یافتن پست: #روند

...
...
گاهی یه زن
جوری عاشقت میشه
که حس میکنی
هیچوقت ازپیشت نمیره..
ولی
وقتی که میشکنه
....جوری میره
که حس میکنی
هیچوقت عاشقت نبوده!
... ادامه
bamdad
bamdad
آدمها می آیند زندگی می کنند
می میرند,می روند اما....فاجعه ی زندگی تو
آن هنگام آغاز می شود که آدمی می رود
اما نمی میرد ومی ماندونبودنش در بودن تو چنان ته نشین می شود
که تو می میری در حالی که زنده ای.........
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/9 - 17:47 ·
7
Morteza
1467202_729500083735466_315381779_n.jpg Morteza
یكى از بهترین دروازه بانان فوتبال جهان دروازه بان تیم ملى اسپانیا «ایكر كاسیاس» است كه در رئال مادرید صاحب ركوردهاى عجیب و غریبى شده، او کاری کرد که کمتر آدم مشهوری چنین می کند!

ظاهراً «ایكر» همراه خانواده اش براى خوردن غذا به یك رستوران رفته بود كه در آنجا با یک نوجوان ۱۳ ساله كه دچار نقص عضو بوده روبه رو مى شود، پسرک بیمار به محض دیدن دروازه بان افسانه اى اسپانیا به سراغ او مى رود و مى گوید:

«آقاى كاسیاس! در روز بازى با پرتغال، تو به این خاطر موفق شدى پنالتى ها را دریافت كنى كه من و بقیه دوستانم در مدرسه بچه هاى استثنایى، برایت دعا كردیم!»

ایكر كاسیاس كه به سختى جلوى اشكش را مى گیرد از پسرک تشكر مى كند و نام و آدرس مدرسه را از او مى گیرد و فردای آن روز، ناگهان «كاسیاس بزرگ» وارد مدرسه مذكور مى شود و در میان بهت و حیرت مسئولان مدرسه - و شادى زاید الوصف شاگردان آن مدرسه - به بچه ها مى گوید:
« من آمدم اینجا تا براى دعاهایى كه در حقم كردین كه پنالتى را بگیرم، شخصا از شما تشكر كنم!» بچه هاى مدرسه كه از خوشحالى سر از پا نمى شناختند، اطراف «ایكر» حلقه مى زنند و با او عكس مى اندازند و امضا مى گیرند.

كه ناگهان یكى از بچه ها به او مى گوید:

« آقاى كاسیاس تومیتونى پنالتى مرا هم بگیرى؟»

ایكر نیز بلافاصله از داخل ماشینش لباس هاى تمرین را درآورده و برتن مى كند و همراه بچه ها به زمین چمن مدرسه مى روند و با هماهنگى مسئولان مدرسه به بچه ها این فرصت را مى دهد كه هركدام به او یك پنالتى بزنند و ...

ایكر كاسیاس دو ساعت و نیم در آن مدرسه مى ماند تا تك تك بچه هاى بیمار آن مدرسه به او پنالتى بزنند.
... ادامه
bamdad
bamdad
آیا می دانید در بدن انسان 7 میلیون عصب وجود دارد

و تنها خانومها هستند كه می توانند روي تك تك این اعصاب راه بروند؟
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
آقای شهردار !لطفا بگویید اینقدر عوض نکنند رنگ و روی این شهرِ لعنتی را !این پیاده رو ها میدان ها، ...رنگِ این دیوارها ...خاطراتم دارند از بین میروند{-60-}
رضا
رضا
گزارش صد روز اول ریاست جمهوری دولت آقای خوب بود امیدوارم این روند رو به رشد ادامه داشته باشه .
Noosha
kanye_krystales_20.jpg Noosha
{-41-}
.رودخانه ای در سرانیا کلمبیا وجود دارد که اهالی منطقه، آن را رودخانه ی کریستال پنج رنگ می نامند. رودخانه ی کریستال پنج رنگ از بخش جنوب رشته کوههای ماکارنا نشآت می گیرد، و تا محل تلاقی اش با رود گوایمبرو امتداد می یابد. در این رودخانه می توان پنج رنگ را مشاهده کرد: زرد، آبی، سبز، سیاه و قرمز. تمام این رنگ ها، مواد زائد تولید شده توسط تعداد فراوانی جلبک هستند. در هر فصل، بعضی رنگ ها نسبت به بقیه، جلوه ی بیشتری پیدا می کنند.
آب رودخانه ی کریستال به قدری صاف است که می توان کف آن را دید، اما به دلیل ویژگی های منحصر به فرد این رودخانه، هیچ گونه ماهی در آن زندگی نمی کند.آفتاب در تابستان گیاه ماکارانیا کلاویرا را خشک می کند و رودخانه، سرخ رنگ می شود. جلبک های دیگری هم هستند که رنگ های زرد، سیاه، فیروزه ای و سبز را ایجاد می کنند.

وقتی رودخانه در فصل گرما، رنگارنگ می شود، گردشگران را از ماه ژوئن تا نوامبر، به سمت خود می کشاند. اگر روزی فرصت دیدن این رودخانه را پیدا کنید، از این نقاشی زیبای طبیعت، در شگفت خواهید ماند. رودخانه ی کریستال پنج رنگ، به راستی یکی از منحصر به فردترین نقاط جهان است.

رودخانه ی کریستال پنج رنگ، به عنوان «زیباترین رودخانه ی جهان» شهرت دارد.برای رسیدن به این رودخانه، باید از طریق هوایی از ویلویسنسیو به ماکارنا بروید، سپس سوار قایق شوید و در نهایت، در کوره راهها پیاده روی کنید.طول رودخانه ی کریستال کمتر از ۱۰۰ کیلومتر بوده و عرض آن برابر ۲۰ متر است.

رودخانه ی کریستال به رنگین کمان و یا آتش بازی می ماند. رنگ های قرمز، زرد، آبی و سبز آن را فرا گرفته اند.رشته های طولانی جلبکی به نام کلاویا ماکاریننس به رنگ های بنفش، قرمز، صورتی، و اگر هوا زیاد آفتابی نباشد، سبز، که تنها در اینجا رشد می کند، کف رودخانه را فرش کرده، زیر فشار آب، به این سو و آن سو می روند.در نواحی عمیق تر، گودی های طبیعی، چاههایی گرد و رنگارنگ به وجود می آورند.
این مکان شگفت انگیز، برای شما افکار آرامش بخش به ارمغان می آورد.{-41-}
Noosha
09.jpg Noosha
{-41-}

اغلب تورهای گردشگری كه برای دیدن كاشان و یا زیارت حضرت معصومه (س) به قم می‌روند،‌ سری هم به دریاچه آب شور حوض سلطان می‌زنند. دریاچه نمک حوض سلطان در ۴۰ کیلومتری شمال قم و به مساحت تقریبی ۲۴۰ کیلومتر مربع ‌است‌. وسعت و شکل دریاچه متناسب با ورود آب و میزان بارندگی آن درفصول مختلف سال متفاوت است. در مواقع بارندگی و ذوب برف‌های ارتفاعات اطراف، چون بر میزان آب ورودی افزوده می‌شود، وسعت آن زیاد و در غیر از این ایام، وسعت آن کم می‌شود. بدین ترتیب سطح آب دریاچه پیوسته در نوسان است. این دریاچه از دو چاله جدا از هم تشکیل شده ‌است.
چاله غربی به نام حوض سلطان و چاله شرقی به نام حوض مره‌ است که به‌وسیله یک آبراهه به هم وصل می‌شوند. رودهای متعددی به این دریاچه وارد می‌شوند که از اراضی شوره‌زار ونمکی اطراف عبور می‌کنند. حوض سلطان در سال ۱۸۸۳ میلادی و بر اثر ساخت جاده شوسه تهران قم تشکیل شد.
Noosha
Rouhollah Vahdati-33-5.JPG Noosha

شب گذشته یک کاروانسرا در بازار بزرگ رشت دچار آتش سوزی شد و خساراتی برجا گذاشت.{-60-} به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)- منطقه گیلان، در پی تماس شهروندان با سامانه 125 در ساعت 23:30 دقیقه شب گذشته آژیر ایستگاههای 8 و 2 و 1 از سوی ستاد فرماندهی آتش نشانی رشت به صدا درآمد اما به جهت موقعیت حساس مکان آتش سوزی ایستگاههای دیگر آتش نشانی با 37 دستگاه خودرو و 78 آتش نشان بی درنگ به سوی محل حادثه در بازار بزرگ راسته ماهی فروشان شتافتند. کریم مکرم رفتاری معاون حوزه عملیات آتش نشانی رشت که در محل آتش سوزی حضور داشت به خبرنگار ایسنا گفت: یک کاروانسرای دو طبقه با قدمت زیاد که بخشی از آن برای نگهداری و فروش طیور و پرندگان و انبار استفاده می شد به علت نامشخصی شب گذشته آتش گرفت. وی افزود: سربندی 300 مترمربعی کاملا غرق در شعله های آتش بود و دود بسیار زیادی از آن متصاعد می شد، در نتیجه حریق به سربندی چند مغازه ماهی فروشی و همچنین خواروبار فروشی همجوار نیز سرایت کرد اما با سرعت عمل آتش نشانان از پیشروی حریق جلوگیری به عمل آمد. رفتاری با اعلام اینکه آتش سوزی از پرنده فروشی شروع شد افزود: به واسطه قدمت زیاد و یکپارچگی و استفاده از مصالح قابل اشتعال از جمله چوب در سربندی این مکان و عدم وجود دیوارهای آتش بُر دامنه حریق در چند دقیقه به شدت گسترش و به قسمت هایی از مکان های همجوار سرایت پیدا کرد که با شعله های آتش و دود بسیار غلیظ همراه بود. وی ادامه داد: همین امر عملیات اطفاء را برای آتش نشانان دشوار کرده بود، نیروهای آتش نشانی با توجه به شدت زیاد دود و شعله، به سرعت دست بکار شده و با کشیدن چندین رشته لوله آبدهی از چهار جهت وارد عملیات شدند. رفتاری تصریح کرد: آتش نشانان با استفاده از دستگاه تنفسی و تلاش زیاد از گسترش حریق به اماکن دیگر ممانعت به عمل آورده و سرانجام این آتش سوزی را کاملا مهار کردند. وی تاکید کرد: این نکته قابل توجه است که اگر این حادثه در ساعاتی از روز که ترافیک ازدحام جمعیت در آن نقطه از بازار که افراد دستفروش و دکاکینی که با پیشروی مسیر منتهی به مدخل های ورودی را با ایجاد سد معبر، غیر قابل دسترس می کند اتفاق می افتاد حادثه غیرقابل تصور همچون آتش سوزی بازار در تیرماه سال 83 را شاهد بودیم.
شعر جدید دخترای کلیپسی :
ی کلیپس دارم قلقلیه
سرخ وسفید نیم متریه
میزنم رو سرم هوا میرم
نمیدونی تا کجا میرم
من این کلیپسا رونداشتم
قد کوتاهی داشتم
افسردگی می داشتم
بی افم بهم عیدی داد
ی کلیپس نیم متری داد...!!!!! :))) {-18-}
دیدگاه · 1392/09/5 - 09:39 ·
8
صوفياجون
L138484227482.jpg صوفياجون
( ){-29-}{-29-}
فقر و ثروت شما به خودتان بستگی دارد. برخی افراد شکست‌های اقتصادی خود را به پای شانس و تقدیر می‌گذارند و خطاهای خودشان را نادیده می‌گیرند. امروزه بسیاری از تئوریسین‌های اقتصادی جهان معتقدند هر فردی قابلیت ثروتمند شدن و رشد کردن در حرفه و صنعت خودش را دارد. بسیاری از ثروتمندان مشهور دنیا در ابتدا فردی بسیار فقیر بوده‌اند و در خانواده‌ای به‌شدت کم‌درآمد بزرگ شده‌اند ولی بعدا با پشتکار و تلاش زیاد به جایگاه امروزشان دست یافته‌اند. ما سعی می‌کنیم براساس ویژگی‌های درونی‌ای که ماه تولدتان به شما بخشیده است، راهکارهای دستیابی به ثروت بیشتر را به شما نشان دهیم؛ پس با ما همراه باشید.
رضا
80918682-5236403.jpg رضا
bamdad
bamdad
آدمهـــــا میــــرونــــد و یـــــادشــــان مــــــی رود



بگـــــوینــــد بــــه کجــــــا...؟



آدمهـــــا مـــی روند ویـــادشـــان مـــی رود بـــرگــردنــد



و آدمهـــا هیــــچ وقــــت "آدم" نمـــی شـــونــد
... ادامه
دیدگاه · 1392/09/2 - 22:11 ·
9
صوفياجون
صوفياجون

{-35-}{-35-}{-41-}
.
یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچکس از دنیای مردان نمیگوید. هیچکس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند "... مردان" خاص نمیشود. مردها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلندگو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان میگویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین مردها که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول میشوند. یکی از همین مردهای همیشه خسته. از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی و کار و درآمد و تحصیل... همه از مردها همه توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند و پولدار و خوشتیپ و جذاب و قدبلند و خوش اخلاق و قوی... و خدا نکند یکی از اینها نباشند....!!!
ما هم برای خودمان خوشیم! مثلن از مردی که صبح تا شب دارد برای درآمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو میزند توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویالون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویالون میزند توقع داریم که عضو ارشد هیئات مدیره شرکت واردات رادیاتور باشد. توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند و زندگی مان را تامین کنند و صبور باشند و دلداریمان بدهند و خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود به آرایشگاه بروند و غذاهای بدمزه ما رو با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی رو که دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردیشان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند!
مردها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم مردها صبرشان از ما بیشتر است. وقت هایی که داد میزنند وقت هایی که توی خیابان دست به یقه میشوند وقت هایی که چکشان پاس نمیشود وقت هایی که جواب اس ام اس شب بخیر را نمیدهند وقت هایی که عرق کرده اند و وقت هایی که کفششان کثیف است. تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین. و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند من را برای خودم نمیخواهد برای....!
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-41-}تقدیم به مردهای واقعی
samyar
samyar
دلکَم
میدانَم؛توام مثل من
از بودن هاشان
از عادت دادن هاشان
از نبود همیشگی شان
از تکرار این تابع خسته شده ای
به احترام تن زخم دیده ات؛
معادله را عوض می کنَم
بگذار بیایند و بروند
غصه نخورعادت را خط زده ام
... ادامه
دیدگاه · 1392/08/30 - 11:06 ·
3
samyar
samyar
نازدانه ی دلم

همه رفتند ...

همه آرام می آیند و آرام می روند

بی آنکه بدانند چطور شیشه دل را می شکنند.

همه می روند ...

بی آنکه نگاهی به عقب اندازند که من ... که تو ...

که همه ما پشت پنجره چشم به راه ایم.

همه می روند ...

نازنینم اما من همیشه با تو می مانم

تا پشت پنجره به انتظارم ننشینی

با تو می مانم تا پنجره غم گرفته دلت را شاد کنم

من در کنارت هستم

سرت را بر شانه ام بگذار

من می مانم ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/08/30 - 10:53 ·
2
HamidReza
HamidReza
مورد داشتــــیم قبلا مارو از خودش رونده حالـا مـــا رو دیده تو کفمون

مونده... ~_^
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ