یافتن پست: #شیشه

ıllı YAŁĐA ıllı
pou-android.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
bamdad
bamdad
باران هر وقت که ببارد....... مهم نیس که چه فصلی باشد ...حتی مهم نیس شیشه ها بخار گرفته باشد یا نه....
همینکه خاطره ات حضور دارد برای من کافیست..........
... ادامه
حمید
حمید
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست...؟
چه بگویم با تو ؟
دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ، ننگ که نیست
چه بگویم با تو ؟
که سحرگه دل من باز از دست تو ای رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود
... ادامه
حمید
ححججاابب.jpg حمید
میجنگم

میجنگیم

با مسخره کردنهایتان

تیکه انداختن هایتان میجنگم

با تمسخر چادر سیاهم میجنگم

اره سیاه میپوشم سیاهی که واسه تو رنگ عشقه ولی وقتی چادرسیاه سر من میبینی میگی چه بیریخته

با سیاهی چادرم کور میکنم چشمچرانان را

میجنگم با گرگانی که تو دست در دست انان در خیابان قدم میزنی

در بین این همه سیاهی قلبیست شیشه ای که تو با این زیبایی ظاهری ارزوی داشتنش را داری
قلبی که من دارم تو نداری
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/23 - 23:05 ·
7
شهرزاد
64627500594056339213.gif شهرزاد
باش ، همین برای هفت پشت روئیدن کافیست...
... ادامه
شهرزاد
شهرزاد
تو عطریست متراکم
پنهان میان شیشه ی دلم
دستش که می زنم
وای
به گمانم گلستان می شود ...

بتول مبشری
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/17 - 20:32 ·
7
ოօհʂεղ
ოօհʂεղ
سلامتی روزی ک
بی اجازه لختم میکنن و 1غریبه منو میشوره و بقیه بی اجازه از پشت شیشه نگام میکنن

سلامتی روزی ک
ازم واسه لباسم اجازه نمیگیرن و 1پارچه سفید تنم میکنن

سلامتی روزی ک
بستگانم بیشتراز 10 نفر نیستن و منو رو سرشون گذاشتند و حلوا حلوا میکنند و وقتی پیششون بودم تیکه تیکه ام میکردند

سلامتی روزی ک
عجله دارن تا از بدن سردم راحت شن و شتابان میذارنم توی نعشکش

سلامتی روزی ک
واسه خوابوندنم تو قبر 2نفر ب زحمت میوفتن تا تو قبر جا بشم

سلامتی روزی ک
همه از بالا ب تنهایی و رختخواب جدیدم نگاه میکنن

سلامتی روزی ک
یه بنده خدا واسه قایم کردنه من ب زحمت میوفته و با عرق روم خاک میریزه

سلامتی اون روز
اون قبر
اون جنازه

اون رور تو گریه میکنی ولی خب من دیگه نیستم

پشیمون میشی ولی دیگه نیستم که بازم خودمو بزنم به نفهمی و بازم ببخشمت
... ادامه
bamdad
bamdad
دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و برمی‌گشت، با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود، دختر بچه طبق معمول همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد. بعدازظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت طوفان و رعد و برق شدیدی گرفت.

مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیلش به دنبال دخترش برود، با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با عجله سوار ماشینش شد و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد، اواسط راه ناگهان چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با هر برقی که در آسمان زده می‌شد، او می‌ایستاد، به آسمان نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می‌شد.

زمانی که مادر اتومبیل خود را کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او پرسید: چکار می‌کنی؟ چرا همین‌طور بین راه می‌ایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی می‌کنم صورتم قشنگ به نظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می‌گیرد!

یادمان باشد هنگام رویارویی با طوفان‌های زندگی، خدا کنارمان است؛ پس لبخند را فراموش نکنیم!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/16 - 12:24 ·
6
شهرزاد
f4460c77c2dee7b01.jpg شهرزاد
تلفنی ‌ست که زنگ می‌ زند مُدام
صدای غریبه ‌ای‌ ست که سراغِ دیگری را می‌گیرد از من!
یک‌ شنبه‌ سوت ‌وکوری ‌ست که آسمانِ ابری‌ اش ذرّه‌ ای آفتاب ندارد
حرف‌ های بی‌ ربطی‌ ست که سر می ‌بَرَد حوصله ‌ام را
تنهایی زل ‌زدن از پشتِ شیشه ‌ای‌ ست که به شب می‌رسد
فکرکردن به خیابانی ‌ست که آدم‌ هایش قدم‌ زدن را دوست می ‌دارند
آدم‌ هایی که به خانه می ‌روند و روی تخت می‌ خوابند و چشم‌هایشان را می ‌بندند امّا خواب نمی‌‌ بینند
آدم‌ هایی که گرمای اتاق را تاب نمی‌ آورند و نیمه‌ شب از خانه بیرون می ‌زنند
تنهایی دل ‌سپردن به کسی‌ ست که دوستت نمی ‌دارد
کسی که برای تو گُل نمی‌ خَرَد هیچوقت
کسی که برایش مهم نیست روز را از پشتِ شیشه‌ های اتاقت می ‌بینی هر روز
تنهایی اضافه ‌بودن‌ است در خانه ‌ای که تلفن هیچوقت با تو کار ندارد
خانه ‌ای که تو را نمی‌ شناسد انگار
خانه‌ ای که برای تو در اتاقِ کوچکی خلاصه شده است
تنهایی خاطره ‌ای‌ست که عذابت می‌دهد هر روز
خاطره‌ ای که هجوم می ‌آوَرَد وقتی چشم ‌ها را می ‌بندی
تنهایی عقربه‌ های ساعتی ‌ست‌ که تکان نخورده‌ اند وقتی چشم باز می‌کنی
تنهایی انتظارکشیدنِ توست وقتی تو نیستی
وقتی... تو رفته‌ای از این خانه...
وقتی... تلفن زنگ می ‌زند امّا غریبه‌ ای سراغِ دیگری را می ‌گیرد...
وقتی... در این شیشه ‌ای که به شب می‌رسد خودت را می‌بینی هر شب...
" دریتا کمو - ترجمه محسن آزرم "
... ادامه
bamdad
bamdad
صدای ما رو

از پشت شیشه ی مانیتور می شنوید...

مانیتوری که الان ، خیلیا پشتش بغض دارن

مانیتوری که الان ، خیلیا دستشون

زیر چونشونه

در ضمن ،

پشت همین مانیتور هم خیلیا دلشون گرفته...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/11 - 19:46 ·
7
iman
iman
ما بخار شیشه ایم ؛ نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی !
دیدگاه · 1392/12/9 - 02:18 ·
9
مائده
عکس-هایی-بی-نظیر-و-عاشقانه-از-زیبایی-های-پاییز-1.jpg مائده
حال و احوال این روزهایم
عجیب است و غریب
مینشیم گوشه ای نزدیک
خیره میشوم به قاب پنجره ای
پنجره ای که گرد و خاک ِ روزهایی را هنوز نگه داشته
و در جای جای شیشه اش به یادگار حک کرده
دست ِ دلم نیست ، گرد و خاک است که
دست ِ دلم را میگیرد و رویایی ام میکند
من در رویا غرق میشوم
کفش های خاطراتمان را پا میکنم
و در هوایت قدم میزنم
و بویت را تمنا میکنم
گاهی هم چند جرعه ای
مینوشم از شراب ِ کهنه ی عشقمان
حالم زیر و رو میشود
با مسخ ِ لذت ِ داشتنت
حالم رنجور میشود
با مست ِ واقعیت ِ نداشتنت
باز طاقت از حوصله ی حالم به تاراج میرود
و من ناخواسته کِشان کِشان
کشیده میشوم
سمت ِ مرز مخروب ِ شوریدگی
ترسی نیست از عبور ِ این مرز ...
اما من !!!
فقط نگرانم ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/7 - 11:20 ·
8
bamdad
bamdad
دل آدما...!!


شیشـه نیست که روی آن...!!


هــــــا کنیم...!!


بعد با انگـــشت قـــ♥ ـلب بکشیم و...!!


وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم...!!


و کیـــــف کنیم...!!


رو شیشه نـــازک دل آدمـــا...!


اگـــه قلبــــــ♥ ـــی کشیدی...!!


باید مــــــــردونـه پـــــــاش وایســــتی.
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/6 - 21:26 ·
5
...
...
حالا دیگه توروداشتن خیاله
دل اسیرآرزوهای محاله
غبارپشت شیشه میگه:رفتی
ولی
اینودلم باورنداره
دیدگاه · 1392/12/5 - 01:48 ·
6
صوفياجون
صوفياجون
سلوووو من اومدم امروز اتاقمو تنهایی فرشارو شامپو فرش کشیدم، شیشه پاک کردم ، دکوراسیون عوض کردم جارو زدم، البته هنو تموم نشدن دیگه گفتم فقط برم بخوابم ، الانم یه سر اومدم ببینم چه خبره؟؟:) :/ ‏‎ ‎‏:( ‏‎ ‎‏ ‏D:‎
8 دیدگاه · 1392/12/3 - 13:54 توسط Mobile ·
8
متین (میراثدار مجنون)
30655049589673655352.jpg متین (میراثدار مجنون)
شرکتی برای تبلیغ شـــیشه های ضد گلولش 3میلیون دلار رو تو شیشه گذاشته و این شـــیــــشه رو در یکی از ایستگاه های اتوبوس نصب کرده است!!!!!!!
bamdad
bamdad
" اسفندماه هرسال، مردانی دلیر از سرزمین پارس از پنجره ها آویزان میشوند و شیشه ها را تمیز میکنند."
ستاد آماده کردن مردان برای خونه تکونی
{-7-}
Noosha
291898-bfea349f7af749c3c9e4c8eb9f4c6201-org.jpg Noosha
Noosha
Noosha
رفتم رب گوجه رو بردارم واسه مایه ماکارانی از دستم افتاد رو سرامیکای کف آشپزخونه...
یعنی الان دلم میخواد خودمو از همین طبقه سوم پرت کنم پایین...
حالا چطوری جمع کنم این همه شیشه خورده رو...وای خدااااااااااا همه کابینتا شده رب گوجه فرنگی....{-118-}
صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ