یافتن پست: #رفتن

رضا
رضا
سوال موقت : تا حالا شده دنبال فایل یا محتوای خاصی تو اینترنت باشید که موفق به پیدا کردنش نشده باشین ؟
مثل لینک نرم افزار یا درایور لپ تاپ و ...
اگر سایتی باشه که لینک مورد نظرتون رو داشته باشه حاضرین برای دانلود اون فایل پول پرداخت کنید ؟ مبلغی پرداخت کنید و فایل رو دانلود کنید تا کار راه بیفته ؟
... ادامه
bamdad
bamdad
هموطن اگر داوطلبی در کنکور قبول نشد هیچ تقصیری ندارد چرا که سال فقط 365 روز است.در حالی که:



1) سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند.



2) حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است. بنابراین 263 روز دیگر باقی میماند.


3) در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا'' 122 روز میشود. بنابراین 141 روز باقی میماند.


4) اما سلامتی جسم و روح روزانه 1 ساعت تفریح را میطلبد که جمعا'' 15 روز میشود. پس 126 در روز باقی میماند.


5) طبیعتا'' 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود. پس 96 روز باقی میماند.


6) 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چرا که انسان موجودی اجتماعی است. این خود 15 روز است. پس 81 روز باقی میماند.


7) روزهای امتحان 35 روز از سال را به خوداختصاص میدهند. پس 46 روز باقی میماند.



8) تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقی میماند.


9) در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید. پس 6 روز باقی میماند.


10) در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی است.


11) سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرند. پس 1 روز باقی میماند.


12) 1 روز باقی مانده همان روز تولد شماست. چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟!!


نتیجه ی اخلاقی: پس یک داوطلب نرمال نمیتواند
امیدی برای قبولی در دانشگاه داشته باشد!!!!!

:)
bamdad
bamdad
آرامش نه عاشق بودن است و…

نه گرفتن دستی که محرمت نیست ….

نه حرف های عاشقانه و قربان صدقه رفتن های چند ثانیه ای ……

آرامش حضور خدااااست ….

وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیکند …..

وقتی نا گفته هایت را بی انکه بگویی میفهمد …

وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی و

غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری

وقتی مطمئن باشی با او هرگز تنها نمی مانی …

آرامش یعنی همین که تو………

بی هیچ قید و شرطی خداااااا رو داری …

{-41-}
دیدگاه · 1393/12/27 - 19:34 ·
4
Majid
09.jpg Majid
گوشه ایی از کارهای استاد مجید خراطها

1-خواننده درسبک سنتی و پاپ

2-ترانه سرا

3-آهنگساز

4_تنظیم کننده

5-داستان نویس

6-نوازنده بیش از ده نوع ساز ازجمله قهرمان.دودوک.پیانو.ویالون.دف و...

7-خطاط

8-نقاش حرفه ایی

9-آهنگ قانون احساس وی در مجله کانادایی برنده جایزه گلدن سانگ شد

10-رکورد دار بیشترین تعداد کنسرت قبل از مجوز

11-رکورد دار شلوغ ترین کنسرت با بیشتر از50هزار نفر درشهر کوچکی بنام بادرود

12-دارا بودن توانایی طب سنتی به گفته یکی از خواننده های کشورمون

13_ده روز مانده به پایان سال1391 انتشار البوم دیگه میرم و قرار گرفتن جزو چهار البوم پرفروش ایران

14-رکوردار پربیننده ترین البوم اینترنتی،آلبوم کنسل و...

بازم بگــم؟

راستی مهم ترینش رو جا انداختم احساسی ترین خواننده ایران

مجید خراطها از سال 1386 و با خوندن آهنگ
خدانگهدار به سلطان احساس ملقب شد
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/27 - 15:19 ·
1
bamdad
bamdad
ﻧﮕﻔﺘﯽ ﺑﻤــــــــــــــﺎﻥ…‧‧‧‧‧‧‧ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣــــــﻦ ﺁﺩﻡ ﺭﻓﺘــﻦ‧‧‧‧ ﻧﺒــﻮﺩﻡ‧‧‧‧‧‧‧ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺩﺳﺘـــﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ‧‧‧‧‧‧ ﺩﺳﺘــﺎﻧﺖ ﺭﺑﻮﺩﻡ‧‧‧‧‧‧‧ ﺍﻋﺘـــــــــﺮﺍﺽ ﻧﮑﺮﺩﯼ‧‧‧‧‧ ﻭ ﻣــــــــــﻦ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻡ.... ﺑــﻮﺩﻧﻢ‧‧‧‧ مهم نبودہﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧـــﮕﻔﺘﯽ‧‧‧‧‧‧‧ ﻭ ﻣــــــــﻦ ﺭﻓـــــــــﺘﻢ‧‧‧‧‧‧‧‧ ﻭ ﺗـــــــــﻮ ﺭﻓﺘﻨـــﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ.… … ﺳـــــــــــﮑﻮﺕ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺮﺩﯼ‧‧‧‧‧‧ ﺍﯾﻦ ﺳـــــــﮑﻮﺕ ﺗــــﻮ ﻣﺮﺍ..... ﺷﮑﺴـــت

:(
دیدگاه · 1393/12/25 - 18:47 ·
3
bamdad
bamdad
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟» زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.» پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.» زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود. پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.» پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند. « ای کاش ما هم عملکرد خود را بسنجیم

{-35-}{-35-}
دیدگاه · 1393/12/17 - 19:58 ·
3
bamdad
bamdad
زندگی فاصله ی آمدن و رفتن ماست. شاید آن خنده که امروز دریغش کردیم. آخرین فرصت



خندیدن ماست. زندگی همهمه مبهمی از خاطره هاست. هر کجا خندیدیم ، زندگی هم



آنجاست. زندگی شوق رسیدن به خداست. خنده کن بی پروا ، خنده هایت زیباست .........

{-35-}{-35-}
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
باید پایان نامم رو کامل کنم و با word طبق آیین نامه نگارش تنظیم کنم ببرم واسه صحافی...
اش نیست!
رضا
پل-مصلی-360x250.jpg رضا
bamdad
bamdad
خوبـــ کـــــردی وقتـــ رفتن

آمـــــــــــدی دیدی مـــــــــــــرا

گــــــــــــر نمی دیدی مـــــــــــــرا

دیگـــــــــــر نمی دیدی مـــــــــــــرا !

{-15-}
دیدگاه · 1393/12/11 - 21:56 ·
4
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
مکالمه ی منو مغزم شب موقع خواب
من : بذار بخوابم

مغزم: نه بیدار بمون فک کنیم ببینیم چرا پنگوئنا زانو ندارن {-7-}
رضا
635602492805259555.jpg رضا
bamdad
bamdad
همیشه جنگیدن خوب نیست.

برای اصلاح دل کسی که کینه ورزی می کند نباید جنگید.

برای اثبات خوب بودن نباید جنگید.

با آدم های کوته نظر نباید جنگید.

بعضی چیزها وقتی با جنگیدن به دست می آیند بی ارزش می شوند.

این روزها نسخه فاصله گرفتن را می پیچم برای هر کس که رنجم می دهد.

برای هر کس که با حسادتهای بچه گانه اش آرامشم را بهم می ریزد.

با حقارت بعضی دل ها نباید جنگید، باید نادیدشان گرفت و گذشت.

می بخشمشان، نه به خاطر اینکه مستحق بخششند.

تنها به این خاطر که من مستحق آرامشم.

{-35-}
دیدگاه · 1393/12/9 - 20:11 ·
2
bamdad
bamdad
روزهای سخت، همچون برگهای پاییزی شتابان فرو می ریزند،

در زیر پاهای تو، اگر بخواهی...

فراموش نکن !

برگهای پاییزی بی شک در تداوم بخشیدن به مفهوم درخت

و مفهوم بخشیدن به تداوم درخت، سهمی از یاد نرفتنی دارند...

{-35-}
دیدگاه · 1393/12/6 - 19:18 ·
4
Mohammad
Mohammad
،
.............................................
** روال کار **
در اين پست هركسی بايد اول به سوال نفر قبلش جواب بده
و بعد يه سوال از نفر بعديش كه معلوم نيست كيه بپرسه !!!

** نكته مهم: **
در صورتی كه دو نفر همزمان دیدگاه دادند٬ پست نفر اول قبوله و از اون دیدگاه بايد ادامه داد !
نفر بعدی هم بايد دیدگاه خودش رو حذف كنه !

** قوانين: **
1- بی احترامی نکنید.
2- سوالها باید عمومی باشند.
3- سوالات تكراری، توچی ...، تو بگو... و اينچنين نپرسيد.
4- دیدگاه پشت سر هم اکیداً ممنوع است.
5- دیدگاه شما مطابق با قوانین کلی سایت نمیدونم باشد.
... ادامه
iman
iman
سخنی با دخترا......................

هى دختر


بيا ميخواهم رازى را بگويم
پسرها عروسک ندارند!
درد دل کردن و حرف زدن را ياد ندارند!
نگاه کن
فقط بلدند اسباب بازيهايشان راپرت کنند!
پسرها اشک هم ندارند!
مى ترسند مرديشان زير سوال برود!!!
مى شنوى؟؟ ته صدايش،گريه اى بى صداست
با يک اغوش ساده,
قلب هر مردى را ميشود بدست اورد.نگاهش کن؟؟
وقتى خسته است
وقتى مريض است
ولى دلسوزى برايش نيست!!!
پدرت وقتى مادرت نيست چقدر پير است!!
ميدانم از پسرها ناراحتى
ميدانم جر زنى ميکنند
بى معرفتند
حرف بد ميزنند
بازى بلد نيستند
آنها تقصيرى ندارند
کسى او را مثل تو ناز نکرده
گل سر،به موهايش نزده
صورتش را نبوسيده
او بجاى بوسه،سيلى خورده است تا يادش بماند مرد بايد قوى باشد
دخترک...
پسرها نميشکنند
مگر...
بدست دخترکى ...
دخترک با آن دستای ظریف و دخترانه ات پسر را نوازش کن نه اینکه با زبان تند و خیانت ،دل مردانه اش را بشکنی..
بعضی وقتا با همه ی مردانگی اش بدجور به آغوش و نوازش تو احتیاج دارد ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/12/4 - 14:48 ·
4
iman
iman
واکنش دخترا در مقابل شارژ گرفتن

10000 ریالی: مرسی عزیزم (تو دلش ای گدا)
20000 ریالی: ای جانم مرسی گلم دستت درد نکنه
50000 ریالی: وای ممنون عشقم، خیلی میخامت نفس منی تو، بیا این بوس برای تو
100000 ریالی: الهی من فدات بشم تو زندگی منی، عمر من، خیلی ممنون عشقم، همه کسم، میمیرم برات، کجایی بیا ببینمت دلم برات یه ذره شده...
200000 ریالی: هنوز هیچ پسرd به این درجه ی خریت نرسیده!!!
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
نخونی از دستت رفته خیلی قشنگه

ﺯﻥ ﻭﺷﻮﻫﺮﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ : ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺭﺍ
ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻔﺘﺶ ﻋﺸﻘﺒﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ...
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ
ﻭﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ ...
ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ
ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ...
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ
ﺍﻧﺪﻭﻫﺒﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ...
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺷﯿﺸﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻔﺖ ﺷﯿﺮﻧﺮ
ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ ﻭﺑﺒﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ
ﺩﻫﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﻓﻮﺭﯼ ﺷﯿﺮﻧﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﺑﺎ
ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﭙﺮ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ
ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺭﺩ ...
ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﺎﺩﻩ
ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ
ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩ ...
ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ
ﻭ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﯾﺒﺪ ...
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ
ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪ .
ﻭﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮﻧﻤﺎﯾﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ .
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻭﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﺁﻥ ﻫﻨﺮﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎﺯﯼ ﺁﻥ
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ...
ﺍﻣﺎ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺻﻔﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ
ﻭﺷﯿﺮﺻﻔﺘﺎﻥ افسوس ﭼﻪ ﮐﻢ..... !
... ادامه
bamdad
bamdad
مگذار...


زندگی ات محتاج تأیید گرفتن از دیگران باشد...



با دهن کجی به تنهایی درونی ات،،حفظ ظاهر کن...

{-15-}
دیدگاه · 1393/11/27 - 21:05 ·
3
Mohammad
Mohammad
صوفياجون
آبجی واقعاً شبیه روح سرگردان شدی، رفتن و اومدنت معلوم نیست :d
دیدگاه · 1393/11/20 - 15:10 ·
6
bamdad
bamdad
شعور سطوح مختلفی داره...



بالاترین سطع شعور :



نادیده گرفتن افراد بیشعوره!!

{-15-}
دیدگاه · 1393/11/17 - 15:13 ·
4
bamdad
bamdad
دزد فریاد زد:
"هیچکس حرکت نکند پول مال دولت است".
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند "شیوه تفکر"
وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند،دزد جوان که لیسانس اداره کردن تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:"بیاپولها را بشماریم".
دزد پیرگفت:"وقت زیادی میبرد، امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند."
به این می گویند "تجربه"
بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به ریسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی ریس گفت "صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم".
به این می گویند "با موج شنا کردن"
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردندو بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و 20میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند.
به این میگویند "دانش به اندازه طلا میارزد


{-28-}
Mohammad
Mohammad
اگه سراغم را گرفتند
بگویید : رفته
..
.
.
اگه پرسیدند کجا .
بگین رفته بشاشه الان میاد.
همش که نباید قضیه عشقی باشه.{-7-}
Mohammad
Mohammad
حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!
اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.
بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کرده
بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش.
بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!{-7-}
bamdad
bamdad
مي بخشم آدم ها را ...

مي گذارم حوالي احوال من تا آنجا كه بخواهند قضاوت كنند .

عبور ميكنم از بي تفاوتي هاشان .

مي ايستم كنار بازي هاشان ساده تماشا ميكنم .

مي بخشم آدم ها را ...

لبخند مي زنم به استهزاء قهقهه هاشان .

مي بندم چشمانم را به پرده دري هاشان .

گوش مي كنم به سياست "دوستت دارم" هاشان !!

صبوري مي كنم به پاي رفتن ها و آمدن هاشان .

صبوري مي كنم تا آنجا كه طاقتم طاق شود ،

آنگاه براي هميشه پشتم را ميكنم به كوچكي دنيايشان ....

{-15-}
دیدگاه · 1393/10/22 - 20:00 ·
4
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ