یافتن پست: #روستایی

shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب
افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم
گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث
عذابش نشود.

مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش
را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می
کرد روی خاک ها بایستد.

روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ
هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت
کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد …

نتیجه اخلاقی : مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره
دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و
دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود...
... ادامه
MONA
s639_talesh.jpg MONA
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
تقدیم به او كه میداند حرف دلم را:
من لبریز از گفتنم نه از نوشتن . باید که اینجا روبروی من بنشینی و گوش کنی . ایمان من به تو ، ایمان من به خاک است . به شکوه آنچه بازیچه نیست ، بیندیش . من خوب آگاهم که زندگی، یکسر صحنه بــازی است . اما بدان که همه کس برای بازی های حقیر آفریده نشده است . مرا به بازی کوچک شکست خوردگی مکشان . تو چون دستهای من، چون اندیشه های سوگوار این روزهای تلخ و چون تمام یادها از من جدا نخواهی شد
حدیث غریب دوست داشتن را اینک از زبان کسی بشنو که به صداقت صدای باران سخن می گوید . من هرگز نخواستم که از عشق ، افسانه ای بیافرینم . باور کن . من می خواستم که با دوست داشتن، زندگی کنم . کودکانه و ساده و روستایی . من از دوست داشتن فقط لحظه ها را می خواستم . آن لحظه ای که تو را به نــام می نامیدم . من هرگز نمی خواستم از عشق، برجی بیافرینم .
مـــرگ سخن ساده ای است . مگذار که خالی روزها و سنگینی شب ها در اعماق من، جایی از یاد نرفتنی باز کند . ما برای فرو ریختن آنچه کهنه است آفریده شدیم . بـــــــــــــــــــــــازگــــــــــــــــرد !
{-31-}{-31-}{-60-}{-60-}
salar
salar
یه دوستی داشتم مال یه روستایی بود . کنارم نشسته بود و گوگل ارث رو نشونش میدادم و ازش میخواستم کمکم کنه تا خونشون رو پیدا کنیم .
آغا من تا زوم میکردم این دلهره پیدا میکرد . تا رسیدیم بالای خونشون یه دفه گفت بسه دیگه میخوای همه چی رو ببینی ؟
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/3 - 23:25 ·
3
Mostafa
Mostafa
خوشا به حالت ای روستایی، چه شاد و خرم چه باصفایی،
در شهر ما نیست جز داد و فریاد، خوشا به حالت که هستی آزاد،
در شهر مانیست جز دود و ماشین، دلم گرفته از آن و از این،
ای کاش من هم پرنده بودم، با شادمانی پر می گشودم،
میرفتم از شهر به روستایی، آنجا که دارد آب وهوایی.
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/29 - 21:52 ·
6
MONA
8_8910030312_L600.jpg MONA
چادر روستاییان تالش...
دیدگاه · 1391/09/9 - 22:40 ·
12
Noosha
0.275818001343812939_taknaz_ir.jpg Noosha
آبشار زیبای سنگان ـ تهران
آبشار سنگان در شمال غرب روستایی به همین نام، حدود ۲۰ کیلومتری شمال غرب تهران و در دامنه‌های قله پهنه‌حصار قرار دارد
... ادامه
Noosha
0.003001001352566017_taknaz_ir.jpg Noosha
شادی مادر بزرگ باراک اوباما{-33-}
سارا اوباما، در تمام مدت انتخابات، در روستای کوُ ِگلوُ ی کنیا، همراه مردم این روستا نگران اعلام نتیجه بود. با اعلام پیروزی مجدد نوه اش، شادی "تمام وجودش" را گرفت.
سارا همسر سوم پدربزرگ اوباماست. سارا همزمان با رای گیری در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ، با برگزاری کنفرانس مطبوعاتی کوچکی در باغچه خانه اش در روستایی در غرب کنیا به خبرنگاران گفت: ایمان دارم اوباما پیروز می شود. قلبم می گوید او پیروز خواهد شد. من همه چیز را به خدا واگذار می کنم.
Noosha
YSo2aO0PC2.jpg Noosha
روستایی در چین که به زنانش مشهور است {-72-}



روستای چینی هانگلو در کتاب رکورد های گینس بعنوان روستایی که زنانش بلند ترین موهای دنیا را دارند ثبت شده است. بر اساس عقاید و رسوم در این روستا زنان سه بار در عمر خود مو هایشان را کوتاه میکنند.در روز تولد ، در 18 سالگی و در روز عروسی. این زنان موهای بلند خود را شبیه کلاه بر روی سرشان می پیچند.
Noosha
0.588505001345888853_taknaz_ir.jpg Noosha
متاسفانه مطلع شدیم که "مجید خراطها" از خوانندگان پاپ کشور که چند سالی است فعالیت هنری خود را آغاز کرده، به دلیل ابتلا به بیماری تنفسی، به بیمارستان منتقل شد.



پس از زلزله آذربایجان شرقی اولین هنرمندی که در مناطق زلزله زده حضور داشت و به کمک آسب دیده گان شتافت مجید خراطها بود.

"خراطها" به همراه تعدادی از طرفدارانش به مدت 4 روز در مناطق روستایی به امداد رسانی مشغول بودند اما به دلیل آلودگی و عفونی بودن منطقه در بیمارستان بستری شد.

برای سلامتی این خواننده خوب کشورمان دعا کنیم.
... ادامه
abbasali
abbasali
<strong>داستان خیلی جالب</strong><br>یک نفر عتیقه فروش به منزل روستایی ساده ای وارد شد. دید تغار قدیمی نفیسی دارد و در آن گوشه افتاده است و گربه ای در آن آب می خورد. ترسید اگر قیمت تغار را بپرسد روستایی ملتفت مطلب شود و قیمت گزافی طلب کند. پس گفت : عمو جان چه گربه ی قشنگی داری ! آیا حاضری آن را به من بفروشی ؟ روستایی گفت : چند می خری؟ گفت : هزار تومان. روستایی گربه را در بغل عتیقه فروش گذاشت و گفت : خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از آنکه از خانه روستایی می خواست بیرون برود ، با بی اعتنایی ساختگی گفت : عمو جان این گربه ممکن است در راه تشنه شود ، خوب است من این تغار را هم با خود ببرم. قیمتش را هم حاضرم بپردازم.{-129-} روستایی لبخندی زد و گفت : تغار را بگذارید باشد ؛ چون که بدین وسیله تا به حال ۵ گربه را فروخته ام!!
صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ