ما همگی دچار توهم شده ایم...
آن مـــوهای زیـــبـــای بلنــــد
که روزی شعر می شدند در لحظه های مشترکمان
تنــها چند ماه بعــــــد
اگر در ظرف خورشتمان پیدا شود
زمین و آسمان را به هم خواهیم ریخت!
آن چشم ها ، آن همه زیبایی...
اگر روزی به خواسته هایم تن ندهی ممکن است
حتی به اشتباه،به مشتم کوبیده شود!
عشق یک واکنش شیمیایی بود...
ما دیر فهمیدیم ، ما دیر بیدار شدیم !
و به همین دلیل است که گاهی می خواهم
همان دور بمانی
نزدیک که بیایی
قواعد بازی آدم ها
مسمومت میکنند
بگذار بی دلیل دوستت بدارم...
یه پلاک که بیرون زده از دل خاک | روی اون اسمیه از یه جوون
1393/03/21 - 17:39یه پوتین فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین
استخون یه کلاه با یه عکس وصیت نامه غرق خون
یه جوون که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید
دختری که پدر رو ندید و آغوش پدر رو نچشید
یه پدر بیست و چند ساله و چند ماهه چشماشو دوخته به در
مادری منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر
یه پلاک از دل خاک
عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک
عشق یعنی یه شهید با لبه ی تشنه سینه چاک
عشق یعنی یه جوون یه جوون بی نام و نشون
عشق یعنی یه نماز با وضو گرفتن توی خون
عشق یعنی انتظار تو دل یه مادر بی قرار
چشم تر مونده به راه واسه یه نشونه یه مزار
عشق یعنی یه پدر که شبیا بیداره تا سحر
عشق یعنی یه خبر – خبره یه مفقودالاثر