Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #عزيزم

LeilA
LeilA
در انتقام و عشق همیشه
"زن" وحشی تر از "مرد" است

(نيچه)‬
.
.
ســـــــــــلام {-35-}
كســــــي هست ؟؟؟؟{-30-}
.
.
به قلبم نشستی نگفتم چرا ، دلم را شکستی نگفتم چرا

یکی خواب شبهای من را ربود ، چو دیدم تو هستی نگفتم چرا
.
.
سلاااااام
كسي هست ؟؟؟
شهريار
شهريار
نگار {-35-}
توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست ،
پیاده یا سوار بودن .. فرقی نمیکنه ...
اما اگر همراهی داشته باشی که تنهات نذاره ،
بی انتها بودن جاده .. برات آرزو میشه ...
نگار
نگار
اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب (شب آرزوها ) می نامند

امیدوارم تک تک آرزو های کوچیک و بزرگتون تیک بخوره
نگار
230.jpg نگار
شهريار
خوبان را باید روی چشم ها گذاشت؛

کجایی ...؟!

چشم هایم بهانه ات را گرفته اند ...
نگار
نگار
شهريار
اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلب هاست اگر کلمه دوستت دارم پایان همه جدایی هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستین من به توست اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست پس با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم {-134-}
نگار
cvx.jpg نگار
{-29-}
MahnaZ
MahnaZ
گويش دختران در سال 81: عزيزم، عشقم، چرا ناراحتی؟ قربونت برم..
گويش دختران در سال 86:عزيزم، عشقم، چرا ناراحنی؟ قلبونت برم..
گويش دختران در سال 91:عجيجم، عجقم، چلا نالاحتی؟ قلبونت بلم..
گويش دختران در سال96:ديبيلم، عولوپولو، بيلی بولو نات..{-25-}
نگار
نگار
«عشق سوهان زد مرا آدم شدم// عالِم کیف و کم عالَم شدم»

اقبال لاهوری
Mostafa
Mostafa
چشماي تو بسته شدن
باز پرِ‌كابوسه دلم
چشاتو وا كن عزيزم
وگرنه ميپوسه دلم ...

مي خوام چشاتو وا كني
بازم منو نگاه كني
مي خوام توي چشات برام
جهنمي بپا كني...

هنوز من از دلخوشيام
چيزي نگفتم واسه تو

چجور بايد ببينم
كفن شده لباسِ تو

چشماتو وا كن تا برات
از عقده هام چيزي بگم
مي خوام برات قصه ازين
ابراي پاييزي بگم

اينهمه از تو گفت دلم
ساكت و سردي واسه چي؟

غصه ي با تو گفتنُ
بدونِ‌ تو بگم به كي؟ ....

چشماي تو بسته شدن
باز پره كابوسِ دلم
چشاتو وا كن عزيزم
وگرنه ميپوسه دلم

مي خوام چشاتو وا كني
بازم منو نگاه كني
مي خوام توي چشات برام
جهنمي بپا كني...

هنوز من از دل خوشيام
چيزي نگفتم واسه تو
چجوور بايد ببينم
كفن شده لباسِ تو

چشماتو وا كن تا برات
از عقده هام چيزي بگم
مي خوام برات قصه ازين
ابراي پاييزي بگم

اينهمه از تو گفت دلم
ساكت و سردي واسه چي؟

غصه ي با تو گفتنُ
بدونِ‌ تو بگم به كي؟ ...
... ادامه
ebrahim
ebrahim
مردي متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است.

به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان گذارد. به اين خاطر نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت.

دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيق تر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو . ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد.

آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.

سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
منــــــــــــــــــــــ {-41-} ـــــــــــــــــــــــــــــــا جونم{-41-}{-23-}{-41-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1365179932517926_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
هيچ ميداني ؟

جاي “عزيزم غصه نخور” هاي تو را

ديازپام گرفته است . . .

لعنتــــــی .
دیدگاه · 1392/02/7 - 15:15 ·
4
♥هـــُدا♥
mgozh1mak09azzm7utlc.jpg ♥هـــُدا♥
تو سَراپا ادعايے عزيزمـ

انكار نكنـ!

عشقتـ را چشيدهـ امـ

مَزهـ كشكـ ميدهـد.....
دیدگاه · 1392/02/1 - 21:08 ·
3
شهرزاد
شهرزاد
مادرم يك چشم نداشت. در كودكي براثر حادثه يك چشمش را ازدست داده بود. من كلاس سوم دبستان بودم و برادرم كلاس اول. براي من آنقدر قيافه مامان عادي شده بود كه در نقاشي‌هايم هم متوجه نقص عضو او نمي‌شدم و هميشه او را با دو چشم نقاشي مي‌كردم. فقط در اتوبوس يا خيابان وقتي بچه‌ها و مادر و پدرشان با تعجب به مامان نگاه مي‌كردند و پدر و مادرها كه سعي مي‌كردند سوال بچه خود را به نحوي كه مامان متوجه يا ناراحت نشود، جواب بدهند، متوجه اين موضوع مي‌شدم و گهگاه يادم مي‌افتاد كه مامان يك چشم ندارد. يك روز برادرم از مدرسه آمد و با ديدن مامان يك‌دفعه گريه كرد. مامان او را نوازش كرد و علت گريه‌اش را پرسيد. برادرم دفتر نقاشي را نشانش داد. مامان با ديدن دفتر بغضي كرد و سعي كرد جلوي گريه‌اش را بگيرد. مامان دفتر را گذاشت زمين و برادرم را درآغوش گرفت و بوسيد. به او گفت: فردا مي‌رود مدرسه و با معلم نقاشي صحبت مي‌كند. برادرم اشك‌هايش را پاك كرد و دويد سمت كوچه تا با دوستانش بازي كند. مامان رفت داخل آشپزخانه. خم شدم و دفتر را برداشتم. نقاشي داداش را نگاه كردم و فرق بين دختر و پسر بودن را آن زمان فهميدم.
...
... ادامه
parsa
parsa
یکی تعریف میکرد :

دوس دخترم ميگه ديگه حق نداري تو پستات جواب كامنت دخترارو بدي!
ميگم عزيزم اونا همشون خواهراي منم اين چه حرفيه
يهو گفت عزيزم منو شمام اولش آجي و داداشي بوديم يادت نرفته كه :|
دیدگاه · 1392/01/26 - 13:10 ·
3
parsa
parsa
اونايي كه به "عزيزم" ميگن "عجيجم"
بخان بگن "زنده باشي"
چي ميگن دقيقن؟!
خب درست صحبت كن مگه مجبوری!!
دیدگاه · 1392/01/26 - 13:07 ·
3
Majid
Majid
بعد اين خودم ميدونم سقف زندگيت خرابه
اخه عادت كرده بودي چرا چشمام خيس ابه
سرتو بذار روشونم اگه ميگي خوبه خوبي چرا خيسه شونه ي من
تو اصلا بگو ببينم چرا ساكتي نميري؟
اومدي قول موندنو بگيري
يكاري كنم كه ديگه حرف رفتنو نياري؟
هي ازم بخا بمونم حس خوبيه
عزيزم
برووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
تو خوش باشي منم خوبم
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/8 - 02:17 ·
4
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
دﻳﺸﺐ ﺑﺎ ﺩﻭﺱ دخترم ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻡ

ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﭼﻲ ﺗﻨﺘﻪ؟ ﮔﻔﺖ:ﻣﻦ ﺗﺎﭖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭﻙ ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺗﻮ ﭼﻲﭘﻮﺷﻴﺪﻱ؟

ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻱﻗﻬﻮﻩ ﺍﻱ ﺑﺎ ﻳﻪ ﺭﻛﺎﺑﻲ ﺁﺑﻲ

ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍﻗﻄﻊ ﻛﺮﺩ

ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻭ ﺩﺍﺩﺍﺷﺶ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺖ ﻭﺷﻠﻮﺍﺭ ﻣﻴﭙﻮﺷﻦ :|
MONA
MONA
بعضی ادما از بی عرضگیشون میشن ادم ِ خوب..بعد چون تو از حقت دفاع میکنی میشی ادم ِ بد..{-13-}
Mostafa
Mostafa
عزیزم تو فرارکن من مردونه ایستاد

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟

برخی از دانش آموزان گفتند :
با بخشیدن،عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر،تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود..
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان
لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سلام ظهر جمعتون بخیر{-172-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
bibiax2o554a76h432tay71.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سلام به همه دوستای گل نمیدونمیم این چند روز که نبودم دلم برا تک تکتون تنگ شده بود....خیلی خیلی خیلی دوستون دارم fahimeh رضا امید Mohammad ROSHA LeilA parsa Choha نگار ♥ یلدا♥ ABOLFAZL ... MAZYAR parshana شهريار Noosha صوفياجون SAJEDEH ... ღ sepide ღ @Ruby iman شهرزاد MONA Mostafa @oneill saeid یگانــــــه
صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ