کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند.
و شکستهایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی…
که محکم هستی…
که خیلی می ارزی.
"خورخه لوئیس بورخس"
من” دوشیزه مکرمه” هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و
1392/10/5 - 10:25همزمان قند توی دلم آب می شود.
============ ========= =====
من “مرحومه مغفوره” هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ
خوابیده ام و احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم.
============ ========= ========= =
من “والده مکرمه” هستم، وقتی اعضای هیات مدیره شرکت پسرم برای
خودشیرینی 20 آگهی تسلیت در 20 روزنامه معتبر چاپ می کنند.
============ ========= ========= ===
من “همسری مهربان و مادری فداکار” هستم، وقتی شوهرم برای اثبات
وفاداری اش البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه
شهر به چاپ می رساند.
============ ========= ========= ===
من “زوجه” هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به
حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام
ماهیانه فقط بیست و پنج هزار تومان ، بدهد.
============ ========= ========= ===
من “سرپرست خانوار” هستم، وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون
قراضه اش از گردنه حیران رد نشد و برای همیشه در ته دره خوابید.
============ ========= ========= ===
من “خوشگله” هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق
وقت شان را بیهوده می گذرانند.
============ ========= ========= ===
من “مجید” هستم، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد
و شوهرم مرا از پیاده رو مقابل صدا می زند.
============ ========= ========= ===
من “ضعیفه” هستم، وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم
حق ارثم را بگیرند.
============ ========= ========= ===
من “بی بی” هستم، وقتی تبدیل به یک شیء آرکائیک می شوم و نوه و
نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند.
============ ========= ========= ===
من “مامی” هستم، وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی
می کند.
============ ========= ========= ===
من”مادر” هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم چون آن روز به
یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم.
============ ========= ========= ===
من “زنیکه” هستم، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن
ماشینش در پارکینگ می شنود.
============ ========= ========= ===
من”مامانی” هستم، وقتی بچه هایم خرم می کنند تا خلاف هایشان را به
پدرشان نگویم.
============ ========= ========= ===
من “ننه” هستم، وقتی شلیته می پوشم و چارقدم را با سنجاق زیر گلویم
محکم می کنم و نوه ام خجالت می کشد به دوستانش بگوید من مادربزرگش
هستم… به آنها می گوید من خدمتکار پیر مادرش هستم.
============ ========= ========= ===
من “یک کدبانوی تمام عیار” هستم، وقتی شوهرم آروغ های بودار می زند و
کمربندش را روی شکم برآمده اش جابه جا می کند.
============ ========= ========= ===
من “بانو” هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ مردی دلش
نمی خواهد وقتش را با من تلف بکند.
============ ========= ========= ===
من در ماه اول عروسی ام؛ “خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمی،
عزیزم،عشق من، پیشی، قشنگم، عسلم، ویتامین و….” هستم.
============ ========= ========= ===
من در فریادهای شبانه شوهرم، وقتی دیر به خانه می آید، چند تار موی زنانه
روی یقه کتش است و دهانش بوی سگ مرده می دهد، “سلیطه” هستم.
============ ========= ========= ===
من در محاوره ی دیرپای این کهن بوم ؛ “دلیله محتاله، نفس محیله مکاره،
مار، ابلیس، شجره مثمره، اثیری، لکاته و…..” هستم.
============ ========= ========= ===
دامادم به من “وروره جادو” می گوید.
============ ========= ========= ===
حاج آقا مرا “والده” آقا مصطفی صدا می زند.
============ ========= ========= ===
من” مادر فولادزره” هستم، وقتی بر سر حقوقم با این و آن می جنگم.
============ ========= ========= ===
مادرم مرا به خان روستا “کنیز” شما معرفی می کند.
#لااااااااااایک
1392/10/6 - 19:49