یافتن پست: #سوخت

しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
دلم به حالی پسری سوخت که وفتی گفتم کفش هایم را خوب رنگ کن ، گفت خاطرت جمع باشد مثل سرنوشتم برایت سیاه میکنم
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:57 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
چه کلمه بی رحمی ست این درد!

که از هر طرف بنویسیش باز درد دارد...

وچه مظلوم است دل!

که از هر طرف کنار درد نوشته شود باز دردش می گیرد...

چه دل درد

چه دردودل

دلم برای دردم سوخت که جز خودم برای هیچکس مهم نبود...!
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:46 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
سنگ قبرم را نميسازد کسي
مانده ام در کوچه هاي بي کسي
بهترين دوستم مرا از ياد برد
سوختم خاکسترم را باد برد &&&
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:38 ·
2
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
سنگ قبرم را نميسازد کسي

مانده ام در کوچه هاي بي کسي

بهترين دوستم مرا از ياد برد

سوختم خاکسترم را باد برد
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:27 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
--من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا بنشینید به باغی و مرا یاد کنید عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود بهر شاد باش قدومش همه فریاد کنید یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغان چو تماشای گل و لاله و شمشاد کنید هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس برده در باغ و یاد منش آزاد کنید آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک فکر ویران شدن خانه صیاد کنید----------
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:17 ·
1
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
دوستت دارم پریشان شانه میخواهی چه کار ؟
دام بگذاری اسیرم دانه میخواهی چه کار ؟
تا ابد دور تو میگردم بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی پروانه میخواهی چه کار ؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/12 - 11:10 ·
1
نگار
نگار
غم هایی که؛

چشمانت را خیس نمی کنند؛

دلت را به آتش می کشند؛

بی صدا سوختن دردناک است ...
دیدگاه · 1392/05/12 - 01:34 ·
9
Mostafa
Mostafa
متن ترانه رطب فرزین
maryam
970142_591786437544443_1265134789_n.jpg maryam
این حیوونی از تنهایی ببین چی کرده
آخی دلم سوخت.....
Mostafa
Mostafa
دود میخیزد ز خلوتگاه من

کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟

با درون سوخته دارم سخن

کی به پایان میرسد افسانه ام ؟
دیدگاه · 1392/05/10 - 13:42 ·
6
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
برام دعا كن عشق من، همين روزا بميرم ...

آخه دارم از رفتنت بدجوري گُر ميگيرم ...


دعا كنم كه اين نفس،تموم شه تا سپيده ...

كسي نفهمه عاشقت، چي تا سحر كشيده ...


اين آخرين باره عزيز،دستامو محكمتر بگير ...

آخه تو كه داري ميري،به من نگو بمون نمير ...


گاهي بيا يه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

من با تو سوختم نازنين،باشه برو با من نسوز ...



برام دعا كن عـــــــــشــــــــــق من
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/9 - 23:52 ·
2
شهرزاد
785.jpg شهرزاد
سه تا گربه کوچولو
♥هـــُدا♥
جــدایی (1225).jpg ♥هـــُدا♥
هیزم نبودم

ولی....

سوختم در زمستان نبودنت....
دیدگاه · 1392/05/4 - 18:47 ·
6
๓เรร-รєթเ๔єђ
๓เรร-รєթเ๔єђ
گفتم بیا … گفت پاهایم یخ زده !
و من به پایش سوختم !!!
گرم شد …
رفت به سوی دیگری !
دیدگاه · 1392/05/2 - 12:49 ·
4
ıllı YAŁĐA ıllı
993896_622624251091467_1122496658_n.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
13 دیدگاه · 1392/05/1 - 17:09 در نظرشماچیه... توسط Mobile ·
7
iman
iman
گفتم بیا … گفت پاهایم یخ زده !
و من به پایش سوختم !!!
گرم شد …
رفت به سوی دیگری !
دیدگاه · 1392/05/1 - 00:45 ·
5
صوفياجون
صوفياجون

شب را نوشیده ام.
و بر این شاخه های شکسته می گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار
مگذار خواب وجودم را پرپر کنم
مگذاراز بالش تاریک تنهایی سربردارم
و به دامن بی تارو پود رویاها بیاویزم.
سپیدی های فریب
روی ستون های بی سایه رجز می خوانند.
طلسم شکسته خوابم را بنگر
بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته.
او را بگو
تپش جهنمی مشت!
او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام.
نوشیده ام که پیوسته بی آرامم.
جهنم سرگردان!
مرا تنها گذار.
یاد بود
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی پایان در نوسان بود:
می آمد، می رفت.
می آمد، می رفت.
و من روی شن های روشن بیابان
تصویر خواب کوتاهم را می کشیدم،
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود
و در هوایش زندگی ام آب شد.
خوابی که چون پایان یافت
من به پایان خود رسیدم.
من تصویر خوابم را می کشیدم
و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم کرده بود.
چگونه می شد در رگ های بی فضای این تصویر
همه گرمی خواب دوشین را ریخت؟
تصویر را کشیدم
چیزی گم شده بود.
روی خودم خم شدم:
حفره ای در هستی من دهان گشود.
سایه دراز لنگر ساعت
... ادامه
رضا
رضا
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند/نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش/که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند/هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک/چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار/که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

ز بخت خفته ملولم بود که بیداری/به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند

بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد/مگر دلالت این دولتش صبا بکند





غزل شماره ۱۸۷
مهدی کاراته
مهدی کاراته
دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز

مرغ پر سوخته در پنجه باز است هنوز

جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید

دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز

گر چه بیگانه ز خود گشتم و دیوانه زعشق

یار عاشق کش و بیگانه نواز است هنوز

گر چه هر لحظه مدد می دهدم چشم پر آب

دل سودا زده در سوز و گداز است هنوز

همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع

قصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز{-33-}{-33-}{-33-}@MaeDeh
Mostafa
Mostafa
گنجشک و آتش
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و...


آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!
... ادامه
MONA
1013730_390397507728038_1382489376_n.jpg MONA
Mohammad
رضا
تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته..
لوله کشی کردم به هیچ کدومتونم پاستیل نمیدم.. {-32-}
iman
iman
بیچاره من…
کسی را پاشویه میکردم که ازتب دیگری میسوخت…!!
iman
iman
سوختنم را دیدی و خندیدی
خنده ات را دیدم و سوختم
خنده هایم را خواهی دید
دیدارِ ما به وقت سوختنت
دیدگاه · 1392/04/28 - 13:27 ·
5
صوفياجون
صوفياجون
سلام به همگی ای وای ببخشید سلام یادم رفته بود الان که فکر کردم متوجه شدم
{-35-}{-35-}{-41-}{-41-}{-23-}{-11-}
Mostafa
www.farsv_.com-9.gif Mostafa
عاقبت حیوان آزاری
صفحات: 15 16 17 18 19

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ