به
#خدا گفتم
خدایا تا کی می خوای با من کنار بیای ؟
من خطا می کنم ، تو ندید می گیری !
من گناه می کنم ، تو می بخشی !
من می لغزم ، تو دستمو می گیری !
و من مدام اشتباه می کنم...
خطا می کنم...
گناه می کنم...
و تو...
می بخشی و می بخشی و می بخشی!!!
دیگر از خودم خسته ام...
یکبار هم که شده منو تنبیه کن.
مجازات کن...عذابم کن.
همهمه فرشته ها رو شنیدم.حرفمو تصدیق می کردند.
به خدا می گفتند: این بنده ات خیلی گناهکاره.
عذابش کن..مجازاتش کن.
ناگهان سکوت عرش الهی رو در بر گرفت.
و فرشته ها ساکت شدند.
و من خیال کردم که می خواهند حکم مجازاتم را بخوانند.
در آن سکوت صدای گریه خدا را شنیدم .
داشت با بغض به فرشته ها می گفت : این بنده من خیلی تنــهاست.
او غیــــر از من کسی را ندارد ...
فرشته ها سکوت کردند
و من ماندم و اشک و حسرت
حسرت از دست دادن تمام لحظه هایی
که خدا با من بوده و من غافل...
آه خدایا....
خدایا .!!!
آخه تو چقدر منو دوست داری ؟
و من چقدر غافلم از این همه عشق تو
دستت درد نكنه مـــرسي يكتا جان
1392/03/17 - 12:50خواهــش میشه
1392/03/17 - 12:53من ک میدونم دیروز کجا بودی تموم روزو با نگار بودی