یافتن پست: #شوخی

mostafa AZ
mostafa AZ
صبح زود رسیدم خونه، شب کار بودم، خیلی خسته بودم تازه خوابم برده بود که دیدم یکی داره بالاسرم باهام شوخی میکنه و قلقلک میده کف پامو فکر کردم داداشمه گفتم کرم نریز پدر سگ یهو چشمو باز کردم دیدم بابامه، بابای ما هم قاطی بلند بلند مادرمو صدا زد: خانوووووووووووووم بیا تحویل بگیر پسرت به من میگه پدر سگ :|
مادر ما هم بنده خدا تازه از خواب پاشده بود حالیش نبود گفت غلط کرده، پدر سگ خودشه :))))
بابام گفت تو نمیخواد طرفداری کنی :|
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
دلتنگ روز هایی هستم که نمیدانستم " غم " را با ق مینویسند یا غ ...
Hosein
Hosein
پسر تلفن همراهش برداشت،یک پیغام از عشقش بود...با ذوق پیام را باز کرد اما از چیزی که میدید مطمئن نبود... 'ما نمیتونیم باهم باشیم.همه چیز تموم شد.حداقل برای من.خدا نگهدار' پسر بارها و بارها متن را خواند...با خود گفت شاید شوخی باشد...اما فکر کرد که این کار شوخی هم باشد قشنگ نیست...چندبار با دختر تماس گرفت اما دختر رد کرد و یا جواب نداد...پسر با وجود عشقی که به دختر داشت فکر کرد که چقدر غرورش خورد شده و فقط برای در آوردن حرص دختر به او پیام داد 'چه خوب که این رابطه تموم شد.خیلی خوشحالم.از اولم تو برام مهم نبودی.برو به درک'پیام را فرستاد و زیر گریه زد. دختر آرام کنار خیابان قدم میزد و اشک میریخت باران میبارید و اشکهای او را میپوشاند...گوشی لرزید...دختر پیام را باز کرد و خواند...لحظه به لحظه اشکهایش بیشتر شدند...برگه ی آزمایش را در دستش مچاله کرد و حرف های دکتر را به خاطر آورد... 'دیر اقدام کردی دخترم خیلی دیر ...ولی داروهاتو مصرف کن امیدوارم که . ..' سرش گیج رفت و افتاد. عابران به دختری که روی زمین افتاده بود و خون بینیش تمام صورتش را پوشانده بود نگاه کردند...او را به سرعت به بیمارستان رساندند ولی...تمام. پسر با اینکه حال روحی خوبی نداشت همراه مادرش به بهشت زهرا رفتند...چند روز از چهلم پدر بزرگ پسر میگذشت...پسر و مادرش سر قبر بودند و فاتحه میخواندند...صدای شیون و زاری از چند متر آنطرف تر می آمد.مادر پسر روبه او کرد و گفت:پسرم فکر کنم جوون بوده مادر برو ببین درسته؟ پسر به آن سمت رفت -ببخشید آقا جوون بودن؟ -خیلی...22سالش بود -پسر بودن؟ مرد عکسی از جیبش درآورد...نه دختر بود...دختر خواهرم ...نگاه کن...چقدر نازه پسر عکس را گرفت و نگاه کرد همان لحظه احساس کرد جانی ندارد روی زانو نشست و فقط زار زد...گریه کرد و حسرت خورد که چرا لااقل دلیل نماندنش را نپرسید دختر رفت و پسر ماند با سالها حسرت... همیشه دلیل رفتن بد بودن نیست...گاهی آنقدر خوبند که میروند..
... ادامه
پوریا
پوریا
بابام : میخوام این ترم معدلت ۱۸ بشه !
من : باشه ! من این ترم معدلم ۲۰ میشه !
بابام : شوخی میکنی… !؟
من : خودت سر شوخی رو باز کردی
دیدگاه · 1392/10/20 - 11:37 ·
6
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
زیاد خودتو جدی نگیر

شاید

واسه بعضیا بیشتر از یه شوخی نباشی

اونم از نوع شهرستانیش
دیدگاه · 1392/10/19 - 17:17 ·
5
mostafa AZ
mostafa AZ
سلام به دوستان گلم{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}
پوریا
عکس1930.jpg پوریا
kale parche na pache
بانوی سرخ
بانوی سرخ
key-one
دنبال شدی داداشی
...
...
بابام:میخوام این ترم معدلت۱۸بشه!
من:باشه!من این ترم معدلم۲۰میشه!
بابام:شوخی میکنی...!؟؟
من:خودت سرشوخی روبازکردی..
{-18-}{-18-}
دیدگاه · 1392/10/13 - 22:16 ·
6
bamdad
bamdad
پــُــــر اَز اَشـــڪـــَـــــــم اَمـّــــا...

ســــَـــرخـــوشــــــآنــﮧ می خنـــــدَم

چـِـقــَـــدر سـَـخــتـــــــﮧ

اِحســـــآسِ خـَــفِگـــی ڪــــَـــردَטּ پُشتــــِـــ ایــن

"نِقـــآبـــِــــ "لَعـنَـتـــی...
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1388604599280353_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
هیس اگه فهمیدی صداشو در نیار...
ReyHaNE (دختر همسایه)
ReyHaNE (دختر همسایه)
از وقتی اختراع شد ، دیگه هیچ حرفی تودل کسی نموند...
دیدگاه · 1392/10/11 - 16:41 ·
6
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ