شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

اونجا که قمیشی میگه: هرگز نخواستم که تورو با کسی قسمت بکنم... آدم فکر میکنه با ساندویچشه {-15-}

دیدگاه · 1392/10/5 - 21:48 ·

8

صوفياجون

سلوووووو منم اوووومدم یعنی بودم هستم و دارم الان {-185-}

سوپ جو میل میفرمایم بفرمایین ببخشید تعارف نکردما {-185-}

در ضمن امروز مامانم رفته شهسوار خونه خواهرم حاله #محمدجوادم خوب نبود {-190-}

و بد تر از اون اینه که من باید از فردا ناهارم درست کنم یعنی دوباره بشورم و بسابم و یخ حوض بشکنم {-184-}

20 دیدگاه · 1392/09/15 - 19:52 ·

12

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

صوفياجون

آره شقایق جون میدونم اینکارم میکنم بابام شب و ناهار برنج میخوره. کلا غذاهایی که مامانم درست میکنه زیاد درست میکنه بعد نصفشو میزاریم فریز واسه روز مبادا اگه به پیسی خوردیم سه سوت گرمش کنیم بخوریم.. ولی در کل همون خورشت هم باید فک کنم چی باشه قورمه سبزی که تا امروز م بود

1392/09/15 - 20:12

صوفياجون

متین جان حاضرم فقط تخم مرغ بخورم ولی آماده نه

1392/09/15 - 20:13

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

فسنجون درست کن راحته که

1392/09/15 - 20:14

صوفياجون

دوست دارم ولی بابام تا میخوره زبون گلوش درد میگیره بعد دوباره باید واسه بابام یه چیز دیگه درست کنم نه نمیشه

1392/09/15 - 20:15

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

قیمه هم خوبه

1392/09/15 - 20:17

متین (میراثدار مجنون)

از فردا همه مهمون من
هرچی میخورین بخرینبخورین بگو بنویسه حساب داداش متین
به مولا لیاقتشو دارم ها

1392/09/15 - 20:20

Noosha

سلام صوفی جونم.خوش اوم {-41-} دی.الهی فدای اون دستای زحمتکشت.انشسالله حال محمد جوادم زود زود خوب بشه و مامانت برگرده خونه تا تو تو زحمت نیفتی خانوم خانوما

1392/09/15 - 20:21

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

من که از عصر شاممو درست کردم الان برا 2 شب راحتم

1392/09/15 - 20:22

صوفياجون

{-115-} {-115-} {-115-}
باشه شقایق جونم فردا قیمه درست میکنم
مرسی نداجونم انشاالله {-47-}

1392/09/15 - 20:24

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

{-114-} افلین ناناز

1392/09/15 - 20:26

...

یارو ساندویچ فروشی داشته
یکی میادمیگه:
یک کوکتل بده
فقط بیزحمت توش گوجه نذارید
یارومیگه:
آقاامروزگوجه نداریم..
میخوای خیارشورنذارم؟!!

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/12 - 15:26 ·

9

bamdad

بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد

نه شمارش ستاره ها تسکینم

چرا صدایم کردی

چرا؟!

سراسیمه و مشتاق

سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم ونیامدی

نشان به آن نشان

که دوهزار سال از میلاد مسیح می گذشت

و عصر

عصر والیوم بود

و فلسفه بود

و ساندویچ دل و جگر

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/09/7 - 21:37 ·

6

✲ميــMisS.ArEzoOــس✲

به سلامتــی کسی که به خاطر به دست آوردنش خیلیها رو از دست دادی

ولی تنهـــــات گذاشت ...

سلامتــی پسری که با چشم های خیس وارد ساندویچی بغل "تالار عروسی"

شد و گفت :امشب عروسی عشقـــــــمه " بندری بزار "

به سلامتـــــــی روزی که...

اسمم بیاد رو لــــب رفیقـــــــام...

پوزخـــــند بزنن و با پشت دست اشکاشــــــونو پاک کننو بگن...

هههههی!!!
به ســــلامتـــــی دخـــــتری که

هر چقــــــدر هم از دست عشقــــــش ناراحت باشه

فقـــط سرش غـــــر میزنه و باهاش قــــهر میکنه ...

اما هیچــــوقت دلــــــــــــش نمیـــــاد خیانـــــــت کنه ...

یا با پسـر دیگه ای بپـــــره ..

چون واقعا عاشـــقشه و وفـــــادار

بزن به سلامتـــــی حرفهای دلــــــت که به کسی نگفتی...

بزن به سلامتـــــــــی اینکه کوه درد بودی ولی دم نزدی.....

بزن به سلامتــــــــی تنهایی هات ولی تنهایی رو دوست نداشتی...

بزن به سلامتــــــــی آرزوهایی که نتونستی لمسشون کنی.....

به سلامتیــــه لبخندی که کمکت میکنه تا برا همه توضیح ندی حالت داغـــونه !

سلامتــــی پسری که رفت سربازی مرد شه برگشت دید نامزدش زن شده!!

به سلامتــــی خــــــودم و خـــــودت.

باهم بخـــــوریم به هم نخـــوریم.باهم بخنــــدیم به هم نخنــــــدیم.

سلامتـــــی اونایی که دوستشون داریم و نمیدونن...

پیک آخر بسلامتـــــــی خودم که تو رو همیشه سلامــــــت ببینم.!

به ســـــــلامتی هرکی زدیم رفت,

میزنیم به ســلامتی غــم شاید اونم رفت...

... ادامه

دیدگاه · 1392/08/28 - 23:37 در دوستها ·

6

NEGAR

بزن به سلامتی کسی که به خاطر به دست آوردنش خیلیها رو از دست دادی ... ولی تنهات گذاشت ...
بزن به سلامتی کسی که بخاطر رفیقش تا پای چوب دار رفت....
ازش پرسیدن حرف آخرت چیه؟....
گفت به رفیقم بگین دیگه از این بیشتر از دستم بر نیومد..!
بزن به سلامتی پسری که با چشم های خیس وارد ساندویچی بغل "تالار عروسی" شد و گفت :امشب عروسی عشقمه "بندری بزار"
بزن به سلامتی روزی که...اسمم بیاد رو لب رفیقام...پوزخند بزنن و با پشت دست اشکاشونو پاک کننو بگن...هههههی!!!کی فکرشو میکرد؟؟؟

... ادامه

3 دیدگاه · 1392/08/6 - 21:58 ·

14

ıllı YAŁĐA ıllı

دلم #پيتزا ميخواد {-169-}

7 دیدگاه · 1392/08/4 - 16:02 در غذا و شیرینی ·

11

ıllı YAŁĐA ıllı

ﭘﺴﺮ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺍﻣﺸﺐ ﮐﺠﺎ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻫﺮﺟﺎ ﺗﻮ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ !
ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﯾﻢ ﭘﯿﺘﺰﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧــــَـــه ﺭﮊﯾﻤﻢ !
ﭘﺴﺮ : ﺧﺐ ﺑﺮﯾﻢ ﮐﺒﺎﺏ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﺍﻣﺸﺐ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺧﻮﺭﺩﻡ !
ﭘﺴﺮ : ﺑﺮﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺗﺎﺯ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﺩﺩﺩﻩ ؟ ﻧﻈﺮﺕ ﭼﯿﻪ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻧﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﻭﺭه !
ﭘﺴﺮ : ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﯾﻢ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭽﯽ ﻫﺎﺕ ﺩﺍﮒ ﺑﺰﻧﯿﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﺍﯾﺸﺸﺸﺶ !!۱ ﻣﻦ ﺳﺎﻧﺪوﯾﭻ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﭼﯿﺰﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻡ !
ﭘﺴﺮ : ﭘﺲ ﺑﻼﺍﺍﺍﺍﺧﺮﻫﻬﻬﻬﻬﻪ چیکار ﮐﻨﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﻢ ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﻫﺮﭼﯽ ﺗﻮ ﺑﮕﯽ ﻋﺸﻘﻢ !!!
ﺗﻼﺵ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍست … {-2-}

4 دیدگاه · 1392/06/25 - 19:37 در خنده بازار ·

10

iman

ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻓﺴﺖ ﻓﻮﺩ

ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻱ ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻏﺬﺍﺷﻮ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﯾﮏ ﮔﺎﺯ ﺍﺯ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭽﺶ ﺧﻮﺭﺩ , ﺭﻓﺖ
ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻏﺬﺍﯼ ﻃﺮﻑ
ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﻠﻌﯿﺪﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ
ﻧﮕﻮ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺸﻮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻩ
هیچی دیه عین خر تو گل مونده بودیم
دله هم خودتی

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/05/30 - 17:54 ·

8

しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇

انشاالله یه روزی برسه که یاد بگیریم تو نمایشگاه کتاب،کتاب هم بخریم،ساندویچ همه جا هست!

دیدگاه · 1392/05/14 - 22:09 ·

3

Mostafa

توقع

1 دیدگاه · 1392/04/30 - 01:28 در داستانک ·

5

دیدگاه

Mostafa

یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا
که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال
طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!
در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک
کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه
محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده
کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق
بودند. بعد از یک بحث طولانی،....

جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه

انتخاب شد.

لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر

چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!

او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی

نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.

سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس در

سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده .

او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.

در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون

پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک

بیارم»!!!!!!!!!!!! !!!!!

1392/04/30 - 01:28

Reza Babaei

.
ارتباطات توی ایران اینجوریه که به طرف ایمیل میزنی
بعد باید اس ام اس بفرستی “ایمیلتو چک کن”
بعد باید زنگ بزنی بگی “اس ام اساتو چک کن”
.
.
.
به لقمان گفتند با چی میای اینترنت؟
گفت: با بی ادبان!
.
.
.
دوستم زنگ زده خونمون مادر بزرگم گوشی رو برداشته
در حالیکه گوشی دم دهنشه از من میپرسه بگم هستی یا نیستی؟!!!
من
مادربزرگمم همچنان منتظر جواب من!
.
.
.
آیا به راستــــی ‌زمان آن فرا نرسیده است که به گرفتن عکسهایی که
در آنها عینک آفتابی در منزل زده اید خاتمه بدهید؟
نه واقعا میخوام بدونم
.
.
.
یه سوال از بچگی مغز منُ درگیر کرده…
این که تو جر و بحث بهت میگن حالا نشونت میدم دقیقاً چیو میخان نشون بدن؟
.
.
.
منطقی حرف زدن با بعضی ها،حتی از پوشیدن دمپایی لا انگشتی با جوراب هم سخت تره!
.
.
.
3.67 میلیارد زن در دنیا وجود داره و من مجبورم خودم واسه خودم ساندویچ لقمه بگیرم …..
.
.
.
راهنمای علمی و عملی استفاده از نخ دندان:
آنقدر به کارتان ادامه دهید تا روی نخ خون مشاهده کنید
این یعنی هیچ چیز اضافه ای بین دندان ها موجود نیست
.
.
.
ﺗﺎ ﺍﻻﻥ 126 ﮔﻞ ﻗﺎﻟﯽ ﺷﻤﺮﺩﻡ!!
اﻭﻣﺪﻡ ﯾﻪ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﻡ ﺳﺮ ﺩﺭﺱ…
بعله

... ادامه

دیدگاه · 1392/03/9 - 23:49 ·

11

Reza Babaei

یه شب خونه تنها بودم یهو صدای خنده از حیاط شنیدم
گفتم برم بیرون ببیم کیه …
رفتم تو حیاط و چند متری رفتم جلو وایسادم بازم دیدم میخنده
بازم یه خرده رفتم جلو وایسادم، بازم صدای خنده اومد!
داشتم خودمو خراب میکردم ولی بازم رفتم جلو …
الان فهمیدین حیاطمون بزرگه یا بازم برم جلو؟؟؟
.
.
.
این که بعضی وقتا با خودم تو خونه حرف میزنم خیلى عجیب نیست
ولى اینکه گاهى وسطاش میخندم زیاده رویه دیگه نه؟

.
.
.
سیاست های غلط به این میگن:
سیاثط، صیاصت، ثیاصت، سیاصط، ثیاثت، صیاست، صیاثط …
.
.
.
چشمم دیگر آب نمی خوره، لامصب رانی ام گرفتم نخورد …
به نظرتون ببرمش سینما باهام آشتی میکنه آیا؟؟؟
.
.
.
یادتونه یکی از تفریحات دهه شصتیا و هفتادیا این بود که
به یکی میگفتن پیشونیتو پاک کن و در همین حین چونشونو میخاروندن
بعد اون یارو گیج میشد چونشو پاک میکرد!
.
.
.
آشپزه اومده تو تلوزیون میگه میخوام یه ساندویچی آموزش بدم که
دانشجوهایی که تو خوابگاه هستن و فر ندارن روی همون گاز کوچیک بتونن تهیه کنن!!!
حالا مواد اولیه ش چی بود؟
گوشت بوقلمون دودی، پنیر پیتزا، نون تست، سس فرانسوی و سایر مخلفات …
.
.
.

... ادامه

دیدگاه · 1392/03/9 - 23:48 ·

11

Mostafa

قهوه‌ی مبادا...
با یکی از دوستانم وارد قهوه‌خانه‌‌ای کوچک شدیم و سفارش‌ دادیم...
بسمت میزمان می‌رفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوه‌خانه شدند...
و سفارش دادند: پنج‌تا قهوه لطفا... دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا... سفارش‌شان را حساب کردند،
و دوتا قهوه‌شان را برداشتند و رفتند...
از دوستم پرسیدم: ماجرای این قهوه‌های مبادا چی بود؟
دوستم گفت: اگه کمی صبر کنی بزودی تا چند لحظه دیگه حقیقت رو می‌فهمی..
آدم‌های دیگری وارد کافه شدند... دو تا دختر آمدند، نفری یک قهوه سفارش دادند، پرداخت کردند و رفتند...
سفارش بعدی هفت‌تا قهوه بود از طرف سه تا وکیل... سه تا قهوه برای خودشان و چهارتا قهوه مبادا...
همان‌طور که به ماجرای قهوه‌های مبادا فکر می‌کردم و از هوای آفتابی و منظره‌ی زیبای میدان روبروی کافه لذت می‌بردم،
مردی با لباس‌های مندرس وارد کافه شد که بیشتر به گداها شباهت داشت... با مهربانی از قهوه‌چی پرسید: قهوه‌ی مبادا دارید؟
خیلی ساده‌ ست! مردم به جای کسانی که نمی‌توانند پول قهوه و نوشیدنی گرم بدهند، به حساب خودشان قهوه مبادا می‌خرند..

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/02/19 - 01:33 در داستانک ·

6

viz viz

کره ای : هیچ چی مثل منتظر بودن واسه عشقت عذاب آور نیست

آمریکایی : هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه ساندویچ گرم غذاب آور نیست

یونانی : هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه دسته چک عذاب آور نیست

انگلیسی : هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه مهمونی بزرگ عذاب آور نیست

برزیلی : هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه مسابقه فوتبال توپ عذاب آور نیست

ایرانی : انگار شما تا حالا با dialup کار نکردید!!!

... ادامه

3 دیدگاه · 1391/11/19 - 15:18 ·

7

رضا

#ساندویچ نی نی میل دارین؟ {-7-}

1 دیدگاه · 1391/11/7 - 14:29 ·

8

saeid

2 دیدگاه · 1391/11/3 - 10:55 در خنده بازار ·

6

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

ساندویچ هات داگ {-18-}

3 دیدگاه · 1391/10/21 - 16:23 در خنده بازار ·

4

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

...

14 دیدگاه · 1391/10/18 - 03:02 ·

5

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

{-65-}

1391/10/18 - 03:17

...

انوشکاتوبامن این کارونمیکنی,
وای من میمیرم واسه ساندویچ همبرگردوبله,سوبله,باسس فراوون...
واااای گشنم شد...خیلی بدی....

1391/10/18 - 03:18 توسط Mobile

...

ولی دیگه رکب نمیخورم:ساعت ۱۰ شب,۵تا پیتزامخصوص سفارش دادم بروبچ دوتاشوخوردن ۳تاش مونده.هه هه هه..باسس فراوون...واااای...

1391/10/18 - 03:20 توسط Mobile

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

{-61-}

1391/10/18 - 03:22

...

آخی طفلکی انوشکا,جاتوخالی میکنم الان دارم یه قسمت بزرگش روسس میزنم,ولی پنیرش زیاده کش میاد...
بفرماانوشکاخانم..واای....

1391/10/18 - 03:26 توسط Mobile

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

نوشه جونت پیتزا زیاد دوس ندارم

1391/10/18 - 03:27

...

پس باچی بیشترحال میکنی؟

1391/10/18 - 03:29 توسط Mobile

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

بستنی.کاکائو.مرغ سوخاری با قارچ و ذرت

1391/10/18 - 03:30

...

ولی من عاشق,بستنی(ازنوع سنتی ش هستم.چیپس,پفک(چاکلز)کنتاکی,
SPISYپیتزا,برگ,سالادفصل,شیرینی هم زبون وپاپیون...

1391/10/18 - 03:35 توسط Mobile

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

ماشاا... خوش اشتهایی دیگه نیما

1391/10/18 - 19:50

نگار

- صبر...
کره ای: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه عشقت عذاب آور نیست
آمریکایی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه ساندویچ گرم عذاب آور نیست
یونانی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه دسته چک عذاب آور نیست
انگلیسی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه مهمونی بزرگ عذاب آورر نیست
برزیلی: هیچ چی مثل منتظر بودن واسه یه مسابقه فوتبال عذاب آور نیست
ایرانی: انگار شما تا حالا با dialup کار نکردید!!!

... ادامه

دیدگاه · 1391/09/29 - 23:36 ·

7

رضا

#ساندویچ #همبرگر

1 دیدگاه · 1391/09/7 - 13:55 در غذا و شیرینی ·

13

یافتن پست: #ساندویچ

تفکیک