یافتن پست: #روستا

Noosha
04_10.jpg Noosha
چشمه های آب معدنی باداب سورت واقع در روستای اروست ـ ساری(استان مازندران)
Noosha
timthumb.png Noosha
روستای کایسربرگ در بهار(فرانسه)
دیدگاه · 1391/08/15 - 20:02 ·
7
Noosha
timthumb.png Noosha
روستای مگدالنا،ایتالیا{-41-}
دیدگاه · 1391/08/15 - 19:57 ·
6
نگار
نگار
یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید . من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم .

دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند .
... ادامه
دیدگاه · 1391/07/29 - 12:00 ·
8
salar
salar
آقا این دیگه آخر خاطرس
8 سالم بود و روز معلم شده بود ورفتم خونه به مامانم گفتم برا روز معلم چی کادو ببرم؟
مامانم داشت نون درست میکرد 10 تاشو گذاشت تو بخچه(به جان خودم راست میگم) گفت ببر برا معلمتون!!!!!!!
منم بردم مدرسه دیدم همه دارن کادو و گل میدن و من نون!!!!!!منم ندادم که ضایع نشم<img src=(" title=":((" />((((
کلا احساس کردم تو روستا هستم:)))))))
Mostafa
Mostafa
اونقدري كه من بالش زير سرمو تا صبح ميچرخونم اگه به جاش توربين بود ميتونستم برق كل روستاها رو بدم!
دیدگاه · 1391/07/4 - 13:51 ·
3
Noosha
YSo2aO0PC2.jpg Noosha
روستایی در چین که به زنانش مشهور است {-72-}



روستای چینی هانگلو در کتاب رکورد های گینس بعنوان روستایی که زنانش بلند ترین موهای دنیا را دارند ثبت شده است. بر اساس عقاید و رسوم در این روستا زنان سه بار در عمر خود مو هایشان را کوتاه میکنند.در روز تولد ، در 18 سالگی و در روز عروسی. این زنان موهای بلند خود را شبیه کلاه بر روی سرشان می پیچند.
Noosha
0.588505001345888853_taknaz_ir.jpg Noosha
متاسفانه مطلع شدیم که "مجید خراطها" از خوانندگان پاپ کشور که چند سالی است فعالیت هنری خود را آغاز کرده، به دلیل ابتلا به بیماری تنفسی، به بیمارستان منتقل شد.



پس از زلزله آذربایجان شرقی اولین هنرمندی که در مناطق زلزله زده حضور داشت و به کمک آسب دیده گان شتافت مجید خراطها بود.

"خراطها" به همراه تعدادی از طرفدارانش به مدت 4 روز در مناطق روستایی به امداد رسانی مشغول بودند اما به دلیل آلودگی و عفونی بودن منطقه در بیمارستان بستری شد.

برای سلامتی این خواننده خوب کشورمان دعا کنیم.
... ادامه
رضا
رضا
برداشتن موانع از زندگي
در زمان ها ي گذشته ، پادشاهي تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و براي اين كه عكس العمل مردم را ببيند خودش را در جايي مخفي كرد. بعضي از بازرگانان و نديمان پادشاه بي تفاوت از كنار تخته سنگ مي گذشتند. بسياري هم غرولند مي كردندكه اين چه شهري است كه نظم ندارد.

اين شهر عجب مرد بي عرضه اي است و ... با وجود اين هيچ كس تخته سنگ را از وسط بر نمي داشت . نزديك غروب، يك روستايي كه پشتش بار ميوه و سبزيجات بود ، نزديك سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناري قرار داد.
ناگهان كيسه اي را ديد كه زير تخته سنگ قرار داده شده بود ، كيسه را باز كرد و داخل آن سكه هاي طلا و يك يادداشت پيدا كرد. در آن يادداشت نوشته بود :
هر سد و مانعي مي تواند يك شانس براي تغيير زندگي انسان باشد .
دیدگاه · 1391/06/11 - 01:44 ·
7
Noosha
226916_918.jpg Noosha
دهکده مازیچال در ارتفاع ۲۶۰۰ متری از سطح دریا قرار دارد. در۵۰ کیلومتری شهر عباس و نزدیک کلاردشت که حدود یک ساعت زمان می‌برد تا بعد از گذر از 17 کیلومتر جاده، به ارتفاعات دیدنی مازیچال برساند.

چشم انداز بسیار زیبای روستای مازیچال با دیدی وسیع از رامسر تا چالوس، موقعیتی بی‌نظیر به این دهکده کوهستانی بخشیده است.

وجود تپه‌ها و کوه‌ها در این منطقه به گونه‌ای است که در هنگام بارندگی، مازیچال پر از ابرهایی می‌شود که هر لحظه شکل‌های زیبایی به خود می‌گیرند.

می‌گویند نامگذاری مازیچال به دلیل وجود درخت بلوط در این منطقه بوده است. در گویش محلی مردم منطقه، مازی به معنی درخت بلوط است و چال به معنای گودال و چاله. بنابراین مازی چال به گودال‌ها و دره‌هایی مملو از درختان بلوط (مازی) اشاره دارد که از قدیم در منطقه وجود داشته اند.

در یک نگاه کلی آب و هوای دلپذیر کوهستانی و مناظر زیبای جنگل و نمای دریای ابر، تصویری بهشتی از آفرینش خدا را نمایش می‌دهد.
... ادامه
دیدگاه · 1391/06/7 - 02:18 ·
4
رضا
رضا
زلزله واقعا ترسناکه برای همه . بنده خدا بیشتر مردم روستاها آسیب می بینند چون خونه هاشون قدیمیه و حتی کاهگلی هست .
دیدگاه · 1391/05/22 - 02:40 ·
امید
امید
وب سایت روستای چلیکدان افتتاح شد {-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}
[لینک]
abbasali
abbasali
<strong>داستان خیلی جالب</strong><br>یک نفر عتیقه فروش به منزل روستایی ساده ای وارد شد. دید تغار قدیمی نفیسی دارد و در آن گوشه افتاده است و گربه ای در آن آب می خورد. ترسید اگر قیمت تغار را بپرسد روستایی ملتفت مطلب شود و قیمت گزافی طلب کند. پس گفت : عمو جان چه گربه ی قشنگی داری ! آیا حاضری آن را به من بفروشی ؟ روستایی گفت : چند می خری؟ گفت : هزار تومان. روستایی گربه را در بغل عتیقه فروش گذاشت و گفت : خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از آنکه از خانه روستایی می خواست بیرون برود ، با بی اعتنایی ساختگی گفت : عمو جان این گربه ممکن است در راه تشنه شود ، خوب است من این تغار را هم با خود ببرم. قیمتش را هم حاضرم بپردازم.{-129-} روستایی لبخندی زد و گفت : تغار را بگذارید باشد ؛ چون که بدین وسیله تا به حال ۵ گربه را فروخته ام!!
تشنه لبان
تشنه لبان
داستان کوتاه "پادشاه و تخته سنگ" زمان‌هاي قديم، پادشاهي تخته سنگي را در وسط جاده قرار داد و براي اين که عکس‌ِالعمل مردم را ببيند، خودش را جايي مخفي کرد. بعضي از بازرگانان و نديمان ثروتمند پادشاه بي‌تفاوت از کنار تخته سنگ مي‌گذشتند. بسياري هم غرولند مي‌کردند که اين چه شهري است که نظم ندارد. حاکم اين شهر عجب مرد بي‌عرضه‌اي است و… با وجود اين هيچ کس تخته سنگ را از وسط راه برنمي‌داشت. نزديک غروب، يک روستايي که پشتش بار ميوه و سبزيجات بود، نزديک سنگ شد. بارهايش را زمين گذاشت و با هر زحمتي بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناري قرار داد. ناگهان کيسه‌اي را ديد که وسط جاده و زير تخته سنگ قرار داده شده بود. کيسه را باز کرد و داخل آن سکه‌هاي طلا و يک يادداشت پيدا کرد. پادشاه در آن يادداشت نوشته بود: “هر سد و مانعي مي‌تواند يک شانس براي تغيير زندگي انسان باشد.
... ادامه
دیدگاه · 1390/07/13 - 23:51 ·
1
صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ