فاش شدن راز عاشقانه ام مرا به رسوایی کشاند
کاش مثل گذشته در غفلت بودم..غفلتی که مرا از تو دور میکرد
همیشه برایم سوال شد،چرا او نرفت و ماند
ماندن او دلیلی برای رسیدن من به او نبود
پس چرا من با دست خویش دامن زدم برای رسیدن به او
او برای من تنها یه عشق بود..نه سرنوشت رسیدن به او
به او بگوید....
به او بگوید که من در گفتن تو را دوست دارم...
نه به فکر فریب بودم و نه در دروغ غو طه ور
فرمان عشق بود.اما نمیدانستم تقدیر چیز دیگریست
هر چند این سالها هر دو محنت تنهای می کشیم..گاه به
یاد تو هستم..
آیا تو هم چنینی...؟!
خوشا به بختِ بلنـــــدم که در کنار منی
1393/06/28 - 12:20تو هم قرار منی هم تو بی قــــرار منی
گذشت فصل زمستان گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصــــل را، بهـــــار منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظار تـــــــواَم یا در انتظـــار منی
"خوش است خلوت اگر یار یار من باشد"
خوش است چون که شب و روز در کنار منی
بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد
بمان که یار تواَم، عشق کن که یار منی
بمان که مثل غـــزلهای عاشقانهی من
پر از لطافتِ محضی و گوشــــــوار منی
من "ابتهـــــاج"ترین شاعــــر زمانِ تواَم
تو عاشقانه ترین شعـــــر روزگـــار منی
جویا معروفی