زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر
من گرفتم تو نگیر
چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر
من گرفتم تو نگیر
بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر
یاد آن روز بخیر
زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر
من گرفتم تو نگیر
یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم
تک و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر
من گرفتم تو نگیر
بودم آن روز من از طایفه دُرد کشان
بودم از جمع خوشان
خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر
من گرفتم تو نگیر
ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم
بستر راحت و نرم
زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر
من گرفتم تو نگیر
بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم
مستحق لگدم
چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر
من گرفتم تو نگیر
من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام
خر همسر شده ام
می دهد یونجه به من جای پنیر
من گرفتم تو نگیر
... ادامه
من 2 میرم نیما جان...ساعت 2قرص باید بخورم...میترسم برم خوابم ببره قرصمو یادم بره بخورم
1392/11/9 - 01:24پس بگو...
1392/11/9 - 01:30بخاطرقرصاته که ماروتحمل میکنی...
گفتیم:ندادوستاش شقایق ومصطفی که نیستن
پس چرابیداره!!!!
هعی روزگار..
شیشکی منودوس نداره!
نیما این حرفا چیه؟!!تو جای خودت بقیه هم جای خودشون.همتون برام عزیزین به خدا...
1392/11/9 - 02:01شوخی کردم ندایی...
1392/11/9 - 02:36 توسط Mobileخخخخخخخخ
توهم خیلی عزیزی