شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

hamid

زندگي را با تو مي خواهـــــــــــــــــم

خنده هاي شيرين را بر لبان گرم تو مي خواهم

جزء تو هرگز با كسي از عشــق امروز و فرداها نخواهم گفت

زندگي را با تو مي خواهــــــــــــــــم

زندگي بي تو سراسر درد و انــــــدوه است

با تو ميگريم، با تو ميخنــــــــــــــدم

و روزي در آغوش گـــــــــــرم تو مي ميرم

دلتنــــــگم.... مهم نيست...... خوش باش

امروز تنهاييم را كسي نفهميــــــــــــد

اشكهاي بيچــــــــــــــــاره عاجز شدند دلتنگـــــــــــــــت بـــــــــــــودم

اي تو كه تمام آرزوهاي مرا به بـــاد دادي

اما هنوز هم خـــــــــــــــواب ديدن تو برايم به تمام عمـــــــــــــر مي ارزد....

كـــــــــــــــــــــــــاش ميديدم چيست آنچـــــــــه از چشمـــــــــــــــت تـا اعمــــــــــــاق قلبم جاريـــــــــــست.

... ادامه

دیدگاه · 1391/09/23 - 20:50 ·

4

hamid

زندگي را با تو مي خواهـــــــــــــــــم

خنده هاي شيرين را بر لبان گرم تو مي خواهم

جزء تو هرگز با كسي از عشــق امروز و فرداها نخواهم گفت

زندگي را با تو مي خواهــــــــــــــــم

زندگي بي تو سراسر درد و انــــــدوه است

با تو ميگريم، با تو ميخنــــــــــــــدم

و روزي در آغوش گـــــــــــرم تو مي ميرم

دلتنــــــگم.... مهم نيست...... خوش باش

امروز تنهاييم را كسي نفهميــــــــــــد

اشكهاي بيچــــــــــــــــاره عاجز شدند دلتنگـــــــــــــــت بـــــــــــــودم

اي تو كه تمام آرزوهاي مرا به بـــاد دادي

اما هنوز هم خـــــــــــــــواب ديدن تو برايم به تمام عمـــــــــــــر مي ارزد....

كـــــــــــــــــــــــــاش ميديدم چيست آنچـــــــــه از چشمـــــــــــــــت تـا اعمــــــــــــاق قلبم جاريـــــــــــست

... ادامه

1 دیدگاه · 1391/09/21 - 17:32 ·

7

Mostafa

دوستان با وفا سايه گستر لحظه هاي تلخ و شيرين روزگارند پس سايتون برقرار

دیدگاه · 1391/09/10 - 15:59 ·

12

شهريار

شيرين‌ترين چيز در زندگي، عشق زن پاکدل به شوهرش مي‌باشد.

نگار

1 دیدگاه · 1391/09/9 - 15:07 ·

12

شهريار

انديشيدن به پايان هر چيز شيريني حضورش را تلخ مي کند ...
بگذار پايان تو را غافلگير کند درست مانند آغاز ...

دیدگاه · 1391/07/16 - 00:21 ·

4

LeilA

آه !

باز اين دل سرگشته من

ياد آن قصه شيرين افتاد:

بيستون بود و تمنای دو دوست.

آزمون بود و تماشای دو عشق.

در زمانی که چو کبک ،

خنده می زد " شيرين" ،

تيشه می زد "فرهاد"!

نه توان گفت به جانبازی فرهاد : افسوس،

نه توان کرد ز بيدردی "شيرين" فرياد .

... ادامه

دیدگاه · 1391/07/4 - 23:32 ·

5

شهريار

ميم مشکلات زندگي را که برداريم
زندگي شيرين ميشود . . .

7 دیدگاه · 1391/06/31 - 00:03 ·

9

Mostafa

نان گرسنه است!
بالاتر از نان, چشمه ها:تشنه اند!كمر سالخوردگان را شيريني خاطرات گذشته شكسته,و پشت جوانان را, وحشت فرداهاي نگران!

دیدگاه · 1391/06/30 - 01:37 ·

7

Mostafa

وقتی که ما ایرانیا میخوایم کسی رو ستایش کنیم؛
عجب نقاشیه نکبت...
چه دست فرمون داره توله سگ...
چه صدایی داره کثافت ...
چه گیتاری میزنه ناکس...
استاده کامپیوتره لامصب...
عجب گلی زد بی وجدان...
بی شرف کارش خیلی درسته...
دوستت دارم وحشتنـــــاک...

وقتی که میخوایم ناسزا بگیم یا نیش و کنایه بزنیم ؛
برو شازده...؟
چی میگی بامعرفت ...؟
آخه آدم حســـابی...؟
چطوری آی کیو...؟
به به استاد معظــــم...؟
کجایی با مرام...؟
آقای محترم...؟
برو دکتـــر برو...؟

... ادامه

2 دیدگاه · 1391/06/28 - 03:13 ·

5

Mostafa

خاطرات شيرين.
يه بارمعلم ورزشمون دروازه وايساده بودمن هم مي خواستم پنالتي بزنم!
حالاخودم موندم4متردروازه 100مترفضاي آزادچرامن توپو زدم اونجايي كه نبايد مي زدم؟
هيچي ديگه معلممون بي هوش شد مديروناظماريختن سرش به زوربه هوش آوردنش.
انقدرترسيدم كه آخه نوك پابدشوتيدم.
بنده خدا بهوش اومد باهام كاري نداشت فقط گفت:تاآخرسال از ورزش محروم شدي.

... ادامه

1 دیدگاه · 1391/06/8 - 00:41 ·

2

شهريار

بازي ديشب بارسا - رئال كه البته با برد شيرين بارسا همراه بود / بازتاب زياد گسترده اي نداشت در جهان ! چون اون بازي تحت الشعاع بازي بسيار بسيار حساس, مهم, جذاب و تماشايي استقلال - پرسپوليس قرار گرفته بود

3 دیدگاه · 1391/06/3 - 16:21 ·

2

شهريار

من برگشتم / با برد شيرين تيم بارسا

3 دیدگاه · 1391/06/3 - 03:08 ·

شهريار

نوشا / ميترا / نگار / شيرين به نمـيدونم خوش اومدين ♥

دیدگاه · 1391/05/22 - 17:22 ·

1

mohsen0123

شربت قند و گلاب از لب يارم فرمود . نرگس او كه طبيب دل بيمار منست . آنكه در طرز غزل نكته به حافظ آموخت . يار شيرين سخن نادره گفتار منست

دیدگاه · 1390/11/9 - 00:24 ·

1

melodi

دیدار آخر

3 دیدگاه · 1390/09/6 - 02:58 در دست نوشته های فراق ·

1

melodi

جاده ي قلب

1 دیدگاه · 1390/09/6 - 02:57 در دست نوشته های فراق ·

تشنه لبان

هرگز از مرگ نهراسیده ام اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود...............................شيطان اندازه يک حبّه قند است گاهي مي افتد توي فنجانِ دلِ ما حل مي شود آرام آرام بي آنکه اصلا ً ما بفهميم و روحمان سر مي کشد آن را، آن چاي شيرين را شيطان زهرآگين ِديرين را آن وقت او خون مي شود در خانه تن مي چرخد و مي گردد و مي ماند آنجا او مي شود من

... ادامه

دیدگاه · 1390/05/30 - 16:58 ·

2

hamed

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677

دیدگاه · 1390/05/11 - 01:50 ·

1

یافتن پست: #شيرين

تفکیک

از
تا