یافتن پست: #رفیق

zahra
zahra
ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر نا مرديت را

خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/4 - 10:23 ·
4
zahra
zahra
میدانی رفیق
درد دل نمیکنم
زخمی که از عصب بگذرد
دیگر درد ندارد
دیدگاه · 1393/02/4 - 10:14 ·
4
Morteza
8f5e95cf88963f3fb2779f84b80897d3.jpg Morteza
اینم دستم یادش بخیر به خاطر عشقم زدم ولی فرداش تو ماشین رفیقم دیدمش
bamdad
bamdad
رضا
هی رفیق از تو چه پنهان

آدمها آنقدر دورم زده اند که بعید نیست

یکی از همین روزها میدانی را به نامم کنند . . . !
zahra
zahra
ოօհʂεղ
دوستی باهر که کردم خصم مادر زاد شد‏
آشیان هرجا گزیدم لانه صیاد شد
آن رفیقی راکه باخون وجگر پروردمش ‏
وقت کشتن، برسر دار آمد و جلاد شد . .
zahra
zahra
تو ناخدای عشقی ، من ساحلی غریبم / لنگر بزن مسافر ، من خاک هر رفیقم
دیدگاه · 1393/02/1 - 10:24 ·
7
hamnafas
hamnafas
روزگاری است سهراب،

همه از هم دورند،

همه از هم بیزار،

نارفیقی باب است،

نامردان بسیار،

کاش به ما می گفتی...

خانه دوست کجاست!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/31 - 21:31 ·
3
bamdad
bamdad
اسان است برای من

که خیابان ها را تا کنم

و در چمدانی بگذارم

که صدای باران را به جز تو کسی نشنود

اسان است

به درخت انار بگویم

انارش را خود به خانه ی من اورد

اسان است

افتاب را

سه شبانه روز بی اب و دانه رها کنم

و روز ضعیف شده را ببینم

اسان است

که چهچه ی گنجشک را ببافم

و پیراهن خوابت کنم

اسان است برای من

که به نرمی اب ها سخن بگویم و دل صخره را بشکافم

اسان است نا ممکن ها را ممکن شوم

و زمین در گوشم بگوید : بس کن رفیق

اما

اسان نیست معنی مرگ را بدانم

وقتی تو به زندگی اری گفته ای !!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/31 - 21:17 ·
2
zoolal
zoolal
یاد من باشد از فردا صبح



جور دیگر باشم

بد نگویم به هوا، آب ، زمین

مهربان باشم، با مردم شهر

و فراموش کنم، هر چه گذشت

خانه ی دل، بتکانم ازغم

و به دستمالیاز جنس گذشت ،

بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل

مشت را باز کنم، تا که دستی گردد

و به لبخندی خوش

دست در دست زمان بگذارم


یاد من باشد فردا دم صبح

به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم

و به انگشت نخی خواهم بست

تا فراموش، نگردد فردا

زندگی شیرین است، زندگی باید کرد

گرچه دیر است ولی

کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید

به سلامت ز سفر برگردد

بذر امید بکارم، در دل

لحظه را در یابم

من به بازار محبت بروم فردا صبح

مهربانی خودم، عرضه کنم

یک بغل عشق از آنجا بخرم


یاد من باشد فردا حتما

به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم

بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در

چشم بر کوچه بدوزم با شوق

تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود

و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست


یاد من باشد فردا حتما

باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست

و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا

و بدانم که شبی خواهم رفت

و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی


یاد من باشد

باز اگر فردا، غفلت کردم

آخرین لحظه ی از فردا شب ،

من به خود باز بگویم
این را

مهربان باشم با مردم شهر

و فراموش کنم هر چه گذشت......
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/29 - 16:19 ·
5
zoolal
zoolal
ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺱ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﮐﺮﺩﻩ
ﯾﮏ ﺭﻓﯿﻖِ ﺷﺶ ﺩﺍﻧﮓ
ﯾﮏ ﺁﺭﺍﻡِ ﺩﻝ
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻩ
ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺤﮏ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻧﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺭﻓﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺸﻨﻮﺩ…
ﺑﺨﻨﺪﻡ ﻭ ﺣﺠــﻢ ﺑﻐﻀﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺒﯿﻨﺪ…
ﺭﻓﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻤﺶ ﺑﺮﻭ ،
ﺍﻣﺎ ﺑﻤﺎﻧﺪﮐﻪ ﻧﺮﻭﺩ ،
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺶ ﺁﺭﺍﻣﻢ ﻣﯽ کند
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/28 - 15:18 ·
3
zahra
zahra
متین (میراثدار مجنون)
با تو ام رفیق!

اگر نمی توانی

به قلب من

برگردی

پس مرا

از قلب ات برگردان
zahra
zahra
سلامتی حرفهایی رو که باید نگمو میزنم

سلامتی رفیقم که واسش رگمو میزنم
دیدگاه · 1393/01/27 - 15:30 ·
5
zoolal
zoolal
بعضیا رو اگه با پودر ۲۴ آنزیم هم بشوری

بازم لکه ننگشون از زندگیت و گذشتت پاک نمیشه !
ıllı YAŁĐA ıllı
sdsd.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
ی.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
zoolal
zoolal
شیطانی به شیطان دیگر گفت: آن مرد مقدس متواضع رانگاه کن که در جاده راه
می رود. دراین فکرم که به سراغش بروم و روحش را در اختیار بگیرم…!
رفیقش گفت: به حرفت گوش نمی دهد…تنها به چیزهای مقدس می اندیشد.
اما شیطان دیگر، بدون توجه به این حرف خود را به شکل ملک مقرب جبرئیل دراورد و در برابر مرد ظاهر شد.
گفت: آمده ام به تو کمک کنم.
مرد مقدس گفت: باید من را با شخص دیگری اشتباه گرفته باشی… من در زندگی ام کاری نکرده ام که سزاوار توجه یک فرشته باشم.
و به راه خود ادامه داد، بی آنکه هرگز بداند از چه چیزی گریخته است….!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/23 - 11:06 ·
2
zahra
zahra
زغال قلیونتم رفیق! میسوزم تا بسازمت!
.
zoolal
zoolal
طرف پیش خودش فکرمیکنه “”جومونگه””، رفیقاشم ”” لشگرش””!!
هه نمیدونه ما بهش میگیم “یوگی و دوستان”
دیدگاه · 1393/01/21 - 10:21 ·
2
حمید
1امام.jpg حمید
سلام عزیزا از رفیقا کسی مشهد هست اگه هست وقتی رفت حرم امام رضا گناهکارارو هم دعا کنه خواهش می کنم
دیدگاه · 1393/01/19 - 23:07 ·
9
FATI
FATI
میدانی رفیق . . . .

سردش بود . . .

دلم را برایش سوزاندم . . .

گرمش که شد با خاکسترش نوشت :

خداحافظ . . .

و رفت . . .
دیدگاه · 1393/01/19 - 17:43 ·
7
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ