یافتن پست: #ستم

Majid
3123.jpg Majid

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677
zahra
zahra
روز قشنگی که زادروز خوب بودن تو بود قلب من با رنج نبودنت شکسته بود دوست داشتم تولدت رو با فریاد تبریک بگم اما در میان اشک و آه من ونبودن تو هیچ مجالی نبود حالا که دوباره مجنون وار برگشتی کنارم و آرامش بودنت تسکین قلب من شده میخام تولدت رو هرچند با تاخیر تبریک بگم اگزچه تو اونقدر خوبی که همه روزها به نام توست. تولدت مبارک ممنون که به دنیا اومدی تا نفس من باشی متین (میراثدار مجنون)
zahra
zahra
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی
خیام
دیدگاه · 1393/10/10 - 09:48 ·
3
حامد دراگون
حامد دراگون
ﺑﺎ ﻋﺮﺽ ﭘﻮﺯﺵ
ﻣﻄﻠﺒﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻢ !
ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﯽ ﮐﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻣﺸﻢ !
.
.
.
.
ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ دخترای گروه رﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ،
ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺷﺪﻡ!
ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ، ﻭﻟﯽ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﻬﺶ
ﺑﮕﻢ !
ﺍﻭﻧﻘﺪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﺟﻮﻧﻤﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﺪﻡ !
ﺣﺘﯽ ﮐﺎﺩﻭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﭘﯿﺸﺎﭘﯿﺶ !
ﻭﻟﯽ ﺭﻭﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ !
ﺍﻻﻧﻢ ﺻﺒﺮﻡ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﺷﺪﻩ، ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﺑﮕﻢ ﺷﺎﯾﺪ
ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﺪﺵ !!!
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﻭ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ
ﺑﺸﻪ،
ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺸﻪ
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
ﻃﺮﺡ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﺮﺩﻥ دخترای گروه
ﭼﻪ ﺑﺎ ﺫﻭﻕ ﻭ شوق دارن میخونن.....
اخییییییییی....

ﺧﺨﺨﺨﺨﺨﺨﺦ{-58-}{-12-}{-25-}
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
کدام چراغ قرمز را رد کردم
که تاوانش
تصادف با تو بود؟؟!!
من که نخواستم
جبران کنی
چرا فرار کردی؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدگاه · 1393/10/9 - 16:16 در دوستها ·
6
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
zahra بہ من قول بِدہ
از پیشم که رفتی
در تمام سالھای باقی ماندہ،
تا اَبد ...
مُواظِبِ خودَت باش.

دیگر مَن نیستم
کہ یادآوری کنم...
zahra
zahra
نمیدونم شنیدین یا نه!
میگن وقتی اسب بخواد از رودخونه یا رود رد بشه
اول آب رو گل آلود میکنه بعد رد میشه
میدونین چرا؟
چون تصویر خودشو تو آب میبینه
و تحت هیچ شرایطی پاشو رو اون تصویر نمیذاره
چون فکر میکنه ک هم نوعه خودشه تو آب
در حالی ک یه عکس بیشتر نیس...!
اونوقت ما آدم ها
ک ادعامون میشه ک اشرف مخلوقاتیم
رو دلمون، خودمون، شخصیتمون، احساسمون و کسانی ک دوستمون دارن و شاید دوستشون داریم
خیلی ساده پا میذاریم و رد میشیم!
متین (میراثدار مجنون)
zahra
zahra
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
*
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
*
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
*
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
*
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
*
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
*
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
*
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
*
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
*
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
*
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
*
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
*
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
*
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
*
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
*
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
*
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
... ادامه
Majid
سلطانم.jpg Majid
تو بر جایی نشستی که به احترام تو برپاست


تو هر گوشه از این قلبم سر جا دادنت دعواست


من و تو نداریم...


منو تو نداریم...


همه عشقی دارن...


من و تو نداریم...


اگر که لج کنی با من


اگر که دیر برگردی


یه روز هستی کنار من


منم سردم تو هم سردی


میدونستم تو رودرواسی میمونی


زمانی که بهم گفتی میمونم


هنوزم تو واسم غریبه نیستی


هنوزم تو رو از خودم میدونم
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/9 - 02:33 ·
4
bamdad
index.jpeg bamdad
باب اسفنجی:

وقتی من نیستم معمولا تو چیکار میکنی؟

پاتریک:

صبر میکنم تا تو برگردی

:)
حامد دراگون
حامد دراگون
اگر آرمین زارعی مجوز بگیره !!
چه چادر خوش رنگی، چه مقننعه ای داری...
چه خواستگار خوبی چه آرامشی داری
وقتی برادر آرمینی نیست که به تو فکر کنه
روزی 3 بار زنگ بزنه تو رو واسه نماز بیدارت بکنه
راستی شنیدم دیگه از ما خسته شدی
به خواستگار دیگه ای بله دادی
به شوهر جدیدت مبارک باشه
اصلا مگه میشه اعتقادات شما بد باشه
میگن نمازت قضا نمیشه خب خدا رو شکر
یکیم پیدا شد و دل شما رو برد
منم که واسه ازدواج با تو نا امیدم
تا جایی که یادمه هی نذری واست میپزیدم
بزار حالا که داری ازدواج میکنی راحت
بی لیاقت گفتی تا مکه و مدینه باهاتم ولی دیدی طاقت
نیاوردی و یکی دیگر و جای من آوردی
و خیلی راحت توی مسجد آبروی منو بردی...
یه روزی فقط ازدواج دایم با تو بود تو مغزم
ولی حالا دیگه تموم شد به قران قسم
همرو صیغه میکردمو پا شدی رو دستم
خدایی آیت الکرسی میخوندی تو اصلا؟!
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/8 - 17:07 در دوستها ·
4
حامد دراگون
حامد دراگون
متني بسيار زیبا
از مرحوم "حسین پناهی"

آري از پشت كوه آمده ام
چه ميدانستم اينور كوه بايد
براي ثروت ، حرام خورد
براي عشق ، خيانت كرد
براي خوب ديده شدن.، ديگري را بد نشان داد
وبراي به عرش رسيدن ، بايد ديگري را به فرش كشاند.....
وقتي هم با تمام سادگي دليلش را ميپرسم ، ميگويند:
"از پشت كوه آمده!"....
ترجيح ميدهم به پشت كوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم بازگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد تا اينكه اينور كوه باشم و گرگ!
... ادامه
حامد دراگون
حامد دراگون
ﺑﺎﻧﻮ . . .ﺍﮔﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻓﺘﻪ ﺍﯼﺗﺎ ﻣﻌﻨﺎﯼِ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪﮐﻪ ﻏﻢِ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﺎﻥ . . .ﻓﺮﻗﯽ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﭼﻪ ﺳﻨﯽ ﺑﺎﺷﯽﺍﮔﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯِ استﻣﺮﺩِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻓﺘﻪ ﺍﯼﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﺎﻥ . . !.ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﮑﺎﺭ ﺑﻪ ﺣﺮﻑِ ﻣﺮﺩﻡ . !.ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪﮔﺎﻫﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﺳﺖ . . .لایق تو کسی نیست جز آنکسی که تو را انتخاب میکند نه امتحان...تو را نگاه کند نه اینکه ببیند...تو را حس کند نه اینکه لمست کند...تو را بسازد نه اینکه بسوزاند...تو را بیاراید نه اینکه بیازارد...تو را بخنداند نه اینکه برنجاند...تو را دوست بدارد و بدارد و بدارد.ﺳﺎﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ... ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﮑﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩ ... ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ کسی که ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺯﺩﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ...ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﻫﺮﮒ ﺣﯿﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﯾﺎﻓﺘﯽ !ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ :ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺍﺭﺯﺵ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ …“ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ"!!!!!.
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/8 - 17:03 ·
2
zahra
zahra
دنبال یه شعر یا یه مطلب تازه بودم که رنجم رو دردم رو عشقم رو به تصویر بکشم چیزی که یه کم آرومم کنه چیزیکه حرف دلم باشه توی ادبیات ما پره از این اشعار انگار هرکسی یکبار زهر عشق رو چشیده و به دنبال اون زهر بیوفایی و اینکه کسی قلبش رو لگد کنه انگار من تنها نیستم اما این بازهم دردی از من درمان نمیکنه بغض به سختی گلوی من رو میفشاره چشمهام داره میباره اما بغضم خالی نمیشه قلبم انگار زیر لگدهای تو به خاک و خون کشیده شده چه درد عجیبی چه درد وحشتناکی در قلبم احساس میکنم. منکه بچه نیستم منکه سالها زیستمو احساسم رو به هیچکس ارزانی نداشتم و تو وتو وتو ای کاش هیچگاه تو رو نمیدیدم ای کاش هرگز ملکه ای نبودم که تو سرسپهدار فدائیان من باشی ای کاش هنوز همون سرسخت با اراده دیروز بودم که قلبم فقط در تسخیر آرزوهای بلندم بود. من و عشق و درد بیوفایی و رسوایی؟ اینها کی و کجا کنار هم جمع شدند که حالا دارند ذره ذره وجود من رو نابود میکنند. ای خدا قلب آزاد من کو؟ ای خدا زهرای تو چه شد؟ ای خدا التیام من تو بودی درد من تو و درمان من تو بودی پس چطور به این رنج مبتلا شدم؟ خدایا این از حد طاقت من فراتررفته تو بگو چه کنم.
متین (میراثدار مجنون)
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
اعتراف میکنم شدم مصداق بارز این بیت:
اگر با من نبودش هیچ میلی...
چرا ظرف مرا بشکت لیلی...
{-253-}{-253-}{-253-}
Mohammad
Mohammad
خیال انگیز
خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
نداری غیر ازین عیبی که میدانی که زیبایی
من از دلبستگی های تو با ایینه دانستم
که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی
بشمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را
تو شمع مجلس افرو.زی تو ماه مجلس آرایی
منم ابر و تویی گلبن که می خندی چو می گریم
تویی مهر و منم اختر که م یمیرم چو می ایی
مراد ما نجویی ورنه رندان هوس جو را
بهار شادی انگیزی حریف باده پیمایی
مه روشن میان اختران پنهان نمی ماند
میان شاخه های گل مشو پنهان که پیدایی
کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو
دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی
مرا گفتی : که از پیر خرد پرسم علاج خود
خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی
من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید
مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی
رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن
که با این ناتوانی ها بترک جان توانایی

دیدگاه · 1393/10/7 - 13:00 ·
6
zahra
zahra
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم


رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:52 ·
zahra
zahra
میراثدار مجنون بادقت بخون شاید اینها آخرین کلماتی باشه که بین ما رد و بدل میشه. روز اولی که باهات آشنا شدم بهت گفتم اگه قصدت دوستی باشه و چیزی جز ازدواج من نیستم و تو گفتی با این مسافت بین ما چه چیزی جز ازدواج میتونه ما رو به هم نزدیک کنه و من و تو بهم نزدیک شدیم به تو دلبستم و گمانم این بود که تو هم دلبسته ای از عشق میگفتی از میراثی که از مجنون به تو رسیده از روز نخست حرف بین ما خدا بود و امام حسین و حضرت عباس. تو سرسپهدار فداییان من بودی و من ملکه تو. چقدر کودکانه باورت کردم افسوس افسوس. تو از فاطمه گفتی که بالاخره مخش رو زدی و رفت ازدواج کرد و من گفتم مخ منو نمیتونی بزنی من بیخ ریش خودتم از سارا گفتی گه چقدر دور و برته و تو حتی به دستهاشم نگاه نمیکنی حالا من موندم قصه من رو داری برای کدام بینوای دیگه تعریف میکنی. اما من باورت کردم میتن. حالا برای کنار گذاشتن من هزار و یک دلیل پیدا کردی و من مات ومبهوت جز این فضای مجازی حالا که حتی موبایلتم خاموش کردی هیچ جایی نمونده که فقط تولدت رو بهت تبریک بگم@Matin_dada
... ادامه
zahra
zahra
میراثدار مجنون بادقت بخون شاید اینها آخرین کلماتی باشه که بین ما رد و بدل میشه. روز اولی که باهات آشنا شدم بهت گفتم اگه قصدت دوستی باشه و چیزی جز ازدواج من نیستم و تو گفتی با این مسافت بین ما چه چیزی جز ازدواج میتونه ما رو به هم نزدیک کنه و من و تو بهم نزدیک شدیم به تو دلبستم و گمانم این بود که تو هم دلبسته ای از عشق میگفتی از میراثی که از مجنون به تو رسیده از روز نخست حرف بین ما خدا بود و امام حسین و حضرت عباس. تو سرسپهدار فداییان من بودی و من ملکه تو. چقدر کودکانه باورت کردم افسوس افسوس. تو از فاطمه گفتی که بالاخره مخش رو زدی و رفت ازدواج کرد و من گفتم مخ منو نمیتونی بزنی من بیخ ریش خودتم از سارا گفتی گه چقدر دور و برته و تو حتی به دستهاشم نگاه نمیکنی حالا من موندم قصه من رو داری برای کدام بینوای دیگه تعریف میکنی. اما من باورت کردم میتن. حالا برای کنار گذاشتن من هزار و یک دلیل پیدا کردی و من مات ومبهوت جز این فضای مجازی حالا که حتی موبایلتم خاموش کردی هیچ جایی نمونده که فقط تولدت رو بهت تبریک بگم@Matin_dada
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/6 - 19:20 ·
محسن
محسن
کامنت:


خوندی cm بزار :'(
omid khomar
547511_437966276269349_170304661_n.jpg omid khomar
به چی ؟
صوفياجون
10868182_767575193317306_6902370930837862129_n.jpg صوفياجون
{-89-}{-197-}{-197-}
... ادامه
رضا
رضا
دومین روز داره بارون میباره هوا هم خیلی سرد شده .
مرجان بانو :)
1419149104773.jpg مرجان بانو :)
باج به استاد راهنما!{-7-}
از نوع صنایع دستی!!!
(سفارش دادم یکی دو روز دیگه از اصفهون می رسه)
مبلغ 54000 هزار تومان وجه نقد!
حرومش بشه ایشالا
bamdad
kelas-khandeh.mihanblog.com .jpg bamdad
مجری: بچه ها اگه گفتین امشب چه شبیه؟
پسرعمه: شب مراد است امشب!
کلاه قرمزی: امشب شب بخور بخوره!
مجری: تو شب یلدا که فقط خوراکی نمیخورن،باید فال هم بگیریم
فامیل: آقای مجری آینده ما که معلومه،قطعاٌ بدبخت تر از اینی که هستیم میشیم! این که دیگه فال نمیخواد!
مجری: میدونین امشب طولانی ترین شب ساله؟
کلاه قرمزی: طولانی ترین شب سال اون شبیه که فرداش میخوان از طرف مدرسه ببرنتون اردو! هرچی میگذره صبح نمیشه!
مجری: راستی گفتی مدرسه،شماها تکلیف فرداتون رو انجام دادین؟
پسرعمه: ای بابا هرچی خورده بودیم پرید!


یلدا مبارک
:)
صفحات: 25 26 27 28 29

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ