخخخخخخ

2 دیدگاه · 1392/11/13 - 00:52 ·

7

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

...;.~..مَـن وَقتـی میخـوابَمـ^.^ واقعیتهـ .... {-15-}

...

6 دیدگاه · 1392/11/11 - 22:48 ·

6

orkhan

هی هی هی چه فازه سنگینی همه چی سفید سیاهه چیزی رنگی نی بازم منو یه جسم لشو بی حال دوباره رنگه پوسته شده کچه دیوار وای انقد کشیدم که نمیگیره خندم با چشمام قفلم به این آتیشه رو فندک یه اتاق تاریک با بوی دود گاهی چه بخت گندی داری تو جیب خالی نگو که هستیم رنگ مشابه من یه عمره رو صورتم خنده قاچاقه من مردم پسر یه عقدم که سر تا پای مسیرو همیشه خوردم به سنگ اگه که مردم حلال کنید اما آره تا الان ساختم ولی الان بریدم از خودم از همه از میزه محکمه از فکره فرداها که روی مغزمه من مردم یا زندم دقیق نمیدونم یه زمین خورده خاکی از دنیا بدورم بی خی زندگی شدم که پره پیچو خمه رسیدم تهش کشیدم بیرون کل زیرو بمش اونقد بالاعم که نمیتونم حرفی بزنم اونقد میکشم تا بمیرم دل نمیکنم گوشت نشد به تنم اونکه تا حالا خوردم باختم هموناییم که تا حالا بردم ببین قانونشه فرصتاتو پشت سر میذاری اونوقتی که تو رویاهات داری چشماتو میمالی ولش کن بابا بزا یه بارم دنیا ببره قبل اینکه یکی تو رو 3 تا گل اون بزنه حسرت جفت پاهام واسه صاف وایسادن ببین چیه با وجدان خودم داستان دارم این رسمه روزگاره مثله تنه ماره دور دو دستتو تو زندگیت ادامه داره

... ادامه

5 دیدگاه · 1392/11/11 - 20:22 ·

6

sima

یکی از تفریحات دوره راهنماییم این بود که :

کپسول آموکسی سیلین مینداختم تو بخاری کلاس!!

یه بو گند افتضاحی داشت که همه بچه بالا می آوردن

تا ۸ساعت نمیشد نفس بکشی!

معلم میگفت همه حیاط....

تا آخرین زنگ بچه ها دعام میکردن

من الان به اینجا رسیدم مدیون دعای اونام

... ادامه

5 دیدگاه · 1392/11/11 - 00:55 ·

11

متین (میراثدار مجنون)

به کوچه ای وارد شدم

که پیرمردی از آن خارج شد ...

پیرمرد گفت :

" نرو ، بن بست است "!

گوش نکردم و رفتم ...

بن بست بود ؛

به سر کوچه که رسیدم ...

" پیر شده بودم "!!!

... ادامه

دیدگاه · 1392/11/9 - 23:41 در دوستها ·

11

رضا

سلام شب همگی بخیر

18 دیدگاه · 1392/11/8 - 22:23 ·

10

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

رضا

سلام نیما جان . حتما مشکل از سیتم تو هست وگرنه بچه ها و خودم مشکلی نداریم .

1392/11/8 - 22:45

...

مرسی رضاجان..من باموبایلم...آدرس هم که همینه دیگهww.nemidonam.ir
یابفارسی<شبکه اجتماعی نمیدونم
من هردوش روامتحان کردم چندین باربایدامتحان کنم تاجواب بده!
نمیدونم شایدباموبایل اینجوریه!

1392/11/8 - 22:52

رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_postcomment.php on line 102

1392/11/8 - 22:54

صوفياجون

www.nemidoonam.com
مگه با نسخه موبایلش نمیای؟؟؟ از نسخه موبایلش راحتتره ها

1392/11/8 - 22:54

...

مرسی رضاجان...شرمنده رضای عزیزسوءبرداشت نشه..ودیدگاههای من اصلا شکلک نمیذاره!حالابرای اولین باراونم باحروف شکلک عصبانی گذاشته...من نذاشتماخودش لحاظ شده...ماجسارت نمیکنیم ازاین شکلکاواسه شمابذاریم بزرگوار!خودم تعجب کردم دیدمش!!!!
*****************************
صوفی جان:
نسخه موبایل یه سری امکانات نسخه عادی رونداره...!

1392/11/8 - 23:01

رضا

نیما مشکلی نیست تعجب کردم آدرس قبلی رو زدی چون با اون آدرس وارد آدرس فعلی میشی .

1392/11/8 - 23:04

صوفياجون

ولی نسخه عادی با موبایل خیلی زجر آوره من تجربه اش کردم که میگم

1392/11/8 - 23:04

...

رضاجان:این لینکی که گذاشتی دقیقاآدرسش به لاتین چیه؟رفتم داخلش...ولی بدون لینک ازاول بخوام واردشم...چه آدرسی روبایدواردکنم""
رضاجان تعجبیه!من چندروزه دارم باهمین آدرسی که سیو کردم واردمیشم!!!!""شبکه اجتماعی نمیدونم""!!!
**************ة*ة***************
صوفیااصلازجرآورنیست من بدون نسخه عادی میمیرم مثلااین نسخه برای من البته شکلک میذاره..میفهمی کی پستاتوداره میخونه یاخونده
کی به پروفایلت سرزده...وازاین چیزاکه نسخه موبایل اصلا واسه من این چیزارونداره!!!
مگه نسخه موبایل بانسخه موبایل متفاوته؟!!!
یامال گوشیه وامکاناتش...؟!!
واااای چقدرپرسیدم...الان رضایه چیزی بهمون میگه...میگه یه مطلبوچندباربه آدم میگن آخه؟!

1392/11/8 - 23:16

صوفياجون

میدونم نمیتونی دیدگاهها و نظرات بخونی و ببینی و لایک کنی ولی خیلی راحت پست ارسال میشه من مشکل ارسال کردن داشتم وقتی شهسوار خونه خواهرم بودم البته اینم تو همه گروه ها نمیشه پست ارسال کرد

1392/11/8 - 23:20

رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_postcomment.php on line 102

1392/11/8 - 23:21

یافتن پست: #رسیدم

تفکیک