یافتن پست: #سینه

Mostafa
Mostafa
سیاوش

تاک

تو یه تاک قد کشیده
پا گرفتی روی سینه‌ام
واسه پا گرفتن تو
عمریه که من زمینم
راز قد کشیدنت رو
عمریه دارم میبینم
داری میرسی بخورشید
ولی من بازم همینم
میزنن چوب زیر ساقه‌ات،
واسه لحظه های رستن
ریختن آب زیر پاهات
هی منو شستن و شستن
توي سرما و تو گرما،
واسه تو نجاتم عمری
تو هجوم باد وحشی،
سپر بلاتم عمری

آدما هجوم آوردن،
برگای سبزتو بردن
توی پاییز و زمستون
ساقه تو به من سپردن
سنگینیت رو سینه من،
سایهتم نصیب مردم
میوه هاتم آخر سر
که میشن قسمت هر خم

نه دیگه پا میشم این بار،
خالی از هر شک و تردید
میرم اون بالا ها مغرور،
تا بشینم جای خورشید
تن به سایه ها نمیدم
بسه هر چی سختی دیدم
انقدر زجر کشیدم
تا به آرزوم رسیدم
بذار آدما بدونن
میشه بیهوده نپوسید
میشه خورشید شد و تابید
میشه آسمونو بوسید
... ادامه
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد
ومن دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پر جوش خویش اما
کسی حال من تنها نمی پرسد
و من چون تک درخت زرد پاییزم
که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/17 - 09:53 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
امشب همه غم های عالم را خبر کن !

بنشین و با من گریه سر کن، گریه سر کن !
ای میهن، ای انبوه اندوهان دیرین !
ای چون دل من، ای خموش گریه آگین !
در پرده های اشک پنهان، کرده بالین !
ای میهن، ای داد !
از آشیانت بوی خون می آورد باد !
بربال سرخ کشکرت پیغام شومی است !
آنجا چه آمد بر سر آن سرو آزاد ؟
ای میهن، ای غم !
چنگ هزار آوای بارانهای ماتم !
در سایه افکند کدامین ناربن ریخت
خون از گلوی مرغ عاشق ؟
مرغی که می خواند
مرغی که می خواست
پرواز باشد …
ای میهن، ای پیر
بالنده ی افتاده، آزاد زمینگیر !
خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها .
ای میهن ! در اینجا سینه ی من چون تو زخمی است ...
در اینجا، دمادم دارکوبی بر درخت پیر می کوبد ،
دمادم، دمادم ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/17 - 09:52 ·
7
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
گفتم تو چرا دور تر از خواب و سرابی
گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی
فریاد کشیدم تو کجایی تو کجایی
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
هر منزل این راه بیابان هلاک است
هر چشمه سرابیست که بر سینه خاک است
در سایه هر سنگ اگر گل به زمین است
نقش تن ماریست که در خواب کمین است
در هر قدمت خار هر شاخه سر دار
در هر نفس آزار هر ثانیه صد بار
گفتم که عطش می کشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چمشه ای انجا ست
گفتی چو شدی تشنه ترین قلب تو دریاست
گفتم که در این راه کو نقطه ی آغاز
گفتی که تویی تو خود پاسخ این راز
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/17 - 08:56 ·
5
.
341216_728.jpg .
نور عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
{-21-}{-35-}{-35-}{-35-}عید مبعث مبارک باد.{-35-}{-35-}{-35-}{-21-}
Mohammad
images8.jpeg Mohammad
چیه این خون که تو رگ های منه؟
چیه این غم که رو لب های منه؟
چیه این سکوت بیجا که لبام
نمی خواد با کسی حرفی بزنه؟

دنیامون مثل سرابه آدما
آرزو نقش بر آبه آدما

دیو غصه باز نشسته روبروم
هرچی حرفه گره خورده تو گلوم
رو لیوان جای لبات به من میگن
حیف از این عمری که تو کردی حروم

وقتی چشمام جاتو خالی می بینه
دلم از جا کنده میشه تو سینه
دل من هوای گریه می کنه
وقتی تنهایی کنارم میشینه

دنیامون مثل سرابه آدما
آرزو نقش بر آبه آدما

دیو غصه باز نشسته روبروم
هرچی حرفه گره خورده تو گلوم
رو لیوان جای لبات به من میگن
حیف از این عمری که تو کردی حروم

با تو بودم بی تو مردم می دونم
چوب سادگیمو خوردم می دونم
ولی با خنده سراغم اومدی
روز و دست شب سپردم می دونم

-
[فایل]
Mostafa
Mostafa
صوفياجون
صوفياجون

تو سینه این دل من میخواد آتیش بگیره
مونده سر دوراهی چه راهی پیش بگیره
یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه
رگ خواب یار منو رقیب من میدونه
یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه
رگ خواب یار منو رقیب من میدونه

وای دارم آتیش میگیرم
دیگه از غصه و غم
دلم میخواد بمیرم
وای اگه برگرده پیشم
براش پروانه میشم
ازش جدا نمیشم

نمی تونه مرغ دلم از حسودی بخونه
نمی دونه روی کدوم شاخه باید بمونه
اگه یه روز ببینم کسی براش میمیره
حسودی رو میاره دلم آتیش میگیره
میترسم حرفای خوبی توی گوشش بخونه
میترسم اون تا به سحر تو خلوتش بمونه

وای دارم آتیش میگیرم
دیگه از غصه و غم
دلم میخواد بمیرم
وای اگه برگرده پیشم
براش پروانه میشم
ازش جدا نمیشم

یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه
رگ خواب یار منو رقیب من میدونه
یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه
رگ خواب یار منو رقیب من میدون
«««مرجان»» این آهنگم خیلی دوست دارم یعنی یکی این یکی هم سکه ماه عاشقشونم {-35-}{-35-}{-41-}{-41-}{-41-}{-35-}{-23-}
♥هـــُدا♥
LoVe (353).jpg ♥هـــُدا♥
دختری دلش شکست...

رفت و هر چه پنجره رو به نور بود

بست...

رفت و هر چه داشت

یعنی آن دل شکســ ـــته را

توی کیسه زباله ریخت...

و پشت در گذاشت...

صبح روز بعد

رفتگر،لای خاک روبه ها

یک دل شکسته دید...!

ناگهـــــــان توی سینه اش

پرنده ای تپید...

چیزی از کنار چشم های خسته اش

قطره قطره بی صــ ــــدا چکید

رفتگر برای کفتر دلش

آب و دانه برد

سال هاست

توی این محله..،

با طلوع آفتاب

پشت هر دری

یک گل شقایق است...

چون که مرد رفتگر..،

سال هاست که عاشــ ــ ــق است...
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/13 - 23:35 ·
6
.
.
میدونم یکی از از آن روزهای مبهم دور
وقتی جلوی تلویزیون روی کاناپه لم داده ای
و احتمالا بچه هات از سر و کولت بالا می روند
درست همان لحظه که قرار است احساس خوشبختی کنی،
ناگهان …
“یاد و خاطره ی من به سینه ات چنگ می زند”
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/11 - 09:22 ·
3
MahnaZ
MahnaZ
خدا کند تبسم لبی به آه، نشکند / بلور بغض سینه ای به شامگاه، نشکند
کبوتری که پر زند به شوق آشیانه ای / خدا کند که بال او میان راه، نشکند..........
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/8 - 01:52 ·
7
Mostafa
Mostafa
۸ عادتی که برای سلامتی خانمها مضراست
sam
sam
پرسپولیس، ای نام تو زیبنده بازیكنان
یاد تو آرام جان، ای قلب و روح عاشقان



ای كه نامت آشنای جسم و جان
میكنیم عشق تو را در سینه هامون پنهان



تا تو هستی قهرمان در كشور و هم در جهان
جا ندارد نام اس تق لال حتی در جام آزادگان
... ادامه
MahnaZ
گنجشک.jpg MahnaZ
گنجشک با خدا قهر بود…
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت .
فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:
می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که
دردهایش را در خود نگاه میدارد…
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند،
گنجشک هیچ نگفت و…
خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.
تو همان را هم از من گرفتی.
این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟
و سنگینی بغضی راه کلامش بست…
سکوتی درعرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو
از کمین مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به
دشمنی ام برخاستی!
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.
ناگاه چیزی درونش فرو ریخت , های های گریه هایش ملکوت خدا را پرکرد..
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
داستان تو زنی یا مرد ؟
خونه مشغول انجام کار بودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید : مامان تو زنی یا مردی ؟
من : زنم دیگه پس چی ام ؟ :|
دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟
من : نه مامانی بابا مرده . . .
دخترم : راست میگی مامان ؟
من : آره چطور مگه ؟
دخترم : هیچی مامان ! دیگه کی زنه ؟
من : خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ . . .
دخترم : دایی سعید هم زنه ؟
من : نه اون مرده ! :|{-15-}
دخترم : از کجا فهمیدی زنی ؟
من : فهمیدم دیگه مامان ، از قیافه ام .
دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات ؟
من : از اینکه خوشگلم .
دخترم : یعنی هر کی خوشگل بود زنه‌ ؟
من : آره دخترم !
دخترم : بابا از کجا فهمید مرده ؟
من : اونم از قیافش فهمید . یعنی بابایی چون ریش داره و ریشهاشو میزنه و زیاد خوشگل نیست مرده ؟!
دخترم : یعنی زنا خوشگلن مردا زشتن ؟
من : آره تقریبا !
دخترم : ولی بابایی که از تو خوشگل تره !!
من : اولا تو نه و شما بعدشم باباییت کجاش از من خوشگل تره ؟ {-9-}
دخترم : چشاش !
من : یعنی من زشتم مامان ؟
دخترم : آره !
من : مرسی ! :|
دخترم : ولی دایی سعید هم از خاله خوشگلتره !!
Mostafa
Mostafa
مرغ دل در قفس سینه من می نالد

بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب

زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است

بیم آنست که از پرده فتد راز امشب

گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان

پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب

گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز

می کنم دامن مقصود پر از ناز امشب

کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز

بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب

شهریار آمده با کوکبه گوهر اشک

به گدائی تو ای شاهد طناز امشب
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/30 - 23:58 ·
7
.
ree-1 (6).jpg .
دوسـتـت مـی دارم !!!

اصلاً مى دانى عشق چیست؟

من عاشق تو هستم ...

عاشق قلبى که براى عاشقى در سینه ات مى تپد !

عاشق محبتى که در کلامت موج مى زند

و عاشق تصورى که از زندگی در ذهن امیدوارت داری!
... ادامه
Mohammad
Mohammad
وقتی كه برگی رو زمین می افته
حس میكنم گریه ی بی صداشو
حس میكنم چی می گذره تو قلبش
وقتی می بینه مرگ لحظه هاش
اخه منم یه برگ خشك و زردم

كه بی صدا یه عمره گریه كردم
وقتی با چشمام می بینم كه یك برگ
سیلی بی جا می خوره از تگرگ

پا میزاره خزون به باغ دلم
باز كلاغا سر می دن آواز مرگ

یخ میزنه تو سینه قلب پوچم
اخه من از تبار این خزونم
وقتی كه پرپر میشه گل تو گلدون
خالیه از كبوترا آسمون
حباب بغضم تو گلو میشكنه
ابر چشام دوباره میشه بارون
كبوتر دلم به فكر كوچه
برای من زندگی سرد و پوچه

[فایل]
نگار
نگار
از روی کینه نیست، خنجر به سینه ات می زنند؛

این مردمان، تنها به شرطِ چاقو دل می برند ...!
دیدگاه · 1392/02/24 - 16:11 ·
3
Mostafa
Mostafa
حالت های خوابیدن درست

خوابیدن به پهلو
برای اینکه عضلات گردن و پشت خودتان رو از فشار آزاد کنید و خواب راحتی داشته باشید بهتر است یاد بگیرید وقتی که به پهلو خوابیده اید پایی را که پایین قرار دارد درون سینه خم کنید و پای دیگر را که بالا قرار گرفته است صاف بگذارید و یا هر دو پا را خم کنید. در این حالت بازو / دست بالایی باید بر روی ران پایی که خم شده قرار داشته باشد و دستی که پایین قرار گرفته است باید بازوی دست بالایی را بگیرد! همچنین میتوانید بالش کوچکی را در آغوش بگیرید. برای درک بهتر به تصاویر زیر دقت کنید:
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/23 - 00:48 ·
1
Mostafa
BackSleepWrong.gif.png Mostafa
طاق باز خوابیدن
طاقباز خوابیدن (شکم و سینه رو به بالا ) هنگامی که دست های شما زیر سرتان قرار دارد ( یعنی هنگامی که بازو بالاتر از کتف قرار میگیرد ) هم یکی دیگر از نحوه های نادرست خوابیدن است. این حالت خواب باعث میشود عضلات کتف و گردن شما تحت کشش قرار بگیرند و هنگامی که بیدار شوید در نواحی گردن و کتف احساس درد و کوفتگی خواهید کرد.
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/23 - 00:47 ·
1
Mostafa
Mostafa
مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:
نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت:
بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.

خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.

اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟

می دانی جواب گاو چه بود؟

جوابش این بود:
شاید علتش این باشد که
“هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم”
... ادامه
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
شده ام بت پرست تو قسم به چشمون مست تو

به کنج میخونه روز و شب شده ام جام دست تو

به تو چون سجده میکنم شرر تو هر سینه میزنم

زغصه میخوام که بعد از این بت روی تو بشکنم

شب هجران دیگه تمومه گل مهتاب بر سر بومه

عاشقی جز بر تو حرومه که برای تو زنده ام

روم از هر خونه به خونه که بگیرم از تو نشونه

که بگیرم از تو نشونه دل من یک چشمه خونه

که برای تو زنده ام
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
خونه پر از رنج سکوت وای دلم تنگه
گل های باغچه پیش چشمم وای چه بی رنگه
گل توی گلدون باز دوباره داره میمیره
راه نفس رو بغض دیدار به تو میگیره
روزی به چشم تو من بهترین بودم
عاشق ترین بودی عاشق ترین بودم

از آشیون دل کندن و رفتن که آسون نیست
در سینه عشق تازه پروردن که آسون نیست
روزی به چشم تو من بهترین بودم
عاشق ترین بودی عاشق ترین بودم

خونه پر از رنج سکوت وای دلم تنگه
گل های باغچه پیش چشمم وای چه بی رنگه
گل توی گلدون باز دوباره داره میمیره
راه نفس رو بغض دیدار به تو میگیره
روزی به چشم تو من بهترین بودم
عاشق ترین بودی عاشق ترین بودم

از آشیون دل کندن و رفتن که آسون نیست
در سینه عشق تازه پروردن که آسون نیست
روزی به چشم تو من بهترین بودم
عاشق ترین بودی عاشق ترین بودم
ƛƦƬƖƝ
ƛƦƬƖƝ
دَرسـے اَز یـڪ دوستـ:

مـَرد بـآیَد

وَقتـے مـُخـآطِبِشـ عـَصَبیـﮧ ، نـآرـآحـَتـﮧ ، مـےـخـواد دـآد بـِزَنـﮧ

وـآیسـﮧ روبـروشـ بگـﮧ

تـو چـِشـآمـ نیگـآ کـُטּ...بـِتـ مـے گـَمـ تـو چـِشـآمـ نیگـآ کـُטּ...

حـآلـآ دـآد بِزَטּ...بگـو اَز چـے نـآرـآحـتـے؟

بَعـد مُخـآطبـ دـآد بـِزَنـﮧ ،گـِلـه کُنـﮧ ،فـَریـآد بِڪشـﮧ ،گـٍریـﮧ ڪُنـﮧ...

حـَتــے بـآ مـُشتـآےٍ زنـونـَشـ بِڪوبـﮧ رو سینهـ مـَرد...

آخـرٍشَمـ خَستـﮧ میشـﮧ و میزَنـﮧ زیـرـه گـِریـﮧ...

هـَمـونجـآ بـآیَد بـَغـلشـ کُنـﮧ...

نـزـآرـه تنهـآ بـآشـﮧ...

حـَرفـ نـَزَنهـ هـآ ، تـوضیح نـَدـه هـآ

ڪل ڪـل نـَڪُنـهـ هـآ...

فـَقـَط نـزـآرـه اِحسـآس ڪُنـﮧ تنهـآسـ..

مـَرد بـآیـد گـآهـے وَقـتـآ مـَردونِگیشـو بـآ سڪوتـ ثـآبِتـ ڪُنـه......
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/21 - 08:51 ·
صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ